عصر یکشنبه نوزدهم مرداد در دومین روز از «هفته مهربانی با غزه» همایشی در مرکز مشارکتهای فرهنگی و هنری شهرداری تهران (فرهنگسرای رسانه سابق) تحت عنوان «گردهمایی عکاسان در حمایت از مردم غزه» برگزار شد. بنده پنجمین سخنران این مراسم بودم و به دلیل انتقاداتی که از عملکرد مدیریت فرهنگی و رسانهای کشور داشتم در اخبار منتشر شده فقط بخشی از مباحث کلی از سخنرانی بنده منتشر شد. «کاترین لروی» عکاس فرانسویالاصل میگوید: در جنگ لبنان با اسراییل در نقطه خوبی از شهر ساکن شده بودم. تقریبا تمام بمبارانها را عکاسی کردم. اسراییلیها حتی آسایشگاه سالمندان و معلولان ذهنی را هم بمباران کردند. عکسهای خوبی شد و مجله تایم از عکسها خیلی خوشش آمد. اما هیچکدام از عکسهای مردمی که به آنها حمله شده بود چاپ نشد.
بهظاهر تنها چیزی که اهمیتی نداشت جنبه انسانی این بمبارانها بود. بله، این یک واقعیت است که «هیچ نشریه امریکایی عکسی از فلسطینیهای کشته و زخمی شده توسط اسراییلیها را چاپ نمیکند.»برگزاری مراسمی تحت عنوان «حمایت از مردم غزه» در کشور ما، تاییدی است بر این نکته که عکاس نمیتواند بیطرف باشد و حضور ما در آن مراسم رد این شوخی بزرگ است که میگوید: عکاسها فقط ثبت میکنند و بیطرف هستند. بیطرف بودن با صادق بودن کاملا متفاوت است. یک فرد مطبوعاتی و یک عکاس نمیتواند بیطرف باشد اما باید صادق باشد. البته آن مراسم با استقبال سرد عکاسان روبهرو شد.
در آن مراسم مجری برنامه علت عدم حضور عکاسان خبری را حضور در محل سقوط هواپیمای آنتونوف 140 عنوان کرد. بنده این حرف را قبول ندارم که اگر اکثر عکاسان خبرگزاریها در این مراسم حضور نداشتند بهدلیل سقوط هواپیما بوده است. اینکه عکاسها برای پوشش این حادثه رفته بودند و فرصت حضور در این مراسم را نداشتند تعارف بود. چرا تعارف میکنیم؟ سقوط هواپیما صبح بود و عکاسان تا شروع مراسم کارشان تمام شده بود. بهجای این تعارفها از خودمان بپرسیم با عکاسان چه برخوردی و چه رفتارهایی داشتیم که نیامدند! با عکاسها چه کردیم که همراه ما نیستند؟!
روایت است وقتی حضرت فاطمه (س) بین در و دیوار گیر کرد و پهلویش شکست، جمعیت کثیری در پشت بامهای اطراف نگاه میکردند و اشک میریختند. یعنی فقط «نظارهگر» بودند. تاریخ اسلام همیشه از این نظارهگرها ضربه خورده و امروز مدیران فرهنگی از جمله همان نظارهگرها هستند. طی سالهای گذشته تمامی اتفاقات منطقه خاورمیانه را رسانههای غربی ثبت کردند و ما فقط نظارهگر بودیم و این بدان معناست که 40،30 سال آینده نسل بعدی کشورهای خاورمیانه با تاریخی مواجه خواهند بود که امپراتوری رسانهای دنیا برایشان نوشته و ثبت کرده. این یعنی یک برنامهریزی بلندمدت.
ایکاش مدیران فرهنگی ما این برنامهریزیهای بلندمدت را یاد میگرفتند. کشور ما امروز به مدیرانی با دیدگاه بلندمدت نیازمند است. متاسفانه هیچ مدیری در جامعه ما عملکرد مدیر قبل از خودش را قبول ندارد و فکر میکند چرخ را باید از نو اختراع کند. به همین دلیل همیشه در ابتدای راه هستیم. فرماندهان گروه تروریستی داعش را نگاه کنید. داعشیها به ارزش عکس پی بردند. جنایت میکنند، سر میبرند، تجاوز میکنند ولی عکس هم میگیرند و با هدف ایجاد رعب و وحشت بهنحو مطلوبی منتشر میکنند.
داعشیها به تاثیرگذاری عکس پی بردند ولی مدیران رسانههای ما هنوز عکس را مقوله تزیینی میدانند.امان از بودجههای دولتی که عکاسی مطبوعاتی ما را نابود کرد. وقتی «پول دولتی» به رسانهها تزریق میشود طبیعی است که رقابتی هم شکل نمیگیرد وگرنه همه خبرگزاریها سعی میکردند از اتفاقات منطقه و جهان عکسهای اختصاصی داشته باشند. اما امان از بودجههای دولتی! اتفاقات سالهای اخیر در منطقه تحت یک سناریو پیش میرود.
از زمانی که گردش مالی دنیا از غرب به شرق جهان منتقل شد و سرمایهگذاران دنیا به شرق متمایل شدند نگرانی قدرتهای جهان آغاز شد. بنابراین شرق دنیا باید ناامن و نازیبا باشد تا ریسک سرمایهگذاری بالا رفته و انرژی ارزان شود. ما در یک فرآیند طراحیشده هستیم. ببینید امریکاییها چگونه فضای بین کره شمالی و کره جنوبی را متشنج نگه میدارند. نگاه کنید که ناتو و اروپا در لیبی، افغانستان و پاکستان چه کردند.
امریکا چرا با ژاپن رزمایش برگزار میکند؟ ببینید انگلیسیها چگونه بر سر منطقه کشمیر بین دو کشور هند و پاکستان تنش ایجاد میکنند. ببینید فرانسویها در افریقا چه میکنند. آلمانیها و امریکاییها برای فروش سلاح به کشورهای عربی چه رقابتی دارند! مصر و تونس و سوریه را چه کردند! داعش در سوریه شکست میخورد، به عراق میآید. داعش را چه کسانی حمایت کردند؟
صحبت من این است. آقایان مدیر چرا شعار میدهند؟ من دو سال از وقت و توان خودم را صرف جنگ در سوریه کردم. اما هر چقدر دوندگی کردم نتوانستم نمایشگاه برگزار کنم. اینهمه موسسات فرهنگی داریم، به آنها نامه نوشتم اما هنوز نتوانسته ام آنچه در سوریه اتفاق افتاد را به مردم نشان دهم. آقایان مدیر شعار ندهید. انصافا شما برای عکاسان انقلاب و جنگ چه کردید؟ برای آن عکاسانی که جوانی خود را در جبههها گذاشتند چه کردید؟
عکاس