پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اکنون این اقتصادهای نوظهور هستند که به مصاف با آمریکا رفتهاند. جنگی ارزی که از سال 2010 تاکنون به کرات در رسانههای جهانی از آن یاد میشود بخشی از تحولاتی است که در دوره پایان جنگ سرد رقم خورده است تا نشان دهد تنشها از رویارویی دو ابرقدرت سیاسی به رویارویی اقتصادی یک ابرقدرت با مجموعهای از اقتصادهای کوچکتر بدل شده است.
جنگی که ژاپن آغازگرش بود
نیما بحری، کارشناس اقتصادی در این باره به«فرصت امروز» گــفت: نخستین بار این ژاپن بود که با تضعیف واحد پول ملی خود تلاش کرد رشد اقتصادیاش را افزایش دهد و در این راه موفق هم بود. این تجربه موفق موجب شد تا چند کشور دیگر هم این سیاست را در پیش گیرند و شرایطی رقم خورد که در سال 2010 وزیر دارایی برزیل از آن با عنوان «جنگ ارزی» یاد میکند. وی افزود: درحالیکه تصور میشد سیاست تضعیف پول ملی با هدف سرعت بخشیدن به رشد اقتصادی صورت میگیرد، رفتهرفته ابعاد این جنگ ساکت و خاموش اما گسترده بیش از پیش نمایان شد و همه محافل اقتصادی متوجه شدند که کاهش ارزش پول ملی به قصد تنظیم تراز تجاری یا برای سرعت بخشیدن به رشد اقتصادی نیست. هدفی که این کشورها دنبال میکنند این است که با کاهش قیمتها، مشکلات اقتصادیشان را به کشورهای رقیب منتقل کنند. این رخداد یعنی زمانی که واحد پول ملی یک کشور در مقابل رقبا ضعیف میشود، بهای تمامشده کالاهای وارداتیاش ارزان تمام میشود و به این طریق میتواند به رشد اقتصادی بهتری برسد.
این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است که آمریکا به دلیل شرایط ابرقدرتیاش قادر نیست ارزش دلار را کاهش دهد. در واقع ارزش دلار برندی است که برای آمریکا بهعنوان ابرقدرت اهمیت نمادین دارد اما در مقابل اقتصادهای دیگر میتوانند با استفاده از شرایط آسان خود در بازی با ارزش پول ملیشان، مشکلات اقتصادی خود را به آمریکا منتقل کنند. البته اقتصاد آمریکا آنقدر گسترده است که تاکنون در مقابل این فشارها ترجیح داده است همچنان ارزش دلار را حفظ کند اما میتوان اینطور گفت که آمریکا در سیاست حفظ ارزش پول ملی تنها است و مجموعهای از پولهای کشور مثل پزو، یورو، یوآن و... همه تضعیف شدهاند. واحد پول ملی سوییس هم که تاکنون از سیاست پولی آمریکا تبعیت میکرد یک بار کاهش ارزش شدیدی را تحمل کرد و بازار ارز را به هم ریخت.
وی اظهار کرد: نکته مهم این است که آمریکا تا چه زمانی قدرت تحمل بحرانهای اقتصادی کشورهای دیگر را دارد؟ در حال حاضر اقتصاد آمریکا از چشمانداز مناسبی برخوردار است و گزارشهای اقتصادی آمریکا نشان میدهد که این کشور با پشتسر گذاشتن بزرگترین بحران اقتصادیاش در هزاره سوم، وضعیت باثباتی را تجربه میکند، اما کشورهایی مثل حوزه یورو در بحرانهای بزرگی دست و پا میزنند و تداوم انتقال فشار از حوزه یورو به دلار، میتواند فشارها را برای اقتصاد آمریکا غیرقابل تحمل کند و درصورتیکه آمریکا هم دست به کاهش ارزش دلار بزند، جنگ ارزی وارد مرحلهای جدی و غیرقابل پیشبینی خواهد شد و احتمالا منجر به صدمات اقتصادی سختی به اقتصادهای کوچکتر میشود. البته اینکه آمریکا بخواهد تن به کاهش ارزش دلار دهد اتفاق سادهای نیست و احتمال آن اندک است.
کشورهایی که برای دیگران چاه میکنند
دکتـر جلیـل موسوی، کارشناس اقتصادی دراینباره به «فرصت امروز» گفت: در حال حاضر نرخ بهره در بسیاری از کشورها از جمله در ایالات متحده بسیار اندک و در حد صفر و حتی در برخی دیگر از کشورها مثل سوئد و آلمان منفی است. علاوه بر این ارتباط مهمی میان نرخ تورم و ایجاد رشد اقتصادی وجود دارد اما در بسیاری از کشورهای غربی نرخ تورم از پتانسیل لازم برای ایجاد تحرک در رشد اقتصادی برخوردار نیست. در چنین شرایطی برخی از کشورها توانستند با کاهش ارزش پول ملیشان به رشد موقت اقتصادی برسند اما نباید این نکته را فراموش کرد که این رشد اقتصادی آیا با ثبات است؟
این کارشناس اقتصادی تاکید کرد: منطقه یورو با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکند و بحران یورو گلوی اتحادیه اروپا را میفشارد. بانک مرکزی اتحادیه اروپا توانسته است با استفاده از سیاست کاهش ارزش پول ملی قدری رشد اقتصادی خود را افزایش دهد اما این به معنای رشد با ثبات نیست، کشورهای اروپایی فقط با این روش توانستند کمی فشارهای اقتصادی را در حوزه یورو کاهش دهند اما در چشمانداز بلندمدت رشد اقتصادی منطقه یورو مستلزم حل و فصل مشکلات درونی این اتحادیه است. وی افزود: این خطر وجود دارد که با گسترده شدن جنگ ارزی مهار بازار جهانی ارز از دست این کشورها خارج شود و آنگاه شاهد سقوط بسیاری از اقتصادهای آسیبپذیر از جمله اقتصاد منطقه یورو خواهیم بود. بنابراین سیاست کاهش ارزش پول ملی مثل بازی با آتش است و ممکن است این آتش فراگیر شده و اقتصادهای آسیبپذیرتر را در کام خود فرو ببرد.