کارآفرینی؛ اینقدر این اصطلاح یا واژه یا هر چیز دیگری که نامش را بگذاریم در ادبیات اقتصاد این سالهای ایران تکرار شده که جملات مربوط به آن را میتوان در یک کتاب گردآوری کرد. طی چند سال اخیر در همین حوزه کارآفرینی زنان هم عبارتی بوده که دائما تکرار شده است. جشنوارهها و همایشهایی در این زمینه برگزار شده و کتابهایی هم چاپ شده است، اما شاید کمتر کسی به این موضوع پرداخته باشد که اصولا زنان ایرانی در چه حوزههایی کارآفرینی کردهاند؟ یا اینکه چه تفاوتی بین کارآفرینی زنان شهری با زنان روستایی وجود دارد و مهمتر اینکه بسترهای منطقهای در شهرهای بزرگ برای کارآفرینی مربوط به چه حوزههایی است و در روستاها و شهرستانهای کوچک مربوط به چه حوزههایی.
مسئله دیگری که در این میان دارای اهمیت است مربوط به ظرفیتهای سنتی منطقهای برای زنان است، زیرا بسیاری از شغلها و به تعبیری بهتر فعالیتهای زنان در نواحی مختلف ایران براساس سنتی قدیمی و دیرینه انجام میشود؛ از قالیبافی گرفته تا جمعآوری گیاهان دارویی و ساخت داروهای محلی. حالا که این فعالیتهای سنتی که در قاموس رفتاری و اقتصادی خانوادههای ایرانی جایگاهی طبیعی داشتهاند یا به فراموشی سپرده شدهاند یا بسیار محدود پیگیری میشوند، کارآفرینی بهعنوان رویکردی جدید میتواند به بازسازی و بازآفرینی این مشاغل بپردازد.
خبرنگار «فرصت امروز» در گفتوگوهایی که با بانوان کارآفرین از نواحی مختلف ایران داشته به این نتیجه رسیده شیوههای کارآفرینی در روستاها و شهرهای کوچک ایران برمبنای ظرفیتهای سنتی و عادتهای اقتصادی مردم هر منطقه بنا شده است. درحقیقت این افراد با تکیه بر پتانسیل حاضر در منطقه خود گاه هنری را احیاء کردهاند؛ هنری که زیرساخت ایجاد مشاغلی را رقم زده است. به نظر میرسد اگر قرار است نهضت کارآفرینی در ایران راهاندازی شود، ظرفیتهای محلی و مختص هر منطقه بهترین گزینهها میتوانند باشند. در این گزارش گفتوگوی ما را با بانوانی از شهرهای مختلف ایران میخوانید.
***
فاطمه شیخی، کارآفرین حوزه کشاورزی
لرستانی و اهل بروجرد است. فاطمه شیخی انبوهی از تقدیرنامه و تبریکنامه و برگههایی از این دست را پشت سر خود میبیند. بانویی از دیار لرستان که 45هکتار زمین کشاورزیاش را به جایی برای اشتغال زنان و مردان تبدیل کرده است. گندم و حبوبات محصولات کشاورزیاش هستند. حدود 20نفر با او کار میکنند. از سال 72 تاکنون به این کار مشغول است و بارها تولیدکننده برتر استان در حوزه کشاورزی معرفی شده است. حتی صندوق زنان روستایی را هم اداره میکند و کلا عاشق فعالیتهایی از این دست است. البته این بانو علاوه بر تولیدات کشاورزی در مرحله بعدی به بستهبندی سبزیجات و حبوبات هم پرداخته است. درواقع با ایجاد جمعی 30نفره از زنان بدسرپرست به بستهبندی سبزیجات در طول روز هم میپردازد و از این طریق حقوقی دریافتی برای این زنان بهوجود میآورد. میگوید ایجاد این زمینهها برای کار، مهمترین ویژگیاش این است که خصوصی و برای افرادی کارآمد است که توان دستیابی به شغلی در اجتماع را ندارند. این بانوی خوشصحبت بروجردی به بازار مصرف تولیداتشان هم اشاره میکند و میگوید: محصولات تولیدی ما در زمره ارگانیکها قرار میگیرند. به همین دلیل اقشار متوسط به بالای جامعه خریداران این محصولات هستند. شیخی همراه با خانوادهاش این کارها را اداره میکند و میگوید کارش را گسترش هم خواهد داد اگر تسهیلاتی برای کمتر کردن هزینهها به او بدهند. میگوید شهرش و استانش از مراکز پرورش گیاهان سنتی و حتی دارویی است. محصولاتی که خواهان زیادی دارد و مهمترین نتیجهاش هم ایجاد اشتغال برای مردم بهویژه زنان است.
ماندانا امینی، کارآفرین حوزه صنایع غذایی
فوقلیسانس روانشناسی دارد. یزدی است و قند یزد را با تغییری مشتریپسند به بازار عرضه میکند. میگوید به خاطر تولید قند به یزد برگشته است. عنوان برندش هم بیبی یزدی است. میگوید وظیفه قندشکنی در خانوادههای یزدی به مادربزرگها مربوط بوده است.
در لهجه یزدی هم به مادربزرگ مادری بیبی میگویند و همین امر موجب شده تا این نام را برای محصولات خود انتخاب کند. از سال 93 شروع کرده به تولید قندی که نداشتن بلانکت یا همان جوهر سرطانزای موجود در قند صنعتی مهمترین ویژگی قندهای تولیدی اوست و روزانه 20تن قند و شکر تولید میکنند. میگوید از معاونت غذا و دارو و اداره استاندارد هم مجوز دارد. در این مدت اندک برای 16نفر بهصورت مستقیم و برای بیش از 20نفر بهصورت غیرمستقیم ایجاد اشتغال کرده است. میگوید بازخورد خوبی از این تولید گرفتهاند و حالا به دنبال گرفتن نمایندگی در شهرهای مختلف ایران است. البته گوشه چشمی هم به بازار کشورهای عربی دارد و میگوید: از کشورهای عربستان، بحرین و امارات برای گرفتن نمایندگی به او مراجعه کردهاند. وی این ابتکار خود در تولید چنین قندهایی را از این جهت مهم میداند که مردم دیگر به دنبال مصرف محصولات هر چه سالمتر هستند.
به همین دلیل گرایش خوبی به محصولاتی دارند که مواد شیمیایی کمتری داشته باشند و تندرستیشان را به خطر نیندازد. امینی بازار مصرف محصول خود را همه خانوادهها میداند زیرا معتقد است که قند محصول لوکسی نیست و همه در سبد مصرفی خانوادهها جایگاه ثابتی دارد. بنابراین سرمایهگذاری روی تولید این محصولات مقرونبه صرفه است.
فاطمه حجتی، کارآفرین حوزه صنایعدستی فلزی
ورشو؛ آلیاژی تشکیل شده از نیکل، روی و مس که همیشه نام لرستان را به ذهن متبادر میکند. تا جایی که این منطقه از ایران را مرکز ورشوسازی دنیا میدانند. در منطقه لرستان هنوز هم در خانههای روستایی و مناطق سنتیتر میتوان ظرف و ظروفی از این جنس را دید که خود نشان از قدمت استفاده از این آلیاژ در این نواحی دارد. همین ظرفیت موجب شده تا فاطمه حجتی با جمعآوری و خرید ظروف مستعمل اینچنینی از خانههای مردم محصولی دیگرگونه از آنها به دست دهد. محصولی که یک هنر آن را ایجاد میکند؛ قلمزنی نام این هنر است. اطلاعات تاریخی خوبی در این زمینه دارد. از اینکه در شرق اروپا این آلیاژ تولید میشده و حتی قبل از جنگ جهانی دوم به لرستان میآمده و توسط استادکاران این منطقه به ظرف و ظروف تبدیل میشده است. حجتی میگوید پنجنفر هستند که این کار را انجام میدهند. نقش و نگارهای مختلف را روی ظروف انجام میدهند و مثلا اگر قیمت یک دیس 50هزار تومان باشد بعد از قلمزنی قیمتش به 250هزار تومان میرسد. 20نفر هم بهصورت غیرمستقیم با این بانو همکاری میکنند. 10سال است که به این کار اشتغال دارد. سفارشهای زیادی هم در این زمینه دریافت میکنند و بهنوعی کارش را آیندهدار هم معرفی میکند. هرچند میگوید باید این هنر و ارزش این کارها بیش از پیش به مردم معرفی شود. میگوید این مرحله را باید دولتیها و سازمانها انجام دهند. میگوید در کشورهایی چون شیخنشینان خلیجفارس، عراق، افغانستان و کشورهای آسیای میانه از این ظروف استقبال میشود که این امر نشان میدهد میتوان این کار و این هنر را گسترش داد.
نرگس ایمانی، کارآفرین حوزه صنایع دستی
مطمئن صحبت میکند. تن صدای محکمی دارد و روی گشادهای برای حرف زدن دارد. ایمانی اهل خراسان شمالی و شهرستان جاجرم است. ایمانی کارش مهرهدوزی روی پارچههای ترمه است. به این صورت که با 120نفر خانم در این زمینه همکاری میکند. میگوید بسته به میزان کاری که انجام میدهند و کیفیتی که کارشان دارد بین 700هزار تا 2میلیون تومان در ماه درآمد دارند.
ایمانی میگوید چون کارشان ظریفکاری است خواهان زیادی هم برایش وجود دارد. البته وی معتقد است بازار فروش این محصولات هنوز به خوبی ایجاد نشده است. یعنی هنوز هم برای فروش روی نمایشگاههای فصلی و سالانه حساب میکنند.
درحالیکه نبود فروشگاههای دائمی لطمه زیادی به کارشان میزند. زیرا کار تا به فروش نرسد، دریافتی هم وجود ندارد. این بانوی کارآفرین با تجمیع خانمهایی که به این هنر مسلط هستند تا حدود زیادی هزینههای زندگیشان را مرتفع کرده است اما برای گسترش کار باید کارگاههایی برای آموزش هم داشته باشند. میگوید امکاناتی چون اعطای تسهیلات برای ایجاد مکانی اینچنینی کمترین حمایتی است که دولت میتواند از این زنان بکند. میگوید ایجاد کارگاه و برگزاری نمایشگاههای هر چه بیشتر هم مشوقی برای ادامه کار است و اینکه جایی برای تجمیع تجربههای کارآفرینی از سراسر کشور است. حتی بازارهایی برای فروش در سایر استانها هم برای زنان کارآفرین ایجاد میشود.
مژگان عبدی، کارآفرین حوزه صنایع دستی
دیدن صندوقچههای مادربزرگها و کلا قدیمیهای خانواده هنوز هم برای سایرین و به معنای دیگر جدیدترها لذتبخش و جذاب است. صندوقهای چوبیِ سنگینی که همیشه رازهای مگویی را هم در دل خود پنهان میکردند و آگاهی از محتویاتشان شاید همیشه محال بود. حالا همین حس نوستالژی را داشته باشید تا ببینید که مژگان عبدی از کردستان چگونه با ابتکاری جالب توانسته سویه دیگری از آنها را به جامعه و بازار عرضه کند. صندوقچههای چوبی با طرحهای قدیمی که با استفاده از تکههای قالی، جاجیم و گبههای قدیمی و مستعملی که از خانهها و سایر مکانها خریداری میکنند، پوشانده میشوند و به کالایی جدید تبدیل میشوند. کالایی که رنگ و لعاب دیگری به خود میگیرد و حالا به بازار کشوری چون عراق هم راه یافته است. از آنجایی که کرد است، اربیل و سلیمانیه هم بازارهای هدفش هستند. خانوادگی این کار را اداره میکنند و هشتنفر هستند که کارگاه را سر پا نگه داشتهاند. عبدی میگوید از این ابتکارش استقبال شده است و آینده این کار را هم روشن میبیند. این بانوی 30ساله حالا کسبوکاری را ایجاد کرده که هم خودش را صاحب درآمد کرده است و هم خانوادهاش. راه دوری هم برای شغلیابی نرفته است. تنها با نگاهی دقیق ظرفیتهای اطرافش را دیده و تکههای قالی و جاجیم دیار زندگیاش را روی صندوقچهها نشانده است تا با فرمولی ساده اما درآمدزا شغلی ایجاد کرده باشد.
فائقه عسگری، کارآفرین حوزه صنایع دستی
بندرعباسی است و کارش مربوط خریدوفروش ساکنان دریا که صدفها گزینههای اصلی هستند. صدفهایی که هر جا قرار بگیرند نشانی از جنوب به شمار میروند و صدایی خیالی از دریا را با خود دارند. اما صدفها که تا چند سال پیش لب دریا بیمصرف افتاده بودند و زیر کفشهای مسافران خرد میشدند حالا گردنآویز زنان و دختران ایرانی شدهاند. بزرگترهایشان تا بوفهها هم پیش رفتهاند و شدهاند یک شیء تزیینی دوستداشتنی.
عسگری 22سال است که در حوزه صنایع دستی مانند رودوزی فعالیت میکند و چندین سال است که با صدفها زیورآلات میسازد. زیورآلاتی که در کارگاههای خانگی و توسط بیش از 120نفر زن تولید میشوند. میگوید عاشق کارش است و هیچگاه ناامید نشده است چون نهتنها منافع مادی ایجاد میشود بلکه کار با جمعی از زنانی که بهنوعی زندگیشان از این راه تامین میشود برایش انرژیبخش است. میگوید بسیاری از اطرافیانش به او گفتهاند وقتش را تلف میکند و سودی و آیندهای ندارد اما من هیچگاه ناامید نشدهام و کارم را ادامه خواهم داد. پیوسته رمز موفقیتش را عشق به کارش میداند. وقتی از او میپرسم که صدفهای بزرگ را از کجا تهیه میکنید میگوید: غواصان هستند که این صدفها را پیدا میکنند و به ما میفروشند. غواصانی از جنس زن و مرد. غواصانی که شغل اصلیشان ماهیگیری است و بیشتر در جزیره هنگام به این کار مشغولند. البته تمیز کردن این صدفها هم مراحلی دارد. از بیرون آوردن حلزون درونشان تا خوشبوکردنشان. گرفتن رسوباتشان هم مرحله دیگری از کار است که بهعنوان پولیش کردن صدفها از آنها یاد میکند.
راضیه عبداللهی، کارآفرین حوزه فرش
سبزینگی چهرهاش او را به دیار جنوبیها سوق میدهد. بوشهری است. پشت سرش فرشی ابریشم آویزان است. نقش و نگاری از شکار و تیر و کمان و خلاصه صحنههای حماسی. این روح جنگندگی را در وجود خودش هم میبینم آنجایی که میگوید دستگاه جوشکاری را دست میگیرد و با جوش دادن لولهها دارهای قالیاش را خود میسازد. حتی میگوید قاب تابلوی تابلوفرشها را هم خود میسازد. میگوید کاری ندارد که...! من باید از هزینههایش کم کنم تا بتوانم زنان حاضر در کارگاهم را تامین کنم و هزینههای بیمه و دستمزدشان را بپردازم. البته این نکته را هم اضافه میکند که مسئولان استانی هیچ حمایتی از او نمیکنند.
میگوید دهها نمایشگاه خارج از کشور رفته و کارهایش را برده است اما برای مسئولان مهم نیست. طرحهای مورد علاقه مشتریان خارجی را شناسایی کرده است و مطابق سلیقه آنها تولید میکند. البته او دلش به تلاشش گرم است. میگوید چندین بار زمین خورده است و به نقطه صفر هم رسیده اما حمایت و روحیهبخشی خانواده موجب شده که ناامید نشود. از سال 82 شروع کرده و در سال 83 شرکتش را در قالب تعاونی به ثبت رسانده است. شرکت تعاونی معرقکاری صدف در سال 94 گواهینامه ایزو 2008 را هم دریافت کرده و برندش هم ثبت شده است. چندین بار هم زن نمونه کارآفرین استان بوشهر شده است. چندین بار هم زن نمونه کارآفرینی کشوری شده است. 50نفر با او همکاری میکنند. افرادی که بسیاری از آنها ساکنان روستاهایی هستند که در آنها زنان راهی برای درآمدزایی ندارند و از این طریق برایشان ایجاد شغل و درآمد شده است.
فرخنده بادروج، کارآفرین حوزه صنایع دستی
روی مینای (چارقد زنان جنوب) زنان جنوبی نقش و نگار میزند و یک چارقد ساده را به جنسی اعلا و قیمتی تبدیل میکند. جوان است و البته با اعتماد به نفس بالا. کاملا مشخص است که داشتن شغل و ایجاد فرصت درآمدزایی برای دیگران حس ارزشمندی فوقالعادهای در او ایجاد کرده است. رودوزی عنوان هنری است که روی میناها انجام میدهد. در کار حصیربافی هم هست و سبدها و پیالههای متنوعی در این رسته ایجاد کرده است. از 14سالگی به کار رویهدوزی مشغول است و الان خودش 20نفر را دارد که این کار را برایش انجام میدهند. در قسمت حصیربافی هم 30نفر با او همکاری میکنند. میگوید هدف آیندهاش انتقال این طرحهای سنتی به مانتوهاست. ولی برای تولید مانتوهایی از این دست باید بتواند پارچه مرغوب تهیه کند و به همین دلیل هم هست که به دنبال گرفتن تسهیلات دولتی است. میگوید موافقتهایی هم با او شده است. بادروج که فامیلی جالب توجهی هم دارد میگوید چارقدها و شالهایی با رودوزیهای سنتی نهتنها در ایران بلکه در کشورهای عربی هم خواهان زیادی دارند. در مورد تهیه این شالها هم میگوید قیمت هر کدامشان اگر 50هزار تومان باشد بعد از رودوزی بین 300 تا 500هزار تومان در بازار ایران به فروش میرسند. البته او به بازار کشورهای عربی توجه خاصی دارد. میگوید این رودوزیها را در دوبی و کویت تا یک میلیون تومان میفروشیم و افراد زیادی در آنجا خواهانشان هستند. میگوید برای این طرحهای سنتی و اصلی بازار خوبی در آنجا وجود دارد و باید توان تولید انبوه داشته باشم تا بتوانم در بازار این کشورها حضور پررنگی داشته باشم.