ما اکنون در دهه تازه ای از بازاریابی قرار داریم. بدون تردید اغلب بازاریاب ها و صاحبان کسب و کار علاقهمند به پیشبینی وضعیت دنیای بازاریابی در دهه پیش رو هستند و متاسفانه این امر در اغلب اوقات امکانپذیر نیست. تلاش برای پیشبینی دقیق تمام اتفاق ها و تحولات حوزه بازاریابی تا حد زیادی بر احتمالات تکیه دارد. اگرچه پیشبینی دقیق آینده امکانپذیر نیست، اما تحلیل وضعیت کنونی عرصه بازاریابی برای کسب آمادگی نسبی در مواجهه با رویدادهای آینده منطقی خواهد بود بنابراین ما باید آماده تغییرات احتمالی بازاریابی باشیم.
صنعت بازاریابی از سال 2010 تغییرات بسیار زیادی کرده است. این تغییرات بخش قابل توجهی از تجربه ما از دنیای پیرامون مان را تغییر داده است. در دهه گذشته همزمان با رشد شبکه های اجتماعی موبایلی بسیاری از کسب و کارها به سوی ایجاد حساب کاربری رسمی گام برداشته اند. نتیجه این امر در کنار توسعه فناوری هوش مصنوعی حضور تمام وقت برندها در کنار مشتریان است.
پلتفرم فیسبوک در سال 2012 به مرز یک میلیارد کاربر فعال رسید. این امر رکوردی خاص برای شبکه های اجتماعی محسوب می شود. در دهه گذشته اینستاگرام و اسنپچت نیز به عنوان دو شبکه اجتماعی پرطرفدار رونمایی شدند. نتیجه حضور کاربران در شبکه های اجتماعی کاهش هزینه های برندسازی و بازاریابی است. به این ترتیب اغلب برندها توانایی جلب نظر مخاطب هدف بدون نیاز به ایجاد تغییرات گسترده یا صرف هزینه های فراوان را دارند.
مطلب مرتبط: اصول بازاریابی نوین
دهه کنونی همراه با تاثیرات بسیار زیاد شبکه های اجتماعی بر روی فرهنگ عامه است. شاید در ابتدا هیچکس چنین انتظاری از پلتفرم های اجتماعی نداشت. در زمان ظهور فیسبوک امکانات شبکه های اجتماعی بسیار محدود بود، با این حال اکنون تعداد شبکه های اجتماعی نیز رشد قابل ملاحظه ای کرده است. کاربران با سلیقه های مختلف امکان یافتن شبکه های اجتماعی مورد علاقه شان به بهترین شکل ممکن را دارند بنابراین برندها باید دست به شناسایی عمیق مخاطب هدف شان برای حضور موفق در شبکه های اجتماعی مورد پسندشان بزنند. شاید تا همین یک دهه پیش حضور در تمام شبکه های اجتماعی از سوی برندها امکانپذیر بود، اما اکنون با توجه به افزایش تعداد شبکه های اجتماعی این امر غیرممکن محسوب می شود.
افزایش رقابت در حوزه بازاریابی یکی دیگر از نتایج افزایش تمایل کاربران به حضور در شبکه های اجتماعی است. در کنار این موضوع باید افزایش تعداد برندهای فعال در سراسر دنیا را نیز مدنظر داشته باشیم. این امر رقابت بسیار زیادی در حوزه بازاریابی، به ویژه در حوزه دیجیتال، ایجاد کرده است بنابراین ما باید آماده رقابت با سایر برندها در زمینه جلب نظر مخاطب هدف باشیم. نکته منفی این ماجرا افزایش هزینه تبلیغات و بازاریابی در شبکه های اجتماعی است. وقتی برندهای زیادی در زمینه بازاریابی در شبکه های اجتماعی فعالیت دارند، هزینه تبلیغات نیز افزایش خواهد یافت. براساس آمار موسسه Profit Well در طول پنج سال اخیر هزینه بازاریابی در شبکه های اجتماعی 53درصد افزایش یافته است. این امر هزینه بالایی بر روی دوش برندها و به ویژه استارتآپ های تازه ایجاد می کند.
تغییرات در حوزه بازاریابی فقط معطوف به برندها نیست. مشتریان نیز در طول یک دهه گذشته تغییرات بسیار زیادی پیدا کرده اند. شاید 10 سال پیش یک برند در مقایسه با رقبا در صورت فروش یک محصول خاص به صورت بهتر موفق محسوب می شد، اما اکنون معیارهای بسیار زیادی برای ارزیابی موفقیت برندها وجود دارد. اکنون مشتریان انتظارات بسیار بالایی از برندها در زمینه ایجاد رابطه ای صمیمانه و نزدیک دارند. به همین خاطر اغلب برندهای بزرگ در تلاش برای ساماندهی باشگاه مشتریان و تولید محتوای بازاریابی شخصیسازیشده برای مخاطب هدف هستند. در این بین اگر همچنان بر روی الگوهای سنتی بازاریابی تاکید داشته باشید، اوضاع فعالیت تان بسیار آشفته خواهد شد. برندها و بازاریاب ها باید همگام با مشتریان تغییر یابند. در غیر این صورت به سرعت تعداد مشتریان شان کاهش خواهد یافت.
ما به عنوان بازاریاب معمارهای تجربه مشتریان هستیم. لازمه طراحی تجربه مناسب برای مشتریان دسترسی به اطلاعات دقیق است. در غیر این صورت تمام تلاش های ما نقش بر آب خواهد شد. متاسفانه برخی از بازاریاب ها در زمینه طراحی کمپین بازاریابی برای مخاطب هدف بر روی طرح های پیچیده تمرکز دارند. این امر موجب دلسردی مخاطب از کمپین ما خواهد شد. امروزه هرچه محتوای بازاریابی ساده و شفاف تر باشد، موفقیت بیشتری در زمینه جلب نظر مخاطب هدف خواهد داشت. برندهای بزرگ براساس فعالیت ساده و تولید کمپین های جذاب برای مخاطب هدف موفق به جلب اعتماد آنها شده اند. امروزه مقوله اعتماد مشتریان به برند اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر ما در این زمینه عملکرد مناسبی نداشته باشیم، به طور مداوم مشتریان مان را از دست خواهیم داد.
یکی از نکات منفی در زمینه بازاریابی مدرن ناتوانی برندها در زمینه تکرار فروش به مشتریان واحد است. این امر برندها را با چالش مشتریان ثابت مواجه کرده است. وقتی ما مشتریان ثابت نداشته باشیم، بخش قابل توجهی از بودجه مان صرف بازاریابی و تبلیغات خواهد شد. امروزه برندها براساس تعداد مشتریان ثابت شان ارزیابی می شوند. اگر برند ما دارای مشتریان ثابت اندکی است، این امر به معنای ضرورت ایجاد تغییر در نحوه بازاریابی و ارتباط مان با مخاطب هدف است.
تا همین 10 سال پیش تعداد فروش محصولات برای بازاریاب ها معیار اصلی در زمینه موفقیت یک کمپین محسوب می شد. اکنون ماجرا به طور کلی فرق کرده است. تعداد فروش بیشتر به طور قطع به معنای موفقیت ما در زمینه جلب نظر مشتریان نیست. ما به جای فروش بیشتر باید به دنبال تعامل سازنده و بلندمدت با مشتریان باشیم. امروزه سطح تعامل ما با مخاطب هدف دارای اهمیت است بنابراین نحوه نگاه ما به حوزه بازاریابی باید تغییر کند.
مطلب مرتبط: بازاریابی نوین در استارتاپ ها
یکی دیگر از تغییرات عمده در طول یک دهه اخیر نحوه طراحی استراتژی بازاریابی محتوایی است. اوایل دهه گذشته طراحی استراتژی بازاریابی محتوایی به معنای استفاده از وبلاگ بود. اکنون استفاده از شبکه های اجتماعی برای توسعه محتوای بازاریابی نیز مدنظر قرار دارد. در یک نگاه کلی، اگر ما توانایی استفاده درست از شبکه های اجتماعی در راستای تحقق اهداف بازاریابی مان را نداشته باشیم، بسیاری از فرآیندهای بازاریابی مان فاقد تکلیف و سرنوشت مشخص خواهد بود.
تنها نکته قطعی درباره دهه آینده بازاریابی ضرورت آمادگی برای تغییرات بیشتر است. انتظار ثبات در حوزه بازاریابی و به طور کلی کسب و کار بسیار بیربط خواهد بود. این امر موجب ناتوانی برندها در زمینه ادامه فعالیت همگام به سایر رقبا خواهد شد بنابراین ما باید فرض ثبات در حوزه کسب و کار را به طور کلی فراموش کنیم. این امر امکان فعالیت بهتر و دریافتی واقعگرایانه از دنیای بازاریابی را فراهم می سازد.