«آخرین روز سرنوشت فراخواهد رسید، ولی بگذارید با وضعی آشکار نزدیک شود. نگذارید که هرجومرج، تبدیلها و ترکیبهای کاذب، جلوی فناپذیری و مرگ اجباری بناهای تاریخی و قدیمی را بگیرند.» این جملهها را جان راسکین، دستکم 9دهه پیش از آن گفته است که در تقویم جهانی روزی به نام «روز جهانی بناها و محوطههای تاریخی» وجود داشته باشد. 82 سال پس از راسکین، یعنی در سال 1982، شورای بینالمللی بناها و محوطهها، معروف به ایکوموس به یونسکو پیشنهاد داد که یک روز به نام روزجهانی بناها و محوطههای تاریخی اعلام شود. یونسکو نیز با تعیین 18 آوریل - 29فروردین- برای این روز جهانی موافقت کرد. ایکوموس، خود در سال 1965 در ورشو تاسیس شد و اکنون در 18 آوریل 2015 - 29 فروردین 94 - 50 سالگی خود را جشن میگیرد. این شورا بهعنوان یک تشکل غیردولتی در سطح گسترده تعریف شده و مهمترین مرجع بینالمللی است که در زمینه حفاظت از بناها و محوطههای تاریخی بهصورت تخصصی فعالیت میکند.
راسکین اما فیلسوف هنر و معماری بود که نظریات او در زمینه هنر و همچنین در معماری رد پررنگی بر این حوزهها در قرن بیستم و بیستویکم بر جای گذاشت و بذر مکاتب هنری دهههای بعد از خود را در عمق ناپیدایی از زمین کاشت. نظریات راسکین امروز نهتنها پس از یک قرن و چند دهه در حفاظت از میراث تاریخی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفته است، بلکه اکنون زمان آن فرارسیده تا بدون تعصب در تایید یا رد نظریات این فیلسوف قرن 18 هنر و معماری، گردشگری نیز بهعنوان آخرین حلقه از زنجیره تولید تا فنای میراث تاریخی، ارث خود را از این منظر بینظیر بر تاریخ هنر و معماری برگیرد.
راسکین که در برابر مرمتکاران عصر خود ایستاده بود، میگوید: «مرمت به معنای تخریب تمام عیار یک بنای تاریخی است، تخریبی که با توصیف دروغین اثر نابودشده همراه است... ممکن است شبیه یک بنا را مانند شبیهی از یک جنازه بسازید و شاید شبیه ساخته شما دیوارهایی قدیمی را هم در پشت پوسته مرمتی داشته باشد، اما سود این کار چیست؟ با ساخت چنین شبیهی عملا بنای قدیمی را نابود کردهاید، حتی بیرحمانهتر از آنکه، آن را با خاک یکسان کرده باشید. حتی میخواهم بگویم نینوای با خاک یکسان شده بهمراتب بیش از میلان بازسازی شده هویت دارد.»
این فیلسوف هنر و معماری در جمله اخیر خود رازی را برملا میکند که افشای آن راهی نو را پیشپای گردشگری بهعنوان یک پدیده متاخرتر میگشاید: «نینوای با خاک یکسان شده بهمراتب بیش از میلان بازسازی شده هویت دارد». اما آیا گردشگری بهعنوان یک پدیده «مدرن» با این رویکرد حفاظت هویتمحور میراث تاریخی سازگار است؟ آیا حفاظت هویتمحور «مدرن» نیست؟ اساسا چه چیزی مدرن است؟
چنینو چنینی، نقاش فلورانسی در اثری با عنوان کتاب هنر که در 1437 میلادی - 816 خورشیدی- تالیف کرده است توضیح میدهد که استادش جوتو بوندونه - تقریبا همعصر با حافظ شیرازی- چگونه نقاشی را «مدرن» ساخته است. جورجو وازاری نقاش، معمار و تاریخنگار هنر هم در سال 1550 میلادی - 929 خورشیدی- کتابی را با عنوان زندگی هنرمندان تالیف کرد و در این کتاب هنر عصر خود را هنر «مدرن» خواند. وازاری در این کتاب که منبع و سرمشق بسیاری از مورخان هنر در دورههای بعد قرار گرفت اما حرفهایی از جنس راسکین قرن 18 میزند. او بر این اندیشه تکیه میکند که هنر دارای ماهیت تکاملیابنده است و هنرمندان نسلهای متوالی از دستاوردهای پیشینیان خود بهره میگیرند و سیر تکاملی هنر را دنبال میکنند. در نگاه وازاری، معیار هنر راستین، تقلید خالصانه از طبیعت و تبدیل آن به ایدهآلی ذهنی است.
گویی راسکین و وازاری از دل تاریخ دست ما را گرفتهاند و به جای تماشای خانهای پر از گلهای مصنوعی همیشهبهار، ما را چنان در پیشگاه میراث تاریخی حاضر میکنند که گویی به باغی بردهاند تا همهچیز را از تولد یک غنچه تا شکوفایی تماشایی آن و سپس مرگ و فروریختن یکیک گلبرگهای آن تماشا کنیم، درست همانطور که در حقیقت است. این منظر، انسان را به تماشای فنایی تدریجی فرامیخواند. از این منظر، تماشای «جا»هایی که هنوز لو نرفتهاند و بلیتفروشی ندارند، مانند قلعه فرتوت بلقیس در حوالی اسفراین یا محوطه ایوان کرخه در شمال خوزستان که از دیوارهای ساسانی تا سنگرهای رزمندگان دفاع مقدس را در دل خود دارد و بسیار از این دست، همان قدر به حقیقت نزدیکتر است که تماشای باغگل در مقایسه با گلستان مصنوعی و انسانی سالخورده اما «جان»دار با کالبدی بی«جان».
* کارشناس ارشد حفاظت از آثار تاریخی و فرهنگی