تکنیک های مدیریت تعارض سازمانی: راهنمایی کامل برای مدیریت بهینه کشمکش های کاری

اختلاف نظر یا بگو مگو اتفاق تازه ای در زندگی روزمره نیست و هر جایی ممکن است مثل غول مرحله آخر بازی های کامپیوتری جلوی پای آدم سبز شود. اصلا هم فرقی ندارد شما در یک جلسه مهم کاری درباره معاملات چند میلیون دلاری صحبت کنید یا اینکه در دورهمی های خانوادگی مشغول بحثی عادی باشید؛ در هر صورت جر و بحث های رایج یا حتی تعارضات عمیق نتیجه اجتناب ناپذیر ارتباطات اجتماعی است و راه فراری هم از آن ندارید. 

شاید پیش خودتان فکر کنید چنین توصیفی از بروز تعارضات و اختلاف نظرها در دنیای کسب و کار اصلا جایی برای استراتژی هایی مثل مدیریت تعارض (Conflict Management) باقی نمی گذارد و کارآفرینان خیلی شانس بیاورند برندشان همان اول کار کله پا نشود (با این دست فرمون تکلیف موفقیت کاری هم که ناگفته پیداست!). خب در این صورت باید اندکی امیدوارتان کنیم، چراکه ما در روزنامه فرصت امروز اصلا این طوری فکر نمی کنیم. ماجرا جالب شد، نه؟

فرض کنید شما سرمربی یک تیم فوتبال کوچک هستید و از شانس بدتان هفته آینده با تیمی در حد و اندازه بایرن مونیخ بازی دارید. بی شک همین نکته برای هر سرمربی کافی است که از همین حالا به فکر دوران تعطیلات بعد از اخراجش باشد. به هر حال اینجا پای رقیبی در میان است که حتی غول های بزرگ فوتبال جهان هم در برابرش حرفی برای گفتن ندارند. البته در این بین یک فرض هوشمندانه تر هم وجود دارد و آن برنامه ریزی برای مواجهه با این اتفاق وحشتناک است. به زبان خودمانی، شما باید انتخاب کنید که می خواهید از قبل بازنده باشید یا اینکه به جای کلی غم و قصه فکری برای بازی پیش روی تیم تان بکنید. اگر فرض اخیر برای تان جذابیت دارد، احتمالا شما از آن دست کارآفرینانی هستید که تا آخرین لحظه دست از تلاش برنمی دارند و بی برو برگشت استراتژی مدیریت تعارض به کارتان خواهد آمد. 

شما در استراتژی مدیریت تعارض یاد می گیرید که به جای تماشای مشکلات کارمندان و همکاران تان، آستین ها را بالا بزنید و برای حل تعارضات وارد گود شوید. بی شک وقتی شما خودتان را درگیر مشکلات کارمندان تان می کنید، تبدیل به مدیری بی نهایت دوست داشتنی و صدالبته کار راه انداز خواهید شد؛ دقیقا مثل ابرقهرمان‎ های هالیوودی که در یک چشم به هم زدن همه مشکلات را حل می کنند. خب اگر کسی را پیدا کردید که اینطور فکر نمی کند، تا دیر نشده روزنامه ما را به او معرفی کنید!

مطلب مرتبط: مدیریت تعارض (Conflict Management) چیست؟ 5 الگوی حل تعارض سازمانی برای کارآفرینان حرفه ای

احتمالا تا اینجای کار خیلی خوب متوجه شده اید در مقاله کنونی می خواهیم  درباره تکنیک های مدیریت تعارض با شما حرف بزنیم و شاید هم مثل شرلوک هولمز حدس هایی هم درباره محورهای مقاله مان زده باشید. در این صورت باید به شما تبریک بگوییم و دعوت تان کنیم تا آخر مقاله با ما همراه باشید. 

اگر از مخاطب های پر و پا قرص روزنامه فرصت امروز باشید، به احتمال زیاد یادتان هست که همین چند وقت پیش درباره استراتژی مدیریت تعارض با هم حرف زدیم و زیر و بم الگوهای آن را برای تان درآوردیم. اجازه دهید همین اول کاری خیال تان را راحت کنم، اینجا قرار نیست مثل بازپخش سریال های تلویزیونی دوباره همان حرف های تکراری بیان کنیم، بلکه می خواهیم چند تا تکنیک طلایی برای مدیریت تعارض به شما معرفی کنیم تا دیگر مو لای درز کارتان نرود. خب پیش خودتان فکر نکرده اید که ما با چند تا الگو و روش خشک و خالی شما را تنها می گذاریم، مگر نه؟ پس آماده شوید تا ماجراجویی مان در دنیای تکنیک های طلایی مدیریت تعارض را شروع کنیم. 

مدیریت تعارض سازمانی: هر آنچه باید یاد بگیرید!

شما در مقاله قبلی با الگوهای مدیریت تعارض آشنا شدید و احتمالا چند تا از تکنیک های ابتدایی این کار را هم یاد گرفتید. اگر پیش خودتان فکر کرده اید که دیگر تبدیل به حرفه ای ترین کارشناس روی کره زمین درباره این استراتژی شده اید، باید بگوییم کاملا دراشتباهید. هرچه باشد شما هنوز با تکنیک ها و توصیه های طلایی این کار آشنا نشدید. وضعیت شما مثل بازیگر تازه کاری است که بعد از شرکت در چند کارگاه آموزشی انتظار دارد حتی بهتر از اسطوره هایی مثل آلپاچینو فیلم بازی کند. کاری که ما در این بین می‎ خواهیم انجام دهیم، آشنا کردن شما با تجربه طولانی بقیه کارآفرینان و برندها در زمینه مدیریت تعارض سازمانی است. اینطوری شما بدون هیج دردسری می توانید تخته گاز به سوی موفقیت بروید؛ به همین سادگی.

از آنجایی که ما اصلا با تکنیک ها و توصیه های پیچیده میانه خوبی نداریم، در این مقاله یک راست رفته ایم سراغ تکنیک های ساده و کاربردی. پس لطفا همین حالا هر فکر و خیالی درباره مواجهه با راهکارهای بی سر و ته را از سرتان بیرون کنید. اگر موافق باشید، بدون هیچ حرف اضافه ای برویم سراغ اصل مطلب؛ این شما و این هم تکنیک های طلایی مدیریت تعارض سازمانی.

اختلاف نظر همیشه بد نیست: آشنایی با معیار تعارضات دردسرساز

همانطور که اول مقاله گفتیم، اختلاف نظر و بگو مگو یکی از نتایج طبیعی ارتباطات اجتماعی است و هیچ راه فراری هم از آن وجود ندارد. اگر کسی ادعا کند که می تواند یک شبه ریشه همه اختلاف نظرها را از بین ببرد، احتمالا حسابی شوخی اش گرفته. به هر حال این همه تنوع محصولات و خدمات در دنیای کسب و کار اتفاقی نیست. بیایید از صنعت خودرو به عنوان یک مثال جذاب و هیجان انگیز استفاده کنیم. شما با نگاه اجمالی به محصولات برندهای مختلف خیلی زود متوجه تنوع حیرت انگیز اتومبیل ها در سراسر دنیا می شوید؛ از آن دست تنوع هایی که حتی می تواند انتخاب یک ماشین ساده را هم برای مشتریان مثل صعود به قله اورست تبدیل به کاری سخت و نفسگیر کند. خب به نظرتان اگر قرار بود همه مردم دنیا سلیقه و نظری شبیه به هم داشته باشند، اصلا خبری از ماشین های متنوع در خیابان ها بود؟

نکته ای که ما در این بخش برای تان در چنته داریم، شاید به معنای امروزی اش نوعی تکنیک نباشد اما به شما کمک می کند تا از شر وسواس درباره تعارضات شرکت تان خلاص شوید. قرار نیست به محض اینکه دو تا از کارمندان شرکت تان با هم اختلاف پیدا کردند شما مثل سوپرمن سر صحنه حاضر شوید و شروع کنید به آشتی دادن آنها. باور کنید یا نه، خیلی وقت ها بهترین محصولات دنیا از دل همین اختلاف نظرها بیرون می آید. پس لطفا اجازه دهید گاهی اوقات کارمندان تان با هم اختلاف نظر پیدا کنند و حتی درباره آن با هم حرف بزنند. 

مطلب مرتبط: معرفی سبک های مدیریت تعارض در سازمان

از آنجایی که تمام مخاطب های روزنامه فرصت امروز کارآفرینان باهوشی هستند، احتمالا شما خیلی زود به ما اعتراض خواهید کرد که رها کردن کارمندان به حال خودشان اصلا تکنیک حرفه ای نیست. راستش را بخواهید در این مورد کاملا حق با شماست. پس اجازه دهید دنبال معیاری برای تشخیص اختلافات مفید از نمونه هایی که می تواند یک شبه تبدیل به یک تعارض تمام عیار شود، برویم. اینطوری همیشه یک کمک داور ویدئویی یا همان VAR دم دست تان خواهد بود تا تکلیف وضعیت برندتان را روشن کنید. 
 
معیار موردنظر ما در این بخش خیلی ساده تر از آن است که فکرش را هم می کنید. شما به عنوان مدیر یک تیم کاری یا شرکت فقط زمانی باید سراغ استراتژی مدیریت تعارض بروید که اختلاف نظر بین کارمندان تان خیلی بالا بگیرد و ماجرا بیشتر از چند ساعت کش پیدا کند. در این صورت احتمالا مسئله خیلی عمیق تر از آنی است که بدون مداخه شما سر و سامان پیدا کند. اینطور وقت ها می توانید با دست پر وارد ماجرا شوید و در یک چشم به هم زدن برندتان را از دردسری بزرگ نجات دهید. با این حساب تا وقتی که اختلاف نظرها و بگو مگوهای کارمندان تان خیلی بیخ پیدا نکرده، دور استفاده از استراتژی مدیریت تعارض را با خودکار قرمز خط بکشید!

پیدا کردن منبع اصلی ماجرا: چرا تیم تان درگیر تعارض شده؟

تلاش برای حل و فصل تعارضات در شرکت بدون جست و جوی ریشه آنها دقیقا مثل وضعیت توریستی است که بدون هیچ راهنما یا حتی وسایل جانبی می خواهد به دل جنگل بزند. بی شک گردشگر داستان ما خیلی شانس بیاورد در جنگل گم نشود و اصلا خبری از لذت بردن از سفرش نخواهد بود. پس یادتان باشد همیشه برای مدیریت تعارضات بدون هیچ تعللی سراغ دلیل اصلی ماجرا بروید. 

وقتی شما به جای توصیه های کلیشه ای به طرفین درگیر در تعارض دنبال ریشه بروز مشکل هستید، اطلاعات یک کارآگاه کاربلد درک درستی از نحوه بروز و رشد تعارض در شرکت تان پیدا خواهید کرد. فکر می کنم شما هم قبول داشته باشید که مدیریت یک مشکل اساسی با اطلاعات دقیق درباره دلیل آن خیلی ساده تر از مداخله چشم بسته است. هرچه باشد انتظارات از شما به عنوان مدیر یک شرکت به شدت بالاست و اگر نتوانید تعارضات بین تیم های کاری را حل کنید، مثل کارگردانی خواهید شد که سر صحنه حتی یک نفر از بازیگران هم به حرف هایش توجه نمی کند؛ همینقدر عجیب و باورنکردنی!

بی شک توصیه خشک و خالی برای پیدا کردن ریشه مشکلات و تعارضات شرکت هیچ دردی از شما دوا نمی کند. با این حساب ما باید یک تکنیک حرفه ای تر برای تان جفت و جور کنیم، وگرنه اصلا دلیلی ندارد در ادامه ماجراجویی فعلی همراه ما باشید. اجازه دهید تا خیلی ناامید نشده اید برویم سراغ تکنیک طلایی این بخش یعنی سوال کردن از اعضای شرکت. 

شاید پیش خودتان فکر کنید سوال کردن از اعضای شرکت راه حل خیلی ساده ای است و اصلا لازم نیست درباره اش حرف هم بزنیم. در این صورت باید خبر شوکه کننده ای را به شما بدهیم. باور کنید یا نه، خیلی از کارآفرینان و مدیران کسب و کار از همین راه حل ساده برای حل تعارضات شرکت شان استفاده نمی کنند. دقیقا به همین دلیل یک تعارض و بحران هرچند کوچک در اغلب شرکت ها به معنای پایان کار برند موردنظر در بازار است؛ بلکه درست شنیدید، پایان کار یک برند در بازار.

اگر شما آرزوهای دور و درازی برای برندتان دارید و حالا حالاها نمی خواهید بی خیال دنیای کسب و کار شوید، چاره ای به غیر از تکنیک پرس و جو ندارید. همانطور که می شود حدس زد، این تکنیک خیلی پیچیده نیست. کافی است به محض مشاهده یک تعارض یا بحران در شرکت مستقیم سراغ طرف های درگیر در ماجرا بروید و بدون حاشیه رفتن ریشه مشکل را جویا شوید. البته یادتان باشد قرار نیست پرس و جو از کارمندان را تبدیل به یک بازجویی تمام عیار کنید. پس همه سعی تان را بکنید تا خیلی راحت و صمیمانه با کارمندان تان گفت و گو داشته باشید. اینطوری در یک چشم به هم زدن و بدون دردسر به جواب سوال تان خواهید رسید. آن وقت می توانید مثل یک قهرمان واقعی شروع به حل و فصل مشکل شرکت تان کنید؛ به همین سادگی!

انتخاب محلی آرام برای گفت و گو: حل تعارضات در وسط میدان جنگ شدنی نیست!

خیلی از کارآفرینان به محض اینکه اختلاف نظری در بین کارمندان شان مشاهده می کنند، بی مقدمه شروع به توصیه های کلیشه ای طرفین ماجرا کرده و سعی دارند به هر شکلی که شده مشکل را از بین ببرند. شما را نمی دانم، ولی به نظر من که چنین کارهایی نه تنها تعارضات سازمانی را حل نمی کند، بلکه حتی دامنه آتش آنها را بیشتر هم خواهد کرد. خب شما نباید انتظار یک گفت و گوی منطقی با طرفین دعوا، آن هم درست در نقطه اوج تعارضات و در داخل شرکت، را داشته باشید. چنین کاری مثل آن است که کسی وسط میدان جنگ بخواهد همه را تشویق به صلح و دوستی کند.

مطلب مرتبط: چگونه با تعارضات سازمانی روبه‌ رو شویم؟

اگر از ما می شنوید، به جای اینکه به محض مشاهده یک تعارض یا جر و بحث در شرکت مثل قهرمان ها وسط ماجرا پیدای تان شود، بهتر است فرصتی مناسب برای گفت و گو با تمام کارمندان درگیر در مسئله پیدا کنید. وظیفه شما در این بین مثل استاد دانشگاهی است که برای بررسی پروژه دانشجویان در آخر ترم باید وقتی هرچند کوتاه برای گفت و گو با هر کدام از آنها اختصاص دهد. اینطوری استاد قصه ما می تواند مطمئن باشد که تا آخرین دانشجوی کلاس هم ایرادات و نقاط قوت پروژه اش را متوجه شده است. 

از آنجایی که در دنیای کسب و کار هر کاری آداب و عرف خاص خودش را دارد، شما برای گفت و گو با کارمندانی که درگیر تعارضات سازمانی هستند، باید مکان مناسبی انتخاب کنید، در غیر این صورت شاید حتی یک نفر هم برای حرف های شما تره خرد نخواهد کرد؛ به همین سادگی!

فرمول طلایی ما برای این بخش انتخاب مکانی خارج از شرکت است تا همه کارمندان با خیال راحت بتوانند با شما حرف بزنند. باور کنید یا نه، خیلی از افراد در محیط های کاری توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران یا حتی صحبت کردن درباره مشکلات شان را ندارند. پس شما به عنوان یک مدیر حرفه ای باید همیشه نیم نگاهی به انتخاب مکان مناسب برای گفت و گو با بقیه داشته باشید. وگرنه وضعیت تان مثل تیم بسکتبالی خواهد شد که قرار است در زمین والیبال بازی مهم فصلش را برگزار کند.

شما به عنوان مدیر در هر موردی مشکل داشته باشید، دست کم برای انتخاب مکانی مناسب برای گفت و گو با کارمندان تان هیچ دغدغه ای نخواهید داشت. فضاهای عمومی مثل پارک های کوچک یا حتی انواع کافه هایی که به وفور در سطح شهر پیدا می شود، گزینه های خوبی برای یک دورهمی دوستانه با کارمندان و بررسی تعارضات سازمانی خواهد بود. یادتان باشد شما در طول جلسه باید به عنوان مدیر شرکت بحث را پیش ببرید و به هیچ وجه از کسی طرفداری نکنید. خب هرچه باشد در یک دادگاه دست کم قاضی باید بی طرف باشد، مگر نه؟

گوش دادن به حرف های کارمندان: مدیریت تعارض یک جاده دوطرفه است

احتمالا هر کارآفرینی در طول دوران کاری اش دست کم یک بار تجربه همکاری با مدیری که اصلا حرف بقیه را گوش نمی دهد، داشته است. چنین مدیرانی طوری روی اعصاب کارمندان راه می روند که همه اعضای تیم در یک چشم به هم زدن از پله های اضطراری فرار کنند و سراغ کار تازه ای بروند. فکر می کنم شما هم قبول داشته باشید که سر و کار داشتن با یک چنین مدیری دست کمی از کابوسی تمام عیار ندارد؛ آن هم کابوسی که قرار نیست به این سادگی ها تمام شود!

اگر قرار باشد شما هم مثل یک مدیر خودخواه و یک دنده تعارضات سازمانی را حل کنید، احتمالا سر سال نشده باید دنبال کار تازه ای برای خودتان باشید. به هر حال هیچ کس در دنیای کسب و کار عاشق چشم و ابروی شما نیست و اگر مهارت مدیریت تعارضات شرکت را نداشته باشید هم مشتریان و هم کارمندان تان را مثل آب خوردن از دست خواهید داد. پس اجازه دهید قبل از اینکه ماجرا خیلی بیخ پیدا کند، یک راست برویم سراغ تکنیکی که در این بخش برای تان آماده کرده ایم. 

کاری که شما در این بخش باید انجام دهید، شاید در نگاه اول خیلی ساده به نظر برسد اما برای بیشتر کارآفرینان سخت و حتی نشدنی است. درست حدس زدید، منظور ما گوش دادن به دیگران است. کارآفرینان اغلب اوقات به خاطر فشار کاری بالا و ساعت های کار طولانی اصلا انگیزه ای برای گوش دادن به حرف های بقیه ندارند. اگر شما هم جزو این دسته از کارآفرینان هستید، باید همین حالا این عادت قدیمی تان را کنار بگذارید. چراکه مدیریت تعارضات در سازمان بدون یک جفت گوش شنوا هیچ جوره ممکن نیست. 

همانطور که یک کارگردان بدون گوش دادن به حرف تماشاگران و همینطور بازیگران فیلم نمی تواند اثری در حد و اندازه اسکار بسازد، شما هم تا وقتی که خیلی خوب به حرف طرف های بحث و تعارض در شرکت تان گوش ندهید هیچ شانسی برای حل ماجرا نخواهید داشت. پس عذر و بهانه های کلیشه ای را کنار گذاشته و وقتی در طول روز برای گفت و گو و صدالبته شنیدن حرف های بقیه در رابطه با تعارضات سازمانی باز کنید. اینطوری دست کم تصویری هرچند تار و غیرشفاف از دلایل هر کدام از طرفین برای دامن زدن به تعارضات به دست تان می رسد. 

اگر شما در حین صحبت های کارمندان و بقیه همکاران تان درباره مشکل شان با یکدیگر اندکی هم از زبان بدن تان استفاده کنید تا آنها مطمئن شوند تمام حواس تان پیش آنهاست، بی برو برگشت تبدیل به مدیری بی رقیب در مدیریت تعارضات سازمانی خواهید شد. خب هر کسی با مشاهده مدیری که مثل هرکول پوآرو با دقت به حرف هایش گوش می دهد، کمی احساس رضایت خواهد کرد و چه بسا از موضع اش هم کوتاه بیاید تا هرچه زودتر تعارض ایجادشده ختم به خیر شود. 

مطلب مرتبط: تعارض سازمانی؛ مفاهیم، الگوها، ابزارها

حواس تان به تعارضات مخفی باشد: وقتی ناگفته ها مهم می شوند!

آیا تا به حال صحنه دعوا و کشمکش دو تا از صمیمی ترین همکاران تان را دیده اید؟ اینطور وقت ها آدم حسابی تعجب می کند که چطور کسانی که تا همین چند دقیقه پیش مثل ساعت دقیق و منظم با هم کار می کردند و اتفاقا دوستان خوبی هم بودند، یکهو تبدیل به بوکسورهایی می شوند که مشغول مسابقه در رینگ هستند. احتمالا برای این معما هزار و یک جور جواب گوناگون پیدا می شود، اما اگر نظر ما را بخواهید بدون حتی یک لحظه معطلی روی تعارضات مخفی دست می گذاریم. ماجرا جالب شد، نه؟

تا الان تمام تکنیک های ما درباره تعارضاتی بود که سر و کله شان خیلی واضح در شرکت پیدا شده است. با این حال در این بخش می خواهیم کمی ماجرا را هیجان انگیزتر کنیم و درباره تعارضات مخفی حرف بزنیم. منظورمان دقیقا همان اختلاف نظرهایی است که کارمندان برای چندین ماه پیاپی روی هم تلنبار می کنند و آخر سر در یک موقعیت خیلی ساده آتشفشان عصبانیت شان منفجر می شود. اگر شما هم چنین همکارانی داشته اید یا خودتان اینطوری رفتار می کنید، هیچ جوره این تکنیک کاربردی را از دست ندهید. 

همانطور که یک قهرمان المپیک باید شش دنگ حواسش به وضعیت سلامتی اش باشد و حتی جلوی مصدومیت های احتمالی را هم بگیرد، شما هم به عنوان مدیر یک کسب و کار در برابر تعارضات احتمالی و آنهایی که هنوز سر و کله شان پیدا نشده مسئول هستید. شاید پیش خودتان بگویید اصلا شناسایی تعارضاتی که هنوز سر و کله شان پیدا نشده امکان پذیر نیست؛ چه برسد به اینکه بخواهیم جلوی آنها را هم بگیریم. در این صورت باید کاملا با شما مخالفت کنیم، چراکه اغلب تعارضات با بعضی از نشانه ها به سادگی آب خوردن شناسایی می شود و اصلا لازم نیست منتظر فوران آتشفشان خشم و عصبانیت همکاران تان باشید. 

فرض کنید شما در یک روز کاری کاملا معمولی با زبان بدن عجیب و غیرعادی همکارتان مواجه می شوید. در این صورت به احتمال زیاد یک جای کار ایراد دارد و برای دوست تان مشکلی پیش آمده است. اگر شما کارآفرین باهوشی باشید، می توانید خیلی زود از زبان بدن غیرطبیعی همکارتان متوجه نوعی تعارض مخفی شوید. اجازه دهید با یک نکته دیگر آدرنالین خون تان را به حداکثر برسانیم؛ وقتی بعضی از اعضای شرکت در گفت و گوهای روزمره تپق های زیادی می زنند یا حرکات دست و صورت شان بیش از اندازه سریع است، زنگ خطر برای شما به صدا درآمده است. 

اگر شما حواس تان به زبان بدن کارمندان تان باشد، خیلی راحت قبل از اینکه ماجرا خیلی بزرگ و بحرانی شود، می توانید همه چیز را مدیریت کنید. اینطوری برندتان در مسیر موفقیت حتی یک امتیاز هم از دست نمی دهد و آخر فصل با اختلاف قهرمان لیگ برتر کسب و کارها خواهد شد؛ همینقدر جذاب و هیجان انگیز!

نگاه به ماجرا از زاویه دید دیگران: پایین آمدن از جایگاه مدیریتی اصلا بد نیست

وقتی شما مشغول تماشای یک مسابقه والیبال از طریق تلویزیون خانه تان هستید، شاید در جریان اتفاقات مسابقه قرار بگیرید، اما تجربه شما اصلا با تماشاگران حاضر در ورزشگاه و صدالبته بازیکنان داخل زمین قابل مقایسه نیست. فکر می کنم بارها و بارها برای شما پیش آمده باشد که باورتان نشود یک بازیکن چطور یک سرویس را از دست می دهد و شاید حتی کلی هم سر او داد و فریاد بکشید. باور کنید یا نه، تا خودتان به جای یک بازیکن حرفه ای نباشید، استرس و فشار روانی بازی را درک نخواهید کرد. این ماجرا درباره دنیای کسب و کار هم مصداق دارد. بی شک بعضی از تعارضات میان کارمندان برای هر مدیری عجیب است، اما اگر همه مدیران پای شان را در کفش کارمندان کنند دیگر ماجرا آنقدرها هم برای شان غیرمنتظره نخواهد بود. 

تکنیکی که در اینجا برای شما آماده کردیم، در تکیه بی چون و چرای مدیران به زاویه دید خودشان ریشه دارد. اگر شما دوست دارید تبدیل به مدیری دوست داشتنی و کاربلد شوید، باید همیشه نیم نگاهی به زاویه دید کارمندان تان داشته باشید. اینطوری دیگر هیچ جوره با تعارضات عادی میان کارمندان غافلگیر نخواهید شد. لازم نیست برای پیدا کردن راهکارهای درک زاویه دید بقیه اعضای شرکت خیلی به خودتان زحمت بدهید، چراکه ما در اینجا بعضی از سوالات کلیدی را آماده کرده ایم تا بار اضافی روی دوش تان قرار ندهید. پس لطفا با دقت به این سوالات فکر کنید:

•    آیا افراد درگیر در تعارضات سازمانی همین حالا برای کاری که کرده اند احساس پشیمانی می کنند؟ 

•    شما به عنوان مدیر یک شرکت چقدر از زیر و بم ماجرا خبر دارید؟ آیا واقعا می دانید ماجرا سر چه چیزی بوده است؟

•    یا هر کدام از طرفین جنگ و دعوا نسبت به اشتباهات شان آگاهی دارند؟

•    اگر شما جای هر کدام از کارمندان بودید، واکنش تان به تعارض پیش آمده چطور بود؟

مطلب مرتبط: آموزش مهارت ‌های مذاکره و مدیریت تعارض به مدیران بین‌ المللی

قبول دارم جفت و جور کردن جواب های راضی کننده برای سوالات بالا کار خیلی آسانی نیست، اما اگر کار ساده هم در دنیای کسب و کار وجود دارد؟ پس عذرو بهانه را کنار بگذارید و چند دقیقه ای از وقت تان در طول روز را به فکر کردن درباره این سوالات اختصاص دهید، قول می دهم جواب های احتمالی کلی شما در مدیریت تعارضات سازمانی جلو می اندازد. پس منتظر چه هستید؟ همین الان آستین ها را بالا بزنید و برای حل تعارضات شرکت وارد گود شوید!

به جای دیگران حرف نزنید: تکنیکی برای پرهیز از سوءبرداشت ها

حدس زدن منظور یک نفر ماجرایی کاملا متفاوت از فهمیدن دقیق ایده اوست. خب اگر فرقی بین این دو مورد وجود نداشت، تقریبا هیچ کس نباید در امتحانات سخت و تفسیری دانشگاه مردود می شد (امیدوارم خاطرات دوران امتحان تان را زنده نکرده باشیم!). پس دفعه بعدی که خواستید مثل بازیگران کارکشته سینما درباره منظور بقیه نظر بدهید و برای خودتان حکم صادر کنید، کمی هم به این فکر کنید که شاید برداشت شما از اساس اشتباه باشد.

فرض کنید شما یک معمار بی رقیب هستید و می خواهید بدانید چرا فرآیند ساخت یکی از برج های لوکس تان با مشکل رو به رو شده است. شاید فکر کنید درس ها و واحدهایی که در طول دوران دانشجویی پاس کرده اید باید همین جاها به دردتان بخورد، اما ایده کمی متفاوت تر است. خب اگر شما از همان اول ماجرا به دستیاران یا عوامل ساخت و ساز برج تان فرصتی هرچند کوتاه برای توضیح مسئله بدهید، دیگر نیازی به زیر و رو کردن صدها کتاب تخصصی درباره معماری نخواهد بود. فکر می کنم شما هم قبول داشته باشید که این ایده خیلی جذابتر و صدالبته هوشمندانه تر خواهد بود، مگر نه؟

اگر بخواهیم از مثال بالا استفاده کنیم، باید گفت که در مدیریت تعارضات سازمانی هم شرایط دقیقا همینطور است. شما تا وقتی که کارمندان تان فرصتی برای بیان نظر و عقیده شان ندهید، فقط حدس و گمان هایی درباره ماجرا خواهید داشت. پس لطفا برای یک بار هم که شده قبل از اینکه از جانب خودتان رأی صادر کنید، کمی هم به حرف های بقیه گوش کنید. قول می دهیم دست آخر تصمیم گیری تان زمین تا آسمان فرق کند و همه را هم راضی نمایید. 

حفظ آرامش: مهمترین تکنیک در مدیریت تعارضات سازمانی

شما قرار نیست با دعوا و داد زدن سر بقیه اعضای شرکت تعارضات را حل کنید. اگر فکر می کنید این دست کارها در دوره و زمانه کنونی هنوز هم جواب می دهد، کافی است یک بار این تکنیک وحشتناک را امتحان کنید تا دیگر حتی یک نفر هم در شرکت از شما حرف شنوی نداشته باشد. خب هرچه باشد شما در زمینه مدیریت تعارضات نمی توانید کلاغ سیاه را رنگ کنید و جای گنجشک بفروشید. به زبان خودمانی، شما باید همیشه از راهکارهای اصولی برای حل مشکل تان استفاده کنید. وگرنه کلاه تان پس معرکه خواهد بود. 

ما در روزنامه فرصت امروز معتقدیم که مهمترین تکنیک برای مدیریت تعارضات در سازمان حفظ آرامش است و دقیقا به همین خاطر آن را آخر از همه مطرح کرده ایم. اجازه دهید تا یادمان نرفته بگوییم که شما قرار نیست در اینجا شبیه قهرمان داستان های کمیک برای حفظ آرامش کلی به خودتان سخت بگیرید، بلکه فقط کافی است تکنیک های ما را مو به مو اجرا کنید. پس اگر موافق باشید بدون حتی یک لحظه وقت تلف کردن برویم سراغ تکنیک های این بخش از مقاله مان. 

وقتی بعضی از کارمندان شرکت به خاطر یک یا چند مشکل پیش شما شکایت می کنند، شما نباید خیلی سرد برخورد کنید تا همه فکر کنند مسائل شرکت برای تان هیچ ارزشی ندارد. البته زیاده روی در حالت برعکس ماجرا هم خودش از آن طرف بام افتادن محسوب می شود. پس سعی کنید نه خیلی سرد و نه خیلی حساس برخورد کنید. همانطور که یک خلبان هواپیما باید از اول تا آخر مسیر با خونسردی همه چیز را مدیریت کند، شما هم به عنوان مدیر شرکت باید همیشه حالت عادی تان را حفظ کنید. وگرنه شاید یکهو به خودتان بیایید و ببینید نه تنها شرایط را بهتر نکرده اید، بلکه از یک تعارض ساده گره گوری ساخته اید که دیگر هیچ جوره نمی شود بازش کرد. 

شما را نمی دانم، ولی من که هر وقت از کوره در می روم، خیلی راحت چند تا نفس عمیق می کشم و صبر می کنم تا کمی حالم بهتر شوم. شاید این کار خیلی ابتدایی و مخصوص مدیران آماتور به نظر برسد، اما دست کم جلوی یک عالمه تصمیم بی پایه و اساس را می گیرد. فکر می کنم تکنیک این بخش آنقدر ساده هست که دیگر نیازی به بحث بیشتر نداشته باشد، نظر شما چیست؟

مطلب مرتبط: تعارض در محیط کار

سخن پایانی

همانطور که هر کارگاه آموزشی یک روز تمام می شود، گشت و گذار مشترک ما هم در دنیای مدیریت تعارض دیگر به پایان راه رسیده است. البته این اصلا به معنای تمام شدن ماجراجویی شما و برندتان نیست، چراکه شما تازه اول راه هستید. شما الان خیلی خوب با الگوهای مدیریت تعارض و همینطور تکنیک های کاربردی برای اجرای آنها آشنا هستید. تنها کاری که الان باید انجام دهید، تمرین و تکرار با چاشنی استفاده از تکنیک هایی است که یاد گرفته اید. یادتان باشد اگر در طول ماجراجویی تان در مدیریت تعارضات سازمانی به هر چالش یا سوالی برخورد کردید، همیشه می توانید روی کمک ما حساب کنید؛ آن هم فقط با یک کلیک ساده و درج نظر در زیر همین مقاله. پس منتظر چه هستید؟ اگر سوال یا نظری درباره مدیریت تعارض دارید، حتما همین جا با ما درمیان بگذارید تا هرچه زودتر جواب های مان را با شما در میان بگذاریم. 

منابع: 

https://www.hrcloud.com

https://www.bizlibrary.com

https://toggl.com