رنامهریزی استراتژیك فرآیندی است كه اكثر شركتهای موفق و صاحبنام دنیا از آن برای هدایت و پیشبرد برنامهها و فعالیتهای خود با افق دید بلندمدت و در جهت دستیابی به اهداف و تحقق ماموریت سازمانی بهره میگیرند. این نوع برنامهریزی اگر به درستی تدویــن شود، به انتخاب استراتژیهایی منجر میشود كه درصورت اجرای صحیح و بهموقع، تعالی و پیشتازی سازمان را به ارمغان میآورد.
باتوجه به تغییرات و تحولات سرسامآور محیط و شدت زیاد رقابت در بازارهای جهانی، هر سازمانی در راستای تداوم حیات و كسب موفقیت بیشتر، نیــازی مبرم به بهرهمندی از برنامهریزی استراتژیك دارد. برنامهریزی استراتژیک، سطوح مختلف مدیریت سازمان را در تعیین اهداف، هدایت و راهنمایی میكند.
شناسایی و پاسخگویی به موج تغییرات، فرصتهای جدید و تهدیدات در حال ظهور را تسهیل میكند. مزایای فوق به سازمانها توانایی آن را میبخشد كه به جای آنكه صرفا پاسخگوی نیروهای رقابتی بوده و در مقابل شرایط متغیر حاكم بر خود واكنش نشان دهند، خود بر آنها تاثیر بگذارند.
اعضای یك سازمان در بین كارهای وظیفهای ثابت و چالشهای روزانه سردرگم میشوند و ممكن است كه جهت اهداف سازمان را گم كنند و بینش خود را نسبت به آن از دست بدهند. یك برنامه استراتژیك میتواند، نهتنها درك اعضا از اهداف را بیشتر كند، بلكه تفكر آیندهگرا را بر مبنای درك مشتركی از رسالت سازمان تحریك و ایجاد کند.
همكاری بین اعضای یك سازمان وقتی با مفروضات مشتركی نسبت به اهداف مشترك فعالیت كنند، بسیار موثر و اثربخش میشود. برنامهریزی استراتژیک فرآیندی همگانی و مشاركتی است كه كاركنان و مدیران نسبت به آن احساس مالكیت مشترك دارند.
این برنامهریزی مسئولیت سازمان در قبال جامعه را میپذیرد، نسبت به محیط خارجی سازمان حساس بوده و بر آن تمركز دارد، بر مبنای دادههای با كیفیت بالا طرحریزی میشود و بخش كلیدی مدیریت اثربخش است. تعاریف گوناگونی از برنامهریزی استراتژیك توسط صاحبنظران ارائه شده است که به خلاصهای از آنها اشاره میشود: مدیریت استراتژیك عبارت است از فرآیند تضمین دستیابی سازمان به فواید ناشی از بهكارگیری استراتژیهای مناسب.
طبق این بیان، یك استراتژی مناسب مطابق نیازمندیهای یك سازمان در زمان مشخص تعریف میشود. فرآیند برنامهریزی استراتژیك شامل شش گام متوالی و مستمر است: تجزیه و تحلیل محیطی، پایهگذاری جهتگیری سازمانی، هدفگذاری، تعیین و تدوین استراتژیها، بسترسازی و اجرای استراتژیها و كنترل استراتژیها.
تجزیه و تحلیل محیطی عبارت است از مطالعه محیط سازمان در راستای شناسایی عوامل محیطی كه بر عملكرد سازمان تاثیر بسزایی دارند. اكنون مدیران با بهرهگیری از نتایج تجزیه و تحلیل محیطی اقدام به تعیین جهتگیریهای سازمانی میکنند. عناصر اساسی در این راستا، ماموریت سازمانی، چشمانداز سازمانی و ارزشهای سازمانی است.
این سه مفهوم به منزله اتصالدهنده عناصر سازمانی بوده و بیانگر ماهیت، چگونگی و نحوه جهتگیریهای سازمانی هستند. ماموریت، معادل فلسفه وجودی، ارزشها، به منزله اصول اعتقادی اساسی و چشمانداز، تصویر زنده سازمان در آیندهای تعریف شده، است.
یك مدیر استراتژیست باید برای افراد شرایطی را فراهم آورد كه افراد بتوانند عقیدهها و تصمیمات خود را در مورد ارزشها، ماموریت و چشمانداز خود و سازمان با هم مبادله كنند.
اهداف، بیانكننده منظور برنامهریزی در طرحها و برنامهها هستند. اهداف در چارچوب فرآیند برنامهریزی تدوین شده، ایدههای مبهم و تجربی را به منظورها و نتایج مشخص تبدیل میكنند.
هدفگذاری جزو لاینفك یك برنامهریزی است، اگرچه ممكن است اهداف بهصورت ناآگاهانه تعریف شده باشند. اهداف سازمانی مقاصدی هستند كه سیستم مدیریت باز در جهت آنها حركت میكند. ورودیها، فرآیندها و خروجیهای یك سازمان همگی در راستای رسیدن به اهداف عمل میكنند.
مدیران پس از تجزیه و تحلیل محیط، تعیین جهتگیری سازمانی و تعریف ماموریت، ارزشها، چشمانداز و اهداف سازمانی آماده تعیین استراتژیهای سازمانی هستند.
تعیین استراتژی عبارت است از فرآیند تعیین زمینههای عملكرد مناسب جهت دستیابی به اهداف سازمانی در راستای ماموریت و فلسفه وجودی سازمان. به عبارت دیگر استراتژیها باید تحلیلهای محیطی را منعكس كرده و منتج به رسیدن به ماموریت و اهداف سازمانی شوند. روشها و مدلهای تعیین استراتژی به تبع مدیریت استراتژیك، از یك تكنیك و دستورالعمل خاص پیروی نكرده و هریك حاوی یك مفهوم و یك بینش هستند.
در این راستا مدلهای برنامهریزی استراتژیك بسیاری موجود هستند كه انتخاب آنها با توجه به ماهیت شركت، وضعیت صنعت مربوط و شرایط محیطی صورت میپذیرد. بسترسازی و اجرای استراتژیها، پنجمین مرحله از فرآیند مدیریت استراتژیك است كه استراتژیهای تدوین شده را به مرحله اجرا میگذارد، اما بسترهای كارآمدی كه مدیران بنا نهادهاند، بدون یك اجرای منظم و برنامهریزی شده عملا بیفایده است.
كنترل استراتژی نیز بهعنوان آخرین گام مدیریت استراتژیك، شامل نظارت و ارزیابی فرآیند مدیریت استراتژیك بهعنوان یك كل بوده و نقش تضمین عملكرد مناسب این فرآیند را داراست. كنترل، تمام ابعاد تجزیه و تحلیل محیطی، پایهگذاری جهتگیریهای سازمانی، تعیین و تدوین استراتژیها، اجرای استراتژیها، حتی نحوه كنترل استراتژیها را در بردارد.
شناسایی فرصتهای کلیدی در برنامهریزی استراتژیک شامل مواردی چون شناسایی بازار، بهبود روابط با مشتری و خریداران، پیدا کردن واسطههای جدید و نوآوری در محصول و گسترش نمایندگیهای شرکت است. شناسایی تهدیدات کلیدی نیز مواردی چون وضعیت قوانین اقتصادی، مقررات عوارض و سود گمرک، سیاستهای دولتی، اجتماعی و فرهنگی، نظام ارتباطی بین اعضای صنعت، کانالهای توزیع شرکت و زنجیره تامین، رقبا و مصرفکنندگان را شامل میشود.
در زمینه شناسایی ضعفهای کلیدی نیز با بررسی ساختار سازمانی، بخشینگری، ضعف دیدگاه مشتریمداری، کنترل و نظارت، نوآوری، عدم نگرش سیستماتیک، کار گروهی، تصمیمگیری، بالا بودن هزینههای سربار و عملیاتی، موجودیها، پیچیدگی نظامها و روشها، بروکراسی، نظام انگیزشی، نظام تشویق و تنبیه، فرآیند بازاریابی، عدم اطلاعرسانی به بازار هدف و سفارشگذاری میتوان در جهت برطرف کردن نقایص سازمان عمل کرد.