سال 2010 که برد پیت، بازیگر مشهور آمریکایی تصمیم به تهیهکنندگی فیلم گرفت، داستان «خوردن، دعا، عشق» رمان الیزابت گیلبرت را برای ساختن فیلمی با همین نام مورد توجه قرار داد. در این فیلم که جولیا رابرتز نقش اول آن را بازی میکند، سه مرتبه وجود انسان جریان داستان را هدایت میکند. خوردن به معنای بعد زمینی انسان، دعا به نمایندگی از جنبه آسمانی انسان و عشق که نتیجه به حد نصاب رسیدن دو مرتبه است. رابرتز در این فیلم نقش زنی با نام «الیزابتگیلبرت» (نویسنده رمان) را بازی میکند که پس از ناکامی در بارداری و شکست در زندگی عاطفی با همسرش دچار سرگشتگی میشود.
او به این فکر میافتد که برای درک ارزش زندگی باید بتواند جنبه مادی زندگی خود را تقویت کند، از اینجا سفر او به ایتالیا آغاز میشود و با دوستانی که در سفر چهارماهه در ایتالیا مییابد، طعم غذاهای ایتالیایی بهعنوان کمال مطامع مادی را میچشد. در اوج این لذت فکر میکند که این برای زندگی کافی نیست و یک شب سر میز شام میزبان ایتالیاییاش اعلام میکند که برای تقویت جنبه معنوی وجودش قصد سفر به جایی را دارد تا در آنجا بیشتر بتواند با خود خلوت کند و جان خود را جلا دهد. مادر خانواده میزبان که این کار برایش عجیب به نظر میرسد میپرسد برای ارتقای جنبه معنوی وجودت قصد سفر به کجا را داری؟ ایران؟ روشن میشود که نقش اول فیلم قصد سفر به آسیای جنوبی و جنوب شرقی را دارد.
آنچه میخوانید نقد فیلم نهچندان پرفروش بردپیت به کارگردانی رایان مورفی نیست بلکه توجه بهنوعی سفر یا گردشگری به قصد ارتقای روحانی و معنوی است. اگرچه گردشگری بهعنوان یک صنعت امروزه بیشتر به شکل بازاریابی و مجموعههای تجاری آمیخته با تکنولوژیهای جدید دیده میشود اما سفرهایی که به هند، نپال، اندونزی، ترکیه، روسیه، مصر، سوریه و حتی برخی مراکز در انگلیس و آمریکا میشود، نشاندهنده نیاز امروز جامعه بشری به آرامش روحی است. چه این آرامش روحی به شکل یک تجربه معنوی و یک مسکن تلقینی عمل کند، مانند آنچه در برخی عرفانهای شرقی و غربی دیده میشود و چه به شکل تربیت نفس و بالا بردن مرتبت انسانی در مراتب حیات باشد، چنان که در عرفان اسلامی و برخی عرفانهای دیگر رایج در منطقه خاورمیانه وجود داشته و دارد، گروه زیادی از طالبان آرامش یا تربیت را به سوی خود فرامیخواند.
نه فقط طلب آرامش یا تربیت، بلکه «آشنایی» با مسلک – به معنای روش سلوک و گذر در زندگی دنیایی برای رسیدن بهمراتب آسمانی- میتواند بهانه سفر بسیاری از گردشگران به سرزمینهای دارای تاریخ و فرهنگ عرفانی باشد. در برخی مناطق روسیه روش زندگی راهبان که از قرنها پیش در صومعههایی کوچک و ساده در مناطق دوردست و جدا از شهرها زندگی میکردهاند، منجر به شکلگیری سبک زندگی و سنتهایی خاص آنها شده است؛ سنتهایی که راهبان تا امروز نیز از آنها پیروی میکنند.
صومعه خواهران شهر سرپوکوفسکی 25 گاو دارد که شیرتازه آنها هر روز بهصورت خام یا بهصورت محصولات لبنی همه نیاز صومعه را تامین میکند و در فصل تابستان که شیر گاوها بیشتر از همیشه است، لبنیات تولیدشده در صومعه، بیرون از صومعه به مردم محلی و گردشگران هم فروخته میشود. همچنین راهبان صومعه دانیلوف مقدس هم که قدمت آن به قرن 16 میلادی میرسد، در کار پخت نان هستند. این صومعه تقریبا نان مورد نیاز تمام مردم شهر سرپوکتوف و برخی فروشگاههای مسکو را تامین میکند. در جنوب و جنوب شرقی آسیا نیز شریک کردن گردشگران در برنامههای تربیتی معابد و مدارس عرفانی و همچنین اجازه اقامت به آنها، گردشگری را نهتنها بهعنوان یک امر اقتصادی، بلکه به مثابه یک امر فرهنگی و معرفتی تواناتر و نافذتر کرده است.
در تاریخ و فرهنگ عرفانی ایرانی نیز همان قدر که سلوک و سفر برای تربیت نفس مهم و کاربردی بوده، به همان میزان مقاصد عارفان و سالکان نیز در پهنه ایرانزمین گسترده شده است. ایران با تاریخ و فرهنگ غنی عرفانی و با وجود مکانها، گنبدخانهها، مدرسهها و مزار عارفان بزرگ و برجسته هزاره اول اسلامی، ظرفیت بالایی در جذب گردشگران علاقهمند به سفر و سلوک معرفتی دارد، ظرفیتی که همچنان مغفول مانده است.
* کارشناس ارشد حفاظت از آثار تاریخی و فرهنگی