سندرم ایمپاستر به شرایطی اطلاق می شود که فرد خود را شایسته موفقیت هایی که به دست آورده نمی داند و ابدا آنها را ارزشمند تلقی نمی کند. درواقع نوعی تصویر ذهنی از خود است که در آن افراد خود را همواره پایین تر از واقعیت میبینند. این امر در زمینه کسب و کار خصوصا برای مدیران می تواند یک فاجعه بزرگ باشد. درواقع از دل چنین مدیری، حتی یک تصمیم جسورانه و درست بیرون نخواهد آمد. این نوع بیماری ذهنی برای اولین بار در سال 1978 توسط روانشناسان مطرح شد. اگرچه ممکن است تصور کنید که تعداد این افراد بسیار نادر است، با این حال طی تحقیقات انجامشده حدود 15درصد از کارآفرینان جهان، با این مشکل مواجه هستند که تعداد آن در بین کارمندان به مراتب بیشتر است، با این حال سوالی که مطرح است این است که چگونه می توان با آن مقابله کرد؟ در این رابطه بدون شک تجربه افرادی که درگیر این مشکل بوده اند، می تواند راهنمای عمل بسیار خوبی باشد. در همین راستا به بررسی توصیه های پنج کارآفرینی خواهیم پرداخت که موفق شده اند این مشکل را پشت سر گذاشته و در شرایط طبیعی قرار گیرند.
1-میکائلا کینر
تا سال 2018 من عملا از وجود چنین سندرمی در خود اطلاعی نداشتم، با این حال تماس یک خبرنگار باعث شد تا نسبت به این بیماری که تا آن روز یک ویژگی کاملا طبیعی برای خود من تلقی می شد، آشنا شوم. درواقع خبرنگاری می خواست تا از من یک مصاحبه داشته باشد، با این حال من بسیار متعجب از انتخاب او بودم. درواقع با بررسی اقدامات قبلی او متوجه شدم افرادی که تاکنون به گفت وگو با این خبرنگار پرداخته اند، کارآفرین هایی بسیار موفق هستند، با این حال داستان زندگی من که با شانس همراه بوده است، چه جذابیتی برای دیگران خواهد داشت؟ درواقع عقیده من این بود که ابدا کارآفرینی موفق نیستم. همین موضوع باعث شد تا برای نخستین بار در زندگی خود به یک روانشانس مراجعه کرده و متوجه وجود این سندرم شوم. اگرچه به عقیده روانشناس ها نمی توان این بیماری ذهنی را به صورت کامل درمان کرد، با این حال کاهش شدید میزان تاثیر آن کاملا امکانپذیر خواهد بود. به همین خاطر از آن روز تصمیم گرفتم تا نظر فردی که مورد اعتماد من است را به جای تصور ذهنی خود قرار داده و با این اقدام پس از مدتی شاهد بهبودهای فوقالعاده ای بودم. درواقع افراد دیگر می توانند صادقانه ترین واکنش و نظر را نسبت به شما داشته باشند. به همین خاطر گوش دادن به آنها در این زمینه می تواند درمانی بسیار ساده ولی موثر باشد.
مطلب مرتبط: سندرم ایمپاستر، بیماری شایع کارآفرینان و راه های درمان
2-استیو لوییز
من در محله ای بزرگ شدم که در آنجا عقاید نژادپرستانه به چشم می خورد. همین موضوع باعث شده بود تا به عنوان یک فرد سیاهپوست همواره خود را پایین تر از سایرین تصور کرده و فردی ضعیف تلقی کنم، با این حال یک دوست در مسیر زندگی من باعث شد تا همه چیز متحول شود. درواقع به عقیده او من دارای استعدادهای فوقالعاده ای بودم که اجازه شکوفایی به آن را نداده و این امر باعث شده است تا در بهترین شرایط ممکن قرار نداشته باشم. اگرچه در ابتدا با او مخالفت های جدی ای را داشتم، با این حال اصرارهای او باعث شد تا با همکاری یکدیگر یک شرکت را تاسیس کنیم. وی کمک کرد تا در مسیر زندگی خود توجهی به نظرات سایرین نسبت به خود نداشته و تنها معیارهای شخصی را تعیین کنم و هرگاه که آنها را رعایت کنم، خود را فردی موفق می دانم. درواقع موفقیت امری شخصی بوده و نمی-توان انتظار داشت که سایرین اهداف ما را درک کنند. علت این امر به این خاطر است که هر یک از افراد با یکدیگر تفاوت های چشمگیری را داشته و این امر باعث می شود تا ایجاد یک معیار ثابت، هیچ نتیجه ای را به همراه نداشته باشد. نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید این است که میزان ابتلای افراد به این سندرم متفاوت بوده و برای برخی از افراد بسیار خفیف است، با این حال شما باید برنامه ای برای پایین نگه داشتن آن داشته باشید. در غیر این صورت هر زمانی امکان بروز یک فاجعه و از دست رفتن فرصت -های زندگی وجود خواهد داشت. در نهایت توصیه من این است که در برابر تمامی نظرات منفی افراد دیگر کاملا ناشنوا باشید. این امر به بیتفاوتی شما منجر شده و باعث می شود تا تنها به ندای درونی خودتان گوش دهید.
3-لیز فورکین بوهانون
شرایط کاری من به نحوی بود که من از معدود کارمندان زن شرکت بودم. این موضوع همراه با تبعیض های جنسیتی شدید بود. این موضوع بر روی روحیه من تاثیر بسیار بدی را به همراه داشت. حتی با شروع کسب و کار خود نیز من با این مشکل دست به گریبان بودم و عملا تصمیماتی می گرفتم که بسیار محتاطانه محسوب می شد. همچنین نظرات سایرین در من بالاترین تاثیر را به همراه داشت. همین موضوع زندگی من را در شرایط بسیار سختی قرار داد و حتی شرکت را تا مرز ورشکستگی پیش برد. به همین خاطر تصمیم گرفتم تا تغییراتی را در خود ایجاد کنم. توصیه من به همه افراد این است که برای رفع اصولی این مشکل، حتما با یک روانشناس مشورت داشته باشند. درواقع من تا قبل از این اقدام تصور می کردم که اشتباه از جانب من بوده و ترسو بودن طبیعت من محسوب می شود و برای آن راهکاری وجود ندارد، با این حال مبتلایان به این سندرم، درست به مانند بیماران سرماخورده ای است که خستگی، عطسه و تب ابدا تقصیر آنها نیست و با یک درمان درست، می توانند سریعا به شرایط عادی خود بازگردند. به همین خاطر مراجعه به یک روانشناس کمک کرد تا من بتوانم دلیل وضعیت فعلی را پیدا کرده و سریعا برای درمان آن تمریناتی را انجام دهم. در این رابطه مطالعه مداوم پیرامون این مسئله و تلاش برای اتخاذ تصمیماتی بدون دخالت دادن سایرین، در مدتی نزدیک به سه ماه نسخه جدیدی از من متولد شد.
4-کیم پرل
من دقیقا دلیل درگیر شدن با این سندرم را تا به امروز متوجه نشدم، با این حال این بیماری شرایط زندگی من را در بدترین حالت ممکن قرار داده بود، ورشکستگی، طلاق و از دست دادن دوستان تنها برخی از این موارد محسوب می شد. همین موضوع باعث شد تا من یک روز تصمیم به تغییر همه چیز بگیرم. برای این موضوع تلاش کردم تا خود را در دایره دوستی با افرادی قرار دهم که به نظر خودم اعتماد به نفس بالایی را داشتند. تاثیرات وقت گذراندن در کنار آنها باعث شد تا به مرور زمان روحیه من هم بهبود پیدا کند. در نهایت با تداوم دادن به این عادت خود، طی مدت کمتر از هشت ماه من نهتنها به فردی جدید تبدیل شدم، بلکه با دوستان جدید خود یک کسب وکار را راهاندازی کرده و همه چیز به بهترین شکل ادامه پیدا کرد. من امروز از تمامی افرادی که رهایم کردند تشکر می کنم. آنها باعث شدند تا من در نهایت به فکر مبارزه با این سندرم مخرب افتاده و زندگی رویایی خود را شکل دهم.
مطلب مرتبط: پیشگیری از شیوع سندروم کاساندرا در فضای کسب و کار
5-ریکی جاش
اگرچه رویارویی من با این سندرم چندان تلخ نبود، با این حال باعث شد تا من در کار خود علی رغم عملکرد فوقالعاده پیشرفتی را نداشته باشم. این امر در حالی بود که همکاران من با سطح به مراتب پایین تر، پیشرفت کرده و من همچنان در سطح اولیه خود باقی مانده بودم. این موضوع باعث شد تا به صورت خیلی اتفاقی در یکی از سخنرانی ها با این سندرم آشنا شده و علائم آن را بسیار شبیه به وضعیت خود ببینم. در نهایت نیز برای رفع آن تلاش کردم و سریعا درخواست ارتقای شغلی دادم. اکنون از آن ماجرا یک سال گذشته است و من موفق شدم تا به حدی پیشرفت کنم که شرکت خودم را تاسیس کنم. در این رابطه بسیار مهم است که فردی وجود داشته باشد که اقدامات آتی شما را بررسی کرده و راهنماییهای لازم را انجام دهد. در نهایت توجه داشته باشید که هیچ زمانی برای کنار گذاشتن این سندرم دیر نیست.
در آخر توجه داشته باشید که همه ما ممکن است این سندرم را داشته باشیم. به همین خاطر توصیه می شود که حتما مراجعه به یک روانشناس را در دستور کار خود قرار دهید. درواقع استفاده از این متخصصین تنها مختص به زمان گرفتار شدن با بیماری نبوده و درست به مانند معاینه و آزمایش سالانه، شما باید از سلامت روحی و ذهنی خود نیز اطمینان حاصل کنید. بدون شک درمان این سندرم هنگامی که در مراحل اولیه خود به سر می برد، بسیار ساده تر خواهد بود.