استارتاپ ها شناخت خوب و کاملی از مشتری های خود ندارند، بنابراین پیدا کردن بهترین روش بازاریابی کار سخت و چالش برانگیزی برای آنهاست.
به گزارش زومیت، یکی از سخت ترین و مهم ترین سوال هایی که مطمئنا برای هر کارآفرینی پیش می آید این است که چگونه باید تبلیغات استارتاپ را آغاز کند. استارتاپ ها هنوز مانند برندهای معروف شناخته شده نیستند و باید از استراتژی های متفاوتی استفاده کنند. این واقعیت تبلیغات برند را کمی سخت می کند.
استارتاپ ها بودجه کمتری نسبت به شرکت ها دارند و به همین دلیل تبلیغ کردن برای شان مهم و حیاتی است. آنها اگر در تبلیغات خود شکست بخورند ممکن است شانس دومی برای انجام این کار نداشته باشند. درواقع موفقیت در تبلیغات برای یک استارتاپ می تواند به معنی فراهم شدن فرصت های جدید برای کسب و کار باشد. خبر خوب این است که یک سری استراتژی ها به استارتاپ ها کمک می کنند شانس خود را برای موفقیت در تبلیغات بالا ببرند.
نخستین نکته این است که استارتاپ ها باید از خودشان بپرسند تبلیغات چه نتیجه ای روی کار آنها خواهد گذاشت. افزایش پیدا کردن میزان فروش محصولات، تصور اشتباهی است که همه ما از هدف تبلیغات داریم. این طرز تفکر حتی در میان بسیاری از برندهای معروف نیز جا افتاده است. افزایش پیدا کردن فروش محصول تنها بخشی از هدف تبلیغات است.
درواقع تبلیغات خوب و حرفه ای می تواند جنبه های مهم تری را تحت پوشش قرار دهد. به عنوان مثال تبلیغات می تواند برای افزایش میزان آگاهی، ارزیابی مثبت از برند یا تشویق مشتری ها به استفاده از دموی محصولات به کار رود. هر کدام از این تأثیرات می توانند منجر به افزایش میزان فروش شوند اما هرکدام روی بخش ویژه ای تمرکز می کنند که روی نحوه تبلیغات اثر می گذارد.
به عنوان مثال برخی از محصولات چنان روی وجه تمایز خود نسبت به سایر برندها کار کرده اند که نیازی به تبلیغات گسترده ندارند. در چنین شرایطی مشتری بعد از آگاهی ضمنی نسبت به محصول جدید به سرعت به سمت آن جذب می شود. درواقع مشتری ها نیازی به تبلیغات برای فهم مزایای محصول نخواهند داشت. این برندها تنها کاری که باید انجام دهند این است که مشتری را از وجود چنین محصولی آگاه کنند و نحوه خرید را توضیح دهند.
گاهی اوقات شرایط برعکس است، یعنی مشتری ها نمی دانند که این محصول چگونه به آنها کمک می کند یا برای انجام چه کاری باید استفاده شود.در این شرایط آگاهی رسانی کافی نیست، بلکه تولید کننده باید اطلاعات لازم و کافی را به مشتری بدهد، نحوه استفاده از آن را توضیح دهد و مشتری را برای خرید محصول ترغیب کند، بنابراین هدف از تبلیغات، یکی از مهم ترین چیزهایی است که باید در نظر گرفته شود.
دومین نکته این است که استارتاپ ها بر خلاف برندهای معروف بینش کاملی نسبت به مشتری ها ندارند. به عبارت ساده تر، استارتاپ ها داده کافی روی روان شناسی مشتری های خود ندارند. این موضوع کار آنها را برای تبلیغات سخت می کند زیرا نمی دانند از چه روشی باید برای تبلیغات استفاده کنند.
ما در عصر دیجیتال زندگی می کنیم اما نباید قدرت مکالمات و نظرسنجی های حضوری را نادیده بگیریم. بسیاری از استارتاپ ها تنها با صحبت کردن با مخاطبان هدف به اطلاعات مورد نظر خود دسترسی پیدا می کنند. این روش هم برای برندهای بزرگ و هم برندهای نوپا به خوبی جواب می دهد. البته این به این معنا نیست که استارتاپ ها باید استفاده از امکانات دیجیتال را فراموش کنند.درواقع باید به عنوان یک شانس دوم از آنها استفاده کنند.
برندها با استفاده از تبلیغات دیجیتال می توانند استراتژی های متفاوت را امتحان کرده و به اطلاعات مفیدی از مشتری ها دست پیدا کنند. به عنوان مثال اگر استارتاپی چند ایده برای بازاریابی داشته باشد، می تواند از طریق تست آزمایشی بهترین ایده را برای تبلیغات انتخاب کند. درواقع این کار اطلاعات خوب و مفیدی از رفتار مشتری ها فراهم می کند. درنهایت از همه این اطلاعات می توان برای پیدا کردن یک استراتژی مناسب برای تبلیغات استفاده کرد.