وقتی صحبت از قدرت های جهانی می شود، آمریکا و چین مثل دو کهکشان پرنور در آسمان سیاست و اقتصاد جهان می درخشند، اما درخشش این دو همیشه مسالمت آمیز نبوده است. در چند دهه اخیر شاهد یک مسابقه بی وقفه میان این دو کشور بوده ایم؛ مسابقه ای که نه تنها بر اقتصاد جهانی اثر می گذارد، بلکه آینده تکنولوژی، سیاست و حتی زندگی روزمره ما را هم شکل می دهد. این نبرد اقتصادی- تکنولوژیک شاید شبیه جنگ سرد نباشد، اما داغ تر و پیچیده تر از آن است.
چین که زمانی به عنوان کارخانه جهان شناخته می شد، از دهه ۱۹۸۰ با سیاست های اصلاحات و درهای باز شروع به تغییر کرد. در آن زمان اقتصاد چین بیشتر به تولید انبوه کالاهای ارزان برای کشورهای غربی وابسته بود، اما کم کم این کشور مسیر خود را به سمت نوآوری و تسلط بر فناوری های پیشرفته تغییر داد. این گونه بود که کارخانه جهان به آزمایشگاه نوآوری تبدیل شد و به رقیبی سرسخت برای آمریکا بدل گشت.
آمریکا که مدت ها در جایگاه ابرقدرت بلامنازع اقتصادی و تکنولوژیک ایستاده بود، ناگهان متوجه شد که باید جایگاه خود را حفظ کند. این کشور با شرکت های تکنولوژیکی مثل گوگل، اپل و آمازون سلطه ای بی سابقه بر جهان داشت، اما ظهور رقبای چینی مثل علی بابا، تنسنت و هوآوی نشان داد که بازی تغییر کرده است. چین دیگر صرفا یک کپی کار نبود، بلکه خلاقیت خود را وارد میدان کرده بود.
در سوی دیگر ماجرا، رقابت میان این دو کشور نه تنها در عرصه فناوری، بلکه در سیاستگذاری های جهانی هم شدت گرفته است. آمریکا تلاش می کند با اعمال تعرفه ها، محدودیت های تجاری و تحریم های تکنولوژیکی چین را مهار کند. از سوی دیگر، چین با طرح هایی مثل ابتکار کمربند و جاده تلاش می کند نفوذ اقتصادی خود را در آسیا، آفریقا و حتی اروپا گسترش دهد. این کشمکش جهانی دیگر یک رقابت ساده نیست؛ بلکه نبردی برای شکل دادن به نظم آینده جهان است.
این رقابت اقتصادی- تکنولوژیک نه تنها در سطح دولت ها، بلکه در زندگی روزمره ما هم تاثیر دارد. گوشی هوشمند در دست شما شاید حاصل رقابت اپل و هوآوی باشد یا تصمیم شما برای خرید آنلاین ممکن است بین آمازون و علی بابا تقسیم شده باشد. در پس هر انتخاب روزمره سایه ای از این نبرد جهانی وجود دارد. حالا که این رقابت به نقطه ای حساس رسیده است، باید به دقت به بررسی حوزه های کلیدی بپردازیم که این جنگ اقتصادی- تکنولوژیک در آنها رخ می دهد. از فناوری های پیشرفته گرفته تا تجارت جهانی، هر حوزه داستان خودش را دارد و اثرات خاصی بر کسب و کارها، کارآفرینان و حتی مصرف کنندگان دارد. آماده اید تا نگاهی عمیق تر به این میدان نبرد بیندازیم؟ شما در این مقاله با مهمترین حوزه های رقابت میان آمریکا و چین و همچنین فرصت ها و چالش های این رقابت برای کارآفرینی آشنا خواهید شد.
هوش مصنوعی
هوش مصنوعی مغز متفکر عصر تکنولوژی است. این فناوری که در همه چیز از خودروهای خودران تا تحلیل داده های پزشکی استفاده می شود، یکی دیگر از میدان های جنگ میان آمریکا و چین است. آمریکا با شرکت هایی مثل گوگل، مایکروسافت و تسلا در خط مقدم توسعه هوش مصنوعی قرار دارد، اما چین هم با سرمایه گذاری های هنگفت در شرکت هایی مثل بایدو، علی بابا و تنسنت، نشان داده که قصد عقب نشینی ندارد.
مطلب مرتبط: برندگان و بازندگان جنگ تجاری آمریکا با چین
چین در این رقابت، رویکردی تهاجمی تر دارد. دولت این کشور هوش مصنوعی را یکی از اولویت های ملی خود اعلام کرده و هدف گذاری کرده که تا سال ۲۰۳۰ به رهبر جهانی این فناوری تبدیل شود. این حمایت دولتی به شرکت های چینی این امکان را داده که به سرعت آزمایش های جدید انجام دهند و محصولات خود را به بازار عرضه کنند. اما آمریکا همچنان در زمینه نوآوری و تحقیقات علمی جلوتر است. دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی آمریکایی در حال تولید الگوریتم های پیشرفته تری هستند که می توانند در صنایع مختلف استفاده شوند. چالش اما در اینجاست که سیاست های محدود کننده مهاجرت، آمریکا را از جذب بهترین استعدادهای جهانی بازمی دارد، در حالی که چین به سرعت در حال پرورش نسل جدیدی از دانشمندان داخلی است.
برای کسب وکارها، این رقابت می تواند فرصتی بی نظیر باشد. شرکت هایی که از هوش مصنوعی استفاده می کنند، می توانند فرآینده ای خود را بهینه تر کنند، هزینه ها را کاهش دهند و خدمات بهتری ارائه دهند. اما در عین حال، نگرانی هایی درباره اخلاق استفاده از هوش مصنوعی و کنترل آن توسط دولت ها وجود دارد.
بی شک رقابت در هوش مصنوعی، آینده اقتصاد جهانی را شکل خواهد داد. از خودروهای هوشمند گرفته تا سیستم های امنیتی، این فناوری همه جا حضور دارد. برنده این رقابت، نه تنها ثروت، بلکه قدرت بی سابقه ای در دنیای دیجیتال خواهد داشت.
انرژی های تجدیدپذیر و فناوری سبز
در جهانی که بحران تغییرات اقلیمی به دغدغه ای اصلی تبدیل شده است، انرژی های تجدیدپذیر به یکی دیگر از میدان های رقابت میان آمریکا و چین تبدیل شده اند. چین، که تا چند دهه پیش یکی از بزرگ ترین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان زغال سنگ در جهان بود، اکنون به رهبر جهانی در توسعه و تولید فناوری های مرتبط با انرژی سبز تبدیل شده است. این کشور به طور گسترده در زمینه های پنل های خورشیدی، توربین های بادی و باتری های لیتیوم-یونی سرمایه گذاری کرده و در حال حاضر، بزرگ ترین صادرکننده این محصولات در جهان است.
آمریکا اما در این حوزه با چالش هایی روبه رو بوده است. هرچند شرکت هایی مثل تسلا، در زمینه فناوری های انرژی پاک به موفقیت های چشمگیری دست یافته اند، اما سیاستگذاری های ناپایدار و اختلافات سیاسی داخلی باعث شده اند که این کشور نتواند برنامه ای منسجم برای رقابت با چین در این حوزه تدوین کند. این امر بیانگر موضع همراه با چالش آمریکا در قبال رقابت با چین بر سر موضوعات زیست محیطی است.
چین، با ترکیب تولید انبوه و کاهش هزینه ها، نه تنها بازار داخلی بلکه بازار جهانی را تحت سلطه خود قرار داده است. قیمت پایین پنل های خورشیدی چینی، به بسیاری از کشورها کمک کرده تا به سمت استفاده از انرژی های پاک حرکت کنند. این در حالی است که آمریکا تلاش می کند با تحریم های تجاری و محدودیت واردات، از تولیدکنندگان داخلی حمایت کند. اما این سیاست ها می تواند به کاهش رقابت پذیری آمریکا در بازار جهانی منجر شود.
یکی دیگر از جنبه های رقابت در این حوزه، باتری های پیشرفته و فناوری های ذخیره سازی انرژی است. چین با شرکت های متنوع داخلی یکی از بزرگ ترین تولیدکنندگان باتری های لیتیوم- یونی در جهان است. این باتری ها در خودروهای الکتریکی و سیستم های ذخیره انرژی استفاده می شوند و برای آینده انرژی سبز حیاتی اند. آمریکا در تلاش است که تولید داخلی خود را افزایش دهد، اما هنوز راه درازی برای رسیدن به سطح تولید و هزینه های پایین چین در پیش دارد.
این رقابت در حوزه انرژی های تجدیدپذیر نه تنها به دلایل اقتصادی بلکه به دلایل زیست محیطی نیز اهمیت دارد. برنده این میدان، می تواند آینده ای پاک تر و پایدارتر برای جهان رقم بزند. در عین حال، رقابت می تواند باعث تسریع نوآوری و کاهش هزینه ها شود که به نفع کل جامعه جهانی خواهد بود.
مطلب مرتبط: نفوذ چین به حیاط خلوت آمریكا
فضا و فناوری های فضایی
فضا، که زمانی تنها میدان رقابت میان آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد بود، اکنون به یکی از مهمترین عرصه های رقابت میان آمریکا و چین تبدیل شده است. چین با برنامه فضایی بلندپروازانه خود، از ساخت ایستگاه فضایی تیانگونگ تا ارسال کاوشگر به مریخ، نشان داده که می خواهد جایگاه خود را به عنوان یک ابرقدرت فضایی تثبیت کند.
در سوی دیگر میدان، آمریکا با پیشینه ای طولانی در اکتشافات فضایی همچنان در صدر فناوری های پیشرفته این حوزه قرار دارد. شرکت هایی مثل اسپیس ایکس با رهبری ایلان ماسک، مفهوم جدیدی از سفرهای فضایی را ارائه داده اند و توانسته اند هزینه پرتاب ها را به طور چشمگیری کاهش دهند، اما چین نیز با پیشرفت های سریع خود در حال کاهش فاصله با آمریکا است. برای مثال، سفینه های مختلف چین توانسته اند ماموریت های متعددی را با موفقیت به انجام برسانند.
یکی از جنبه های کلیدی این رقابت، تسلط بر منابع طبیعی فضایی است. اشتباه نکیند، شوخی مان نگرفته است. آمریکا و چین هر دو به دنبال استخراج منابع معدنی از سیارک ها و ماه هستند که می تواند انقلابی در تامین مواد اولیه مورد نیاز صنایع ایجاد کند.
علاوه بر این، استفاده از ماهواره ها برای مقاصد نظامی و تجاری نیز به یکی دیگر از محورهای رقابت تبدیل شده است. چین با شبکه ماهواره ای توانسته جایگزینی برای جی پی اس آمریکایی ارائه دهد و این سامانه اکنون در بسیاری از کشورها مورد استفاده قرار می گیرد. از سوی دیگر، آمریکا با پروژه هایی مثل استارلینک اسپیس ایکس در حال ایجاد شبکه های اینترنتی جهانی مبتنی بر ماهواره است که می تواند دسترسی به اینترنت را در دورافتاده ترین نقاط جهان ممکن کند.
این رقابت در فضا تنها به جنبه های تکنولوژیک محدود نمی شود؛ بلکه به بحث قدرت نرم نیز مربوط است. هر کشوری که بتواند دستاوردهای بیشتری در فضا داشته باشد، تأثیرگذاری بیشتری بر کشورهای دیگر خواهد داشت. بنابراین، رقابت فضایی میان آمریکا و چین نه تنها آینده تکنولوژی بلکه توازن قدرت جهانی را نیز شکل خواهد داد.
شتاب در نوآوری و توسعه فناوری
رقابت میان آمریکا و چین به طور چشمگیری سرعت نوآوری های تکنولوژیک را افزایش داده است. هر دو کشور تلاش می کنند تا با توسعه فناوری های جدید، برتری خود را در بازارهای جهانی تثبیت کنند. این رقابت منجر به عرضه محصولات و خدماتی شده که به طور مستقیم زندگی ما را تغییر می دهند، از گوشی های هوشمند پیشرفته گرفته تا خودروهای الکتریکی و هوش مصنوعی. شرکت های کسب وکار در سراسر جهان نیز می توانند از این رقابت بهره مند شوند و به ابزارها و فناوری هایی دسترسی پیدا کنند که تا چند سال پیش حتی تصور آنها ممکن نبود.
برای مثال، فناوری 5G که در مرکز رقابت قرار دارد، اکنون توسط چین و آمریکا به بازار جهانی عرضه می شود. چین با شرکت هایی مثل هوآوی و ZTE این فناوری را ارزان تر و در دسترس تر کرده است، در حالی که شرکت های آمریکایی بر روی امنیت و کیفیت تمرکز دارند. این تنوع در محصولات به شرکت ها و مصرف کنندگان در کشورهای دیگر این امکان را می دهد که بهترین گزینه را انتخاب کنند.
فراتر از محصولات نهایی، این رقابت محیطی ایجاد کرده که نوآوری در آن تسریع شده است. برای مثال، در حوزه هوش مصنوعی، شرکت ها و استارت آپ های کوچک تر در کشورهای دیگر نیز توانسته اند از ابزارهای پیشرفت های که توسط چین و آمریکا توسعه داده شده، استفاده کنند و خدمات جدیدی را به بازار عرضه کنند. این روند، اکوسیستم فناوری جهانی را تقویت کرده و فرصت های شغلی بیشتری ایجاد کرده است.
همچنین، رقابت میان دو ابرقدرت به معنای افزایش سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه است. شرکت های بین المللی، به ویژه در حوزه هایی مثل انرژی های سبز، باتری های پیشرفته و محاسبات کوانتومی، می توانند از این رقابت استفاده کنند و با همکاری با شرکت های آمریکایی یا چینی، نوآوری های خود را به سطح جدیدی برسانند.
مطلب مرتبط: جک ما می گوید جنگ تجاری آمریکا و چین ۲۰ سال طول می کشد
در نهایت، این رقابت باعث شده که فناوری های جدید سریع تر از گذشته به بازار برسند. از خودروهای خودران گرفته تا سیستم های پیشرفته پزشکی، همه این فناوری ها به لطف این مسابقه تسریع شده اند. برای شرکت هایی که به دنبال رشد و توسعه هستند، این یک فرصت طلایی برای ورود به بازارهای جدید و استفاده از ابزارهای پیشرفته است.
گسترش بازارها و ایجاد فرصت های جهانی
رقابت میان آمریکا و چین نه تنها در حوزه فناوری، بلکه در توسعه بازارهای جهانی نیز تاثیرگذار بوده است. هر دو کشور تلاش می کنند که نفوذ خود را در بازارهای در حال توسعه افزایش دهند، از جمله در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین. این تلاش ها فرصت های جدیدی را برای شرکت ها و کارآفرینان در سراسر جهان فراهم کرده است.
چین با طرح ابتکار کمربند و جاده سرمایه گذاری های بزرگی در زیرساخت های کشورهای در حال توسعه انجام داده است. این پروژه نه تنها شبکه ای از راه آهن، بنادر و جاده ها ایجاد کرده، بلکه بازارهای جدیدی را برای کالاها و خدمات جهانی باز کرده است. شرکت های محلی در این کشورها می توانند از زیرساخت های جدید استفاده کرده و به بازارهای جهانی دسترسی پیدا کنند.
آمریکا نیز با همکاری هایی مثل پیمان های تجاری و سرمایه گذاری در استارت آپ ها تلاش می کند که حضور خود را در این مناطق حفظ کند. برای مثال، شرکت های فناوری آمریکایی با ورود به بازارهای آفریقا و آسیای جنوب شرقی، خدمات جدیدی مثل پرداخت های دیجیتال و آموزش آنلاین ارائه کرده اند. این خدمات نه تنها نیازهای محلی را برطرف کرده بلکه فرصت های اقتصادی جدیدی برای کارآفرینان محلی ایجاد کرده است.
علاوه بر این، رقابت میان آمریکا و چین منجر به گسترش تجارت الکترونیک در سطح جهانی شده است. پلتفرم هایی مثل علی بابا و آمازون اکنون به کسب وکارهای کوچک این امکان را می دهند که محصولات خود را به مشتریان جهانی عرضه کنند. این روند، زنجیره تأمین جهانی را گسترش داده و به شرکت های کوچک تر این فرصت را داده تا در بازارهای بین المللی حضور داشته باشند.
در مجموع، رقابت آمریکا و چین منجر به باز شدن درهای جدید برای تجارت و همکاری های بین المللی شده است. این روند به شرکت ها اجازه می دهد تا از بازارهای جدید بهره برداری کنند و مشتریان بیشتری را جذب کنند. در نتیجه، این رقابت نه تنها به نفع ابرقدرت ها بلکه به سود بسیاری از کشورهای دیگر نیز است.
اختلال در زنجیره تامین جهانی
یکی از بزرگ ترین چالش های ناشی از رقابت اقتصادی آمریکا و چین، اختلال در زنجیره تأمین جهانی است. این رقابت، که گاهی با تحریم های تجاری و تعرفه های سنگین همراه است، باعث شده تا بسیاری از شرکت های بین المللی در تأمین مواد اولیه، قطعات و کالاهای خود با مشکلات جدی روبه رو شوند. برای مثال، تصمیم آمریکا برای محدود کردن دسترسی چین به فناوری های پیشرفته اثرات گسترده ای بر شرکت هایی که به این زنجیره متکی هستند، گذاشته است.
بسیاری از شرکت های فعال در صنایع فناوری پیشرفته، خودرو و الکترونیک به شدت به تامین قطعات از چین وابسته هستند. این وابستگی باعث شده که هرگونه تغییر در سیاست های تجاری بین دو کشور، مستقیماً بر توانایی این شرکت ها برای تولید و عرضه محصولات خود تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، جنگ تجاری میان آمریکا و چین منجر به افزایش هزینه های تولید و تأخیر در عرضه کالاها شد، که این موضوع نه تنها شرکت ها بلکه مصرف کنندگان را نیز تحت تأثیر قرار داد.
اختلال در زنجیره تامین جهانی به ویژه در دوران پاندمی کرونا تشدید شد. بسیاری از شرکت ها دریافتند که وابستگی بیش از حد به یک کشور (مانند چین) می تواند خطرات قابل توجهی به همراه داشته باشد. در پاسخ به این چالش، شرکت ها تلاش کرده اند تا زنجیره های تأمین خود را متنوع تر کنند. با این حال، این فرآیند زمانبر و پرهزینه است و تضمینی برای موفقیت کامل ندارد.
علاوه بر این، سیاست های دولت ها نیز به طور مستقیم بر زنجیره تأمین تأثیر می گذارد. به عنوان مثال، آمریکا با اعمال محدودیت های صادراتی بر فناوری های حساس، شرکت های چینی را هدف قرار داده است. این سیاست ها نه تنها باعث اختلال در تولیدات شرکت های چینی شده بلکه به سایر شرکت های بین المللی که با چین همکاری می کنند نیز آسیب زده است. در نتیجه، رقابت آمریکا و چین باعث ایجاد یک محیط بی ثبات در زنجیره تأمین جهانی شده است. این بی ثباتی می تواند بر تصمیم گیری های استراتژیک شرکت ها تأثیر بگذارد و در بلندمدت باعث کاهش کارایی و افزایش هزینه ها در بازارهای جهانی شود.
مطلب مرتبط: استقبال دولت ترامپ از توافق تجاری آمریکا و چین / توافقنامه تجاری جدید چین و آمریکا
تشدید شکاف فناوری و نابرابری جهانی
رقابت تکنولوژیک میان آمریکا و چین علاوه بر فرصت ها، چالش های جدی نیز ایجاد کرده است. یکی از این چالش ها، تشدید شکاف فناوری میان کشورهایی است که توانایی مالی یا دانش لازم برای بهره برداری از این فناوری ها را ندارند. این رقابت به جای هموار کردن مسیر توسعه برای همه کشورها، ممکن است نابرابری های جهانی را عمیق تر کند.
برای مثال، توسعه فناوری های پیشرفت های مانند هوش مصنوعی، 5G و محاسبات کوانتومی به منابع عظیم مالی و زیرساخت های پیچیده نیاز دارد. آمریکا و چین، به عنوان دو قطب اصلی این فناوری ها، به سرعت در حال پیشرفت هستند، اما بسیاری از کشورهای در حال توسعه به دلیل کمبود منابع مالی و دانش فنی از این رقابت عقب مانده اند. این موضوع باعث شده که فاصله میان کشورهای پیشرفته و دیگر کشورها افزایش یابد.
علاوه بر این، دسترسی محدود به این فناوری ها می تواند مانع رشد اقتصادی و نوآوری در کشورهای فقیرتر شود. برای مثال، کشورهای آفریقایی که به شدت به زیرساخت های دیجیتال وابسته اند، ممکن است از دسترسی به فناوری های جدیدی مانند اینترنت 5G بازمانند، زیرا این فناوری ها عمدتاً توسط آمریکا یا چین کنترل می شوند.
این شکاف فناوری می تواند تأثیرات گسترده تری نیز داشته باشد. شرکت های کوچک تر و استارت آپ ها در کشورهای در حال توسعه ممکن است توان رقابت با شرکت های بزرگ تر را از دست بدهند، زیرا دسترسی به فناوری های پیشرفته برای آنها بسیار پرهزینه است. این وضعیت، به طور بالقوه منجر به انحصارگری در بازارهای جهانی خواهد شد و توان رقابتی بازیگران کوچک تر را کاهش می دهد.
در نهایت، این شکاف نه تنها باعث افزایش نابرابری اقتصادی بلکه به ایجاد نارضایتی اجتماعی نیز منجر خواهد شد. کشورهایی که احساس می کنند از پیشرفت های جهانی جا مانده اند، ممکن است به سیاست های انزواگرایانه و ناسیونالیستی روی آورند، که این موضوع می تواند به بی ثباتی های سیاسی و اجتماعی منجر شود.
منابع: