مردم، و نه روزنامهنگاران، مدام میپرسند که رخدادهای سیاسی- اقتصادی اخیر کشور در قیمت تمام شده خانه و خودرو تأثیری دارد یا نه؟ این سوال مختص به هفته گذشته نیست، در واقع از وقتی ایران وارد مذاکرات سیاسی اخیر شده و مردم دریافتهاند که مذاکرات سیاسی تأثیر اقتصادی هم دارد، مدام در حال رصد کردن نوسان قیمتها هستند. مسائل اقتصادی همواره بیش از مسائل سیاسی برای مردم جذاب بوده و هست، پیگیری روزانه قیمت ارز، سکه، خانه و ماشین که گاهی حتی به پیگیریهای لحظهای هم منجر میشود، سالهاست جزو عادات جاری زندگی ایرانیان شده، اگرچه ممکن است تمام جمعیت 80 میلیونی کشور مدام درحال چک کردن قیمتها نباشند اما جمع کثیری به این کار مشغولند.
تعدادی از آشنایان، دوستان یا خویشاوندان برای خریدوفروش توصیههای دلسوزانهای به اطرافیان دارند و حالا دیگر به عبارتهایی مانند «اگه میخوای طلا بخری قبل عید بخر» یا «ماشین ات رو الان بفروش که قیمت داره میاد پایین» و حتی «الان وقت خونه خریدن نیست» از دهانی به گوشی طی میشود و این مسیر مدام در حال گسترش است. این توصیهها معمولاً از لابهلای اخبار رسمی که در رسانهها منتشر میشود و اخبار غیررسمی که در بازارهای بزرگ و کوچک ملک و خودرو و ارز لحظه به لحظه در حال انتشار است بستهبندی شده و بارها و بارها بازتابیده میشود تا به شنوندگان تشنه خبر برسد.
اما چقدر از این حرفها واقعی است و کدام یک از این توصیهها آینده بهتری را برای شنونده به همراه دارد؟ بیش از آنکه نگاه علمی، دقیق و مسلطی بر این نوع توصیهها حاکم باشد، آنچه نقش دارد مدلی شبیه به قوانین «احتمالات» در علم ریاضی است که در واقع به نوعی «وقوع شانس» مربوط میشود. در تعریف احتمال گفته شده: «احتمال یکی از چندین کلمهای است که برای بیان اتفاقات یا معلومات مشکوک به کار میرود. البته شانس، شرطبندی، دیگر کلمات شبیه این، مفاهیمی مشابه احتمال را در ذهن ایجاد میکنند.در نظریه احتمال سعی بر ارائه مفهوم احتمال است. امروزه نظریه احتمال با بسیاری از شاخههای دیگر ریاضیات و بسیاری از حوزههای علوم طبیعی، تکنولوژی و اقتصاد مرتبط است.»
شنوندگان توصیههای «بخر-نخر» دو راه پیش رو دارند: «گوش سپردن» یا «بی اعتنا بودن». از طرف دیگر احتمال وقوع آنچه پیشبینی شده است نیز با دوحالت «رخ دادن» یا «رخ ندادن» روبهرو است. با فرض دو گروه دو گزینهای همانا احتمالا وقوع رخدادهایی نظیر «گوش سپردن و رخ ندادن»، «گوش ندادن و رخ دادن»، «بیاعتنا بود و رخ دادن» و «بیاعتنا بودن و رخ ندادن» وجود دارد. به این ترتیب شانس وقوع احتمالی که شنونده در انتظارش است نزدیک به 25 درصد خواهد بود، اما آیا ضریب اهمیت توصیهها در همین حد است؟
کمی دقت در گفتوگوهای روزمره مردم نشان میدهد بخش زیادی از آنچه در قالب کلمات جدی میان دو نفر رد و بدل میشود به همین توصیهها مربوط میشود و جامعه به رخدادهایی با شانس – احتمال وقوع بسیار کم اقبال زیادی نشان میدهد و به این ترتیب مردم بر شانس اتکای فراوانی دارند، به همین ترتیب حتی میتوان این اتکا را در رفتارهای شهروندی و کنشهای اجتماعی و سیاسی مردم هم جستوجو کرد.
به نظر میرسد فعالان جدی در بخشهای سیاسی هم از همین نوع اتکای فراوان بر شانس استفاده میکنند و به همین دلیل معمولا عنصر غافلگیری در این سطح از فعالان بسیار زیاد است. برای نمونه میتوان به عکسالعمل افراد سرشناس سیاسی پس از اعلام نتایج صلاحیت شرکت کنندگان در انتخابات مجلس امسال اشاره کرد که با ردصلاحیت تعداد زیادی از کاندیداها ناگهان بهت بر فضای سیاسی کشور حاکم شد و پس از آن نخستین جملات و کلماتی که گفته شد نشانههایی از غافلگیری را در خود داشت.
این نوع واکنش به خودی خود نشان داد کسانی که از مدتها پیش قصد راهیابی به مجلس آینده را داشتهاند هیچ پیشبینی خاصی برای «رد صلاحیت» نداشتهاند و حالا که ماجرا به این جا رسیده جایگزینی برای جبران این صدمه پیش رو نداشته و در یک شرایط «بدشانس»ی گرفتار آمدهاند، همچنان که کسی که به امید افزایش ناگهانی قیمتها چند آپارتمان پیشخرید کرده ممکن است از بدشانسیاش بگوید یا کسی که ماشینش را فروخته افسوس میخورد که «مفت داده رفته.»
ارتباط با نویسنده: mina.shehni@gmail.com