اقتصاد ایران به دلیل انباشت مشکلات ساختاری و سوء مدیریت در دوره های مختلف، در حال حاضر وضعیت خوبی ندارد. در گفت وگویی که با وزیر اقتصاد داشتم اشاره کردم که در حال حاضر صندوق های بازنشستگی و بانک ها بمب های عمل نکرده اقتصاد ایران هستند که متأسفانه با وجود تلاش های زیادی که در این دولت صورت گرفته، همچنان لاینحل باقی مانده اند و به احتمال زیاد در آینده برای کشور مشکل ایجاد خواهند کرد.
البته فهرست تهدیدهای اقتصاد ایران، خیلی بیشتر از وضعیت نگران کننده نظام بانکی و صندوق های بازنشستگی است. خشکسالی، بحران های زیست محیطی و بیکاری مسائل بزرگی هستند که ظرفیت بحران سازی اجتماعی دارند، اما به نظر من نمی شود تنها از دولت انتظار حل و فصل این مسائل را داشت.
در این میان عده ای، اصلاح ذهنیت مجموعه حاکمیت را مقدم بر اصلاحات اقتصادی می دانند اما برخی دیگر معتقدند تعدد و فشار مشکلات اقتصادی، فرصتی برای ذهنیت سازی حاکمیت باقی نمی گذارد. با این حال هر دو طیف در اینکه باید درباره حل مشکلات اقتصادی اجماع ایجاد کرد اشتراک نظر دارند.
حل و فصل مسائل هسته ای را مثال خوبی برای حل مسائل اقتصادی می دانم و معتقدم همانطور که برجام، تجربه ای بی نظیر در گفت وگوی ما با قدرت های جهانی بود و ما را به نتیجه مطلوب رساند، باید خیلی جدی درباره مسائل داخلی هم گفت وگو کنیم.
همین طور معتقدم تجربه نظام ما درباره مسئله نقدینگی و اثر آن بر تورم، مثال بسیار خوبی است از اینکه اصلاحات اقتصادی در ایران به نتیجه نمی رسد مگر اینکه اجماع کامل درباره آن صورت گیرد.
در گفت وگو با دکتر طیب نیا نیز اشاره کردم که سال های طولانی در کشور ما درباره حل تورم راه های مختلفی پیشنهاد می شد اما پس از اوج گیری تورم در دولت قبل، در نهایت همه پذیرفتند که حل این مشکل چند راه حل مختلف ندارد و تنها یک راه حل دارد. این بود که مجموعه نظام به این باور رسید که باید بانک مرکزی مستقلی داشته باشیم و دولت به منابع بانک مرکزی دست درازی نکند. از دکتر طیب نیا پرسیدم چقدر اهمیت دارد که قبل از اصلاحات اقتصادی، اجماع ایجاد کنیم؟
ایشان گفتند: «کاهش تورم مثال بسیار خوبی است که اشاره کردید. وقتی در همه ارکان نظام این مسئله جا افتاد که تورم به عنوان یک مشکل جدی، کشور را تهدید می کند، همه برای حل و فصل آن توافق کردند.» نتیجه اینکه در کشور ما ظرفیت حل وفصل مسائل بزرگ وجود دارد اما بستر گفت وگو فراهم نیست. چقدر خوب می شد اگر همه جریان های سیاسی در کشور حول پنج معضل بزرگ اقتصادی که ظرفیت بحران سازی اجتماعی دارد، اجماع می کردند. کاش جریان های سیاسی به عمق مشکلاتی نظیر بیکاری، نظام بانکی، صندوق های بازنشستگی، بحران های زیست محیطی و سرمایه گذاری پی می بردند و رقابت ها و تخریب های سیاسی را به این زمین ها نمی کشاندند.
تجربه هند در حل وفصل مسائل اقتصادی مثال خوبی از رفتارهای همدلانه جناح های سیاسی است که باید مورد توجه کنشگران سیاسی و اقتصادی در ایران قرار گیرد.
حزب کنگره ملی در هند اصلاحات ساختاری را در این كشور کلید زد. با اصلاحاتی که در این کشور آغاز شد، برخی نارضایتی ها هم پیش آمد اما این نارضایتی ها کوتاه مدت بود و اکنون داریم آثار این اصلاحات را در اقتصاد هند به وضوح می بینیم.
مشکلات اقتصادی هند با انجام اصلاحاتی که بعضاً دردآور بود، در نهایت حل شد و اکنون هند به کشوری پیشرو در اقتصاد جهانی تبدیل شده است. البته حزب کنگره در انتخابات، به رقیب خود باخت و دولت را به حزب رقیب واگذار کرد، اما در میان مدت این مسئله به نفع هند بود.
دکتر طیب نیا می گوید «در سفری که به این کشور داشتم با مسئولان حزب جدید و از جمله نخست وزیرشان که صحبت می کردم آنها می گفتند حتماً اصلاحات را ادامه خواهند داد. حتی اگر آنها هم انتخابات ریاست جمهوری را به حزب رقیب خود واگذار کنند.» همه باید امیدوار باشیم چنین عزم و اراده و درک صحیحی در کشور ما هم شکل بگیرد چون منافع ملی و سرنوشت کشور قطعاً مهم تر از منافع یک حزب و جریان سیاسی و برنده شدن در انتخابات است. به قول دکتر طیب نیا، اصلاحات اقتصادی هزینه دارد و بسیار دشوار است. مانند داروی تلخی که به بیمار می دهید یا تزریق آمپولی که درد دارد. بیمار از دارو خشنود نمی شود اما برای بهبود باید تلخی و درد را تحمل کند.