شبکه های اجتماعی مانند رودی هستند که هر لحظه مسیرشان عوض و جریان شان تندتر می شود. از روزهایی که فیس بوک فقط جایی برای به اشتراک گذاشتن عکس های دوستانه بود تا حالا که تیک تاک با ویدئوهای کوتاه دنیا را تسخیر کرده، این پلتفرم ها با سرعتی نفسگیر تحول پیدا کرده اند. کاربران هر روز با قابلیت های تازه ای روبه رو می شوند؛ از استوری های اینستاگرام که در لحظه محو می شوند تا فضاهای صوتی ایکس که گفت وگو زنده را به گوشی های هوشمند آورده است. این تغییرات برگ هایی هستند که با هر باد رنگ و شکل عوض می کنند و چشم انداز دیجیتال را نو می سازند.
در این میان صنعت بازاریابی هم مثل قایقی است که باید با این رود پرشتاب همراه شود. برندها دیگر نمی توانند به روش های قدیمی تکیه کنند؛ چراکه مخاطب امروزی، با ذهنی باز و انتظاری بالا در این شبکه ها زندگی می کند. یک روز محتوای تصویری پادشاهی می کند و روز دیگر پادکست ها توجه را می ربایند. این پویایی بازاریاب ها را به تکاپو انداخته تا راه هایی پیدا کنند که پیام شان در این شلوغی به گوش برسد و در ذهن بماند.
این تحولات سریع انتخابی جز همسویی پیش پای بازاریاب ها نگذاشته است. اگر قرار باشد در این میدان رقابتی بمانند، باید خودشان را با ریتم شبکه های اجتماعی هماهنگ کنند. شناخت جدیدترین ترندها نه یک گزینه، بلکه یک ضرورت است؛ راهی که نشان می دهد چگونه می توان از این موج ها سواری گرفت و به ساحل موفقیت رسید. بدون این کار تلاش ها مانند دانه هایی در خاک خشک اند که هیچ وقت سبز نمی شوند.
با این حساب چه ترندهایی این روزها شبکه های اجتماعی را تسخیر کرده اند؟ چگونه می توان از آنها برای بازاریابی بهره برد؟ این سوالات ما برای هر بازاریاب باهوش مطرح می شود. درست به همین خاطر ما در ادامه قصد داریم برخی از مهمترین نکات در این رابطه را به اتفاق شما زیر ذره بین ببریم. پس با ما همراه باشید تا برخی از نکات کلیدی در این رابطه را یاد بگیرید.
این ماجراجویی ما را به جدیدترین جریان های بازاریابی می رساند که هم خلاقیت می خواهند و هم استراتژی. در ادامه، ترندهای تازه را بررسی می کنیم تا بفهمیم چگونه می توان در این دنیای پرهیاهو صدایی رسا داشت. نگران نباشید، ترندهای مورد بحث در این مقاله تقریبا به درد همه کسب و کار می خورد. پس بهانه تراشی را کنار گذاشته و با ما همراه شوید.
ترندهای بازاریابی هر روز رنگ عوض می کنند. با این حال ما در ادامه قصد داریم برخی از مهمترین نکات درباره ترندهای داغ که کمی بیشتر در دنیای بازاریابی و شبکه های اجتماعی ماندگار شده اند، بررسی کنیم. اینطوری شما نه تنها از جریان توفانی تغییرات سریع در امان خواهید بود، بلکه برندی مُد روز هم خواهید داشت. خب اجازه دهید کم کم برویم سراغ اصل ماجرا.
مطلب مرتبط: کسب و کارهای کوچک و بازاریابی خلاقانه
محتوای ویدئویی کوتاه و تعاملی
محتوای ویدئویی کوتاه و تعاملی این روزها مانند موجی است که شبکه های اجتماعی را درنوردیده و توجه ها را به خود جلب کرده است. پلتفرم هایی مثل تیک تاک و ریلز اینستاگرام با ویدئوهای ۱۵ تا ۶۰ ثانیه ای راهی سریع و جذاب برای ارتباط با مخاطب باز کرده اند. این محتوا با ریتم تند و پیام فشرده اش ذهن کاربر را در لحظه گیر می اندازد و او را به تعامل وامی دارد. برندها از این فرصت استفاده می کنند تا داستان شان را کوتاه اما اثرگذار، روایت کنند و در این شلوغی دیده شوند.
این ترند در عمل حسابی کاربران را شیفته خودش کرده است. یک برند لوازم ورزشی را در نظر بگیرید که در یک ریلز ۲۰ ثانیه ای، نحوه استفاده از یک محصول را با موسیقی شاد و حرکات سریع نشان می دهد. کاربرانی که در حال اسکرول کردن اند، ناخودآگاه توقف می کنند و حتی نظرشان را می نویسند یا آن را به اشتراک می گذارند. این سرعت در تعامل برتری بزرگی نسبت به پست های ثابت یا متن های طولانی است، چراکه پیام را در لحظه به ذهن می رساند.
بی شک برای موفقیت در این رابطه برندها باید خلاقیت را چاشنی کار کنند. ویدئوها باید گیرا باشند و با زیرنویس های واضح و جلوه های بصری که چشم را خسته نکند. اگر محتوا تکراری یا بی کیفیت باشد، کاربر سریع ردش می کند و فرصت از دست می رود. همچنین اضافه کردن دعوت به اقدام - مثل «حالا امتحان کن»- می تواند کاربر را به خرید یا بازدید از سایت بکشاند.
این روش البته چالش هایی هم دارد. تولید مداوم ویدئوهای کوتاه، زمان و منابع می خواهد و اگر تیم آماده نباشد، ممکن است کیفیت افت کند یا برنامه ریزی به هم بریزد. یک شرکت که با یک ایده ساده اما جذاب شروع کند، مانند نقاشی کشیدن با چند خط، می تواند اثر بزرگی بگذارد بدون اینکه غرق در پیچیدگی شود. محتوای ویدئویی کوتاه و تعاملی راهی است که برندها را در مرکز توجه نگه می دارد. شرکت هایی که این ترند را خوب به کار ببرند، می توانند با کمترین زمان، بیشترین اثر را بگذارند و در شبکه های اجتماعی ماندگار شوند.
استفاده از هوش مصنوعی برای شخصی سازی
استفاده از هوش مصنوعی برای شخصی سازی کلیدی است که درهای ذهن مخاطب را با دقت باز می کند. این فناوری با تحلیل داده های کاربران محتوایی می سازد که انگار فقط برای یک نفر طراحی شده است. در شبکه های اجتماعی، جایی که هر کاربر دنبال چیزی خاص می گردد، این شخصی سازی پیام را مستقیم به قلب او می رساند و حس ارتباط عمیق تری می سازد. برندها با این ابزار دیگر به شانس تکیه نمی کنند، بلکه تیرشان دقیق به هدف می خورد.
مطلب مرتبط: بازاریابی خلاقانه در صنایع غیرجذاب
این ترند در کارهای روزمره خودش را نشان می دهد. یک فروشگاه آنلاین پوشاک را در نظر بگیرید که با هوش مصنوعی پست هایی در اینستاگرام نشان می دهد که براساس جست وجوهای قبلی کاربر لباس هایی در رنگ و سبک مورد علاقه اش دارد. کاربری که عاشق رنگ آبی است، ناگهان تبلیغ یک گرمکن آبی می بیند و جذبش می شود. این هدف گیری احتمال خرید را بالا می برد و تجربه ای خلق می کند که کاربر را راضی نگه می دارد.
پیاده سازی این روش نیاز به ابزارهای قوی دارد. الگوریتم ها باید داده ها را سریع جمع آوری و تحلیل کنند تا محتوا به روز بماند. اگر اطلاعات قدیمی باشد یا تحلیل اشتباه کند، ممکن است تبلیغی بی ربط نشان داده شود و کاربر را دور کند. برندها باید با تیم های فنی کار کنند تا این سیستم را دقیق و کارآمد نگه دارند.
البته این ترند نگرانی هایی هم دارد. برخی کاربران از اینکه داده های شان رصد می شود احساس ناراحتی می کنند و ممکن است اعتمادشان کم شود. یک شرکت که شفاف بگوید چگونه از داده ها استفاده می کند (مثلا با تضمین اینکه بدون نقض حریم خصوصی اطلاعات را به دست آورده) می تواند این شک را کم کند و حس امنیت را برگرداند.
بی شک هوش مصنوعی و شخصی سازی راهی است که بازاریابی را هوشمندتر می کند. برندهایی که این فناوری را به کار بگیرند، می توانند با هر کاربر به زبان خودش حرف بزنند و در این فضای شلوغ، جایگاه ویژه ای پیدا کنند.
همکاری با میکرو اینفلوئنسرها
همکاری با میکرو اینفلوئنسرها شباهت زیادی با الگوی قدیمی اینفلوئنسر مارکتینگ دارد. این کار مانند پیدا کردن دوستانی است که در محله خودشان حرف شان خریدار دارد. این افراد که معمولا بین هزار تا صد هزار دنبال کننده دارند، شاید به اندازه سلبریتی ها معروف نباشند، اما اعتماد و نزدیکی بیشتری با مخاطب شان دارند. در شبکه های اجتماعی این ارتباط صمیمی، پیام برند را واقعی تر می کند و به جای تبلیغات خشک، حس توصیه ای دوستانه می سازد. این ترند، قدرت را از تعداد به کیفیت رابطه منتقل کرده است.
شاید تنها تفاوت میکرو اینفلوئنسرها اثرگذاری بیشترشان در مقیاس خُرد باشد. به زبان خودمانی، این اینفلوئنسرها در سطح جهانی حرفی برای گفتن ندارند، اما در یک شهر مثل اصفهان یا کرج حرف شان خریدار خواهد داشت. همین امر برندها را تشویق می کند تا از آنها به عنوان شریک تجاری استفاده کنند.
اجازه دهید سری به دنیای تبلیغات بزنیم. یک برند قهوه را در نظر بگیرید که با یک میکرو اینفلوئنسر محلی کار می کند که عاشق قهوه است و هر روز صبح تجربه اش را در استوری اینستاگرام می گذارد. دنبال کننده هایی که او را می شناسند، وقتی قهوه برند را در دستش می بینند به جای حس تبلیغ حس کنجکاوی پیدا می کنند و آن برند را امتحان می کنند. این اثر از صداقت و نزدیکی می آید که در اینفلوئنسرهای بزرگ گاهی کمرنگ است.
انتخاب درست در این ترند مهم است. میکرو اینفلوئنسری که با ارزش های برند هم راستا باشد (مثلا یک ورزشکار برای تجهیزات تناسب اندام) می تواند پیام را طبیعی تر برساند. اگر این همخوانی نباشد، مخاطب شک می کند و تبلیغ بی اثر می شود. برندها باید وقت بگذارند تا کسی را پیدا کنند که واقعاً به محصول شان باور دارد.
این همکاری البته نیاز به مدیریت دارد. چون اینفلوئنسرها معمولا تیم حرفه ای ندارند، ممکن است زمان بندی یا کیفیت محتوای شان نامنظم باشد. یک شرکت که خطوط راهنما بدهد و ارتباط را حفظ کند، می تواند این مشکل را حل کند و نتیجه بهتری بگیرد. در نهایت، همکاری با میکرو اینفلوئنسرها راهی است که برند را به جمع های کوچک اما وفادار می برد. شرکت هایی که این ترند را خوب اجرا کنند، می توانند با صدایی واقعی، در شبکه های اجتماعی اثر بگذارند و مخاطب را به خود نزدیک کنند.
مطلب مرتبط: ایده های خلاقانه بازاریابی
محتوای تولیدی کاربران
محتوای تولیدشده توسط کاربر آینه ای است که برند را از نگاه مشتری نشان می دهد. این ترند وقتی کاربران خودشان عکس، ویدئو یا نظرشان را درباره محصول در شبکه های اجتماعی می گذارند، قدرت می گیرد. این محتوا به جای اینکه از بالا به پایین باشد، از دل مخاطب بیرون می آید و حس اعتماد و اصالت را می سازد. برندها با بازنشر این پست ها نشان می دهند که صدای مشتری برای شان مهم است.
یک برند شکلات را در نظر بگیرید که مسابقه ای راه می اندازد و از مشتری ها می خواهد لحظه خوردن شکلات را در ایکس به اشتراک بگذارند. صدها نفر عکس و داستان می فرستند و برند بهترین ها را در صفحه اش بازنشر می کند. این کار، هم تعامل را بالا می برد و هم نشان می دهد که محصول در زندگی واقعی چطور جا دارد، چیزی که تبلیغات رسمی گاهی نمی تواند منتقل کند.
برای موفقیت برندها باید کاربران را تشویق کنند. دادن جایزه یا نشان دادن قدردانی می تواند مشارکت را بیشتر کند. اگر این انگیزه نباشد، ممکن است کمپین ساکت بماند و نتیجه ندهد. این تشویق، باید ساده و جذاب باشد تا همه بتوانند شرکت کنند.
البته، این ترند ریسک هایی هم دارد. اگر محتوای منفی منتشر شود و برند نتواند پاسخ خوبی بدهد، ممکن است اعتبار لطمه ببیند. یک شرکت که سریع و حرفه ای واکنش نشان دهد، می تواند این تهدید را به فرصت تبدیل کند و اعتماد را نگه دارد. محتوای تولیدشده توسط کاربر، راهی است که برند را از زبان مردم روایت می کند. شرکت هایی که این ترند را به کار ببرند، می توانند با صدای مخاطب شان در شبکه های اجتماعی بدرخشند و ارتباطی عمیق تر بسازند.
استفاده از واقعیت افزوده در محتوا
استفاده از واقعیت افزوده در محتوا ابزاری نوین است که مرزهای میان دنیای واقعی و دیجیتال را در هم می آمیزد و تجربه ای منحصربه فرد برای مخاطبان فراهم می سازد. این فناوری با افزودن لایه های مجازی به محیط کاربر از طریق پلتفرم هایی نظیر اینستاگرام و اسنپ چت شبکه های اجتماعی را به فضایی تعاملی تبدیل کرده است. برندها با بهره گیری از این قابلیت، محتوایی خلق می کنند که مخاطب را از حالت تماشاگر منفعل به شرکت کننده ای فعال تغییر می دهد. این رویکرد سطح تعامل را افزایش داده و پیام را به شکلی پویاتر و ملموس تر به ذهن مخاطب منتقل می سازد.
کاربرد این ترند برای کاربران و بازاریاب ها حسابی هیجان انگیز است. برند شنل را در نظر آورید که فیلتری مبتنی بر واقعیت افزوده در اینستاگرام طراحی کرده تا کاربران بتوانند محصولات مختلفش را آزمایش کنند. فردی که از این فیلتر استفاده می کند، با چند انتخاب ساده رنگ و سبک دلخواهش را می بیند و تصمیم به خرید می گیرد. این تجربه حس واقعی آزمایش محصول را به فضای دیجیتال می آورد و مخاطب را به اقدام ترغیب می کند، امری که محتوای سنتی تر به سختی بدان دست می یابد.
موفقیت این روش به کیفیت اجرای فناوری وابسته است. فیلترهایی که کند عمل کنند یا تصویر را با دقت کافی نمایش ندهند، ممکن است تجربه کاربر را مختل سازند و اعتبار برند را تضعیف کنند. تیم های فنی باید اطمینان حاصل کنند که این ابزارها روان و دقیق کار می کنند تا از هدررفت فرصت جلوگیری شود. افزودن دعوت به اقدام، مانند پیوند به صفحه خرید نیز اثربخشی را افزایش می دهد.
این روش البته نیازمند سرمایه گذاری قابل توجهی است. توسعه فیلترهای پیشرفته، هزینه های طراحی و برنامه نویسی را به دنبال دارد که برای شرکت های کوچک تر چالش برانگیز است. با این حال، یک فیلتر ساده اما خلاقانه می تواند با هزینه ای معقول توجه مخاطبان را جلب کند و نام برند را در خاطر نگه دارد.
مطلب مرتبط: ایده های خلاقانه برای بازاریابی آفلاین
در نهایت، واقعیت افزوده راهی است که بازاریابی را به تجربه ای چندبعدی تبدیل می سازد. شرکت هایی که این ترند را با دقت به کار گیرند، می توانند با ارائه لحظه های تعاملی، در شبکه های اجتماعی جایگاه ویژه ای کسب کنند و ارتباطی پایدار با مخاطبان برقرار سازند.
تمرکز بر محتوای صوتی
تمرکز بر محتوای صوتی و پادکست رویکردی است که حضور صدا را در شبکه های اجتماعی پررنگ تر کرده و ارتباط را به سطحی زنده و مستقیم ارتقا داده است. پلتفرم هایی مانند کلاب هاوس و فضاهای صوتی ایکس امکان برگزاری بحث های زنده را فراهم ساخته اند که در آن کاربران می توانند مشارکت و دیدگاه های خود را بیان کنند. برندها از این فضا بهره می برند تا با صدایی انسانی و واقعی به جای متون بی روح با مخاطبان خود ارتباط برقرار سازند. این روش حس حضور و صمیمیت را تقویت می کند و تعامل را به ابعادی تازه می رساند.
کاربرد این ترند در زندگی روزمره مشهود است. یک برند فعال در حوزه تناسب اندام را در نظر بگیرید که در فضاهای صوتی ایکس نشستی زنده با حضور یک مربی برگزار می کند و کاربران می توانند پرسش های خود را مطرح سازند. فردی که در خانه به این بحث گوش می دهد، احساس می کند در جمعی واقعی حضور دارد و به محصولاتی که مربی معرفی می کند علاقه مند می شود. این ارتباط مستقیم امتیازی است که محتوای تصویری ثابت به ندرت می تواند ارائه دهد و برند را متمایز می سازد.
موفقیت این روش به برنامه ریزی دقیق وابسته است. بحث ها باید دارای موضوعی مشخص و زمان بندی منظم باشند تا از پراکندگی و سردرگمی جلوگیری شود. انتخاب مهمانانی برجسته، یک کارشناس یا چهره ای شناخته شده نیز می تواند مخاطبان را به حضور ترغیب کند. در صورت بی نظمی یا فقدان جذابیت، شنوندگان به سرعت از فضا خارج می شوند و فرصت از دست می رود.
این ترند با محدودیت هایی نیز روبه رو است. برخلاف محتوای تصویری که به طور دائم در دسترس باقی می ماند، جلسات صوتی زنده تنها در زمان برگزاری قابل استفاده اند و برای افرادی که زمان مناسب ندارند، از دسترس خارج می شوند. ضبط و انتشار مجدد این جلسات می تواند این ضعف را جبران کند و دسترسی را برای مخاطبان گسترده تر سازد. محتوای صوتی و اتاق های گفت وگو، مسیری است که برندها را از طریق صدا به مخاطبان نزدیک می سازد. شرکت هایی که این ترند را با مهارت اجرا کنند، می توانند با ایجاد فضایی زنده و پویا در شبکه های اجتماعی ارتباطی مناسب و ماندگار با مخاطبان خود برقرار سازند.
بازاریابی مبتنی بر مسئولیت اجتماعی
بازاریابی مبتنی بر مسئولیت اجتماعی رویکردی است که برندها را با مسائل مورد توجه مخاطب امروزی پیوند می دهد و جایگاه شان را در دل جامعه تقویت می کند. کاربران شبکه های اجتماعی اکنون بیش از پیش به موضوعاتی مانند محیط زیست، عدالت اجتماعی و اخلاق اهمیت می دهند و برندهایی را ترجیح می دهند که با باورهای شان هم راستا باشند. این ترند بازاریابی را از هدف صرف فروش به سوی خلق معنایی بزرگ تر هدایت کرده و پیام را با احساسات انسانی در هم آمیخته است. شرکت ها با نمایش تعهد خود اعتماد می سازند و وفاداری را عمیق تر میکنند.
به عنوان مثال، یک برند پوشاک را در نظر آورید که در اینستاگرام کمپینی راه اندازی می کند و تعهد می دهد به ازای هر خرید، یک لباس به کودکان نیازمند اهدا کند. کاربری که این پست را مشاهده می کند با خرید خود نه تنها محصولی به دست می آورد، بلکه بخشی از اقدامی خیرخواهانه می شود. این احساس مشارکت برند را از رقبا متمایز می سازد و مشتری را به حامی ای تبدیل می کند که بارها بازمی گردد.
اجرای موفق این ترند به صداقت وابسته است. اگر شرکتی ادعای حمایت از محیط زیست کند اما در عمل به آن پایبند نباشد، مخاطبان با دسترسی به اطلاعات، به سرعت این تناقض را کشف می کنند و اعتمادشان خدشه دار می شود. شفافیت در ارائه گزارش ها و اقدامات واقعی، می تواند این تردید را برطرف سازد و اعتبار برند را حفظ کند.
مطلب مرتبط: جدیدترین ترندهای بازاریابی
این روش البته با مخاطراتی همراه است. تأکید بیش از حد بر ارزش ها یا مدیریت نادرست موضوعات حساس، ممکن است برند را به فرصت طلبی متهم کند و واکنش های منفی را برانگیزد. انتخاب هدفی ساده و مرتبط —مانند حمایت از آموزش در منطقه ای خاص— می تواند این خطر را کاهش دهد و پیام را قابل باور نگه دارد.
بی شک بازاریابی مبتنی بر ارزش ها و مسئولیت اجتماعی، مسیری است که برند را به بخشی از زندگی مخاطب تبدیل می کند. شرکت هایی که این ترند را با صداقت و دقت پیش ببرند، می توانند در شبکه های اجتماعی نه تنها دیده شوند، بلکه به عنوان عضوی از جامعه پذیرفته شوند و جایگاهی ماندگار بیابند.
منابع: