بهار سال 92 بود و با تصویب بودجه سال جدید در مجلس، نسیمهای خوشی به بازار سرمایه میوزید که حکایت از طراوت و سرزندگی بورس در این سال داشت. با ورود شرکتهای پالایشگاهی و تاثیری که پتروشیمیها از نرخ تسعیر ارز گرفتند، شاخص کل، پا بر نردبان ترقی گذاشت و از پلههای مقاومتها بالا رفت. تا قله 89 هزار واحد. اما از این قله مهم و سرنوشت ساز بود که بهار بورس به خزان نشست و باز همه چیز زیر سر تصویب بودجه در مجلس بود و... در گفتوگو با محمد رستمی، دلایل سقوط بازار سرمایه و چشمانداز پیش رو را به بحث نشستیم.
***
برای کالبد شکافی سقوط بازار سرمایه از سال 92 آغاز میکنیم؛ سالی که قیمت سهام شرکتهای بورسی به طور بیسابقهای رشد کرد تا جایی که برخی تحلیلگران اعتقاد داشتند که این رشد قیمت، حبابی است. شما چه تحلیلی از شرایط بورس در این سال دارید.
افزایش قیمت سهام شرکتهای بورسی میتواند متاثر از شرایط مختلفی باشد اما آن چیزی که سال 92 باعث رشد شارپ سهمهای بورسی شد، افزایش قیمت دلار و تثبیت آن بالای سه هزار تومان بود. از آنجا که بسیاری از شرکتهای پتروشیمی و پالایشی صادراتمحور هستند، با رشد چند برابری نرخ ارز پیشبینیهای مختلفی را ارائه دادند که حاکی از رشد درآمدهای این شرکتها بود و همین موضوع باعث رشد قیمت سهامهای آنها شد.
متاسفانه از آنجا که بازار سرمایه ما شاخص محور است، این موضوع به رشد همه گروههای بورسی منجر شد، زیرا بازار به شاخص نگاه میکرد و وقتی میدید شاخص کل بر دوش پتروشیمیها و پالایشیها بالا میرود، نتیجه میگرفت که کلیت بورس در حال رشد است و بنابراین نقدینگی به سوی همه گروهها سرازیر شد. البته واجب میدانم اینجا یادآوری کنم که در آن مقطع خاص با توجه به بحث افزایش نرخ ارز، در بازار بورس مباحث ارزش جایگزینی شرکتها با قیمت ارز موجود هم مطرح بود که به این رشد قیمت سهام در بازار دامن زد.
این ایراد را بسیاری از حرفهایهای بازار به صالحآبادی وارد میکردند که شاخص طراحی شده توسط تیم وی، نماینده همه بازار نیست و به جای آن باید شاخص قیمت را لحاظ کنند.
بله درست است. شرایط شاخص کل بهگونهای است که الان در بین بیشتر فعالان بازار گفته میشود که اگر قیمت همه سهمهای بورسی صفر شود، باز هم شاخص کل صفر نمیشود و در محاسبه شاخص قدیم زمانی که شرکتها سود تقسیم میکردند، شاخص کاهش پیدا میکرد ولی شاخص جدید طوری محاسبه میشود که با تقسیم سود شاخص افزایش مییابد، به طوری که در حال حاضر نیمی از بازدهی بورس از ابتدای سال تاکنون به دلیل برگزاری مجامع و تقسیم سود نقدی است. نکته بعدیای که میتوان در محاسبه شاخص به آن انتقاد کرد این است که اگر پنجدرصد سهام شرکت در بورس پذیرفته شده باشد، کل شرکت در محاسبه شاخص لحاظ میشود. بنابراین باید شاخصی مورد محاسبه قرار گیرد که بیانکننده وضعیت بازار باشد.
در سال 92 دولت آمد و یکسری شرکتهای پالایشگاهی را وارد بازار کرد. در آن زمان برخی از این شرکتها زیانده بودند، مثل پالایش بندرعباس که نمونه بارز آن بود که آن زمان حدود 114تومان قیمت داشت. باتوجه به رشد قیمت ارز در کشور و همینطور در زمان تصویب لایحه بودجه کشور در سال 92 و حذف سهم 26 درصد صندوق توسعه ملی از درآمد پالایشگاههای خصوصی که نفتخام را با قیمت 95 درصد فوب خلیج فارس دریافت و مبلغ آن را به خزانه واریز میکنند، از پرداخت سهم 26 درصـدی صندوق توسعه ملی معاف شدند، که این موضوع باعث رشد سودآوری سهام پالایشگاهیها شد و تنها شبندر را تا مرز 1800 تومان بالا برد. با آمدن روحانی و آغاز دولت یازدهم، بازار سرمایه باز هم تحت تاثیر فضای به وجود آمده در گشایش سیاسی و تعامل با دیگر کشورها، به رشد خود ادامه داد. در واقع در این دوران بحثهای سیاسی و کاهش رشد سیستماتیک بازار بود که شاخص کل را بالا برد.
در این زمان بود که با رخداد توافق ژنو، تاثیر فضای سیاسی بر بورس به اوج خود رسید و در واقع یک نوع حباب انتظاری در قیمت سهامها به وجود آمد. یعنی بازار سرمایه به پشتوانه انتظاری که از بهبود شرایط درآینده داشت، شروع به بالا بردن قیمتها کرد، بدون آنکه آن شرایط هنوز محقق شده باشد و این نکتهای بود که در بازار حباب ایجاد کرد. اما چه شد که تاثیر هیجانات سیاسی بر بازار کم شد و شاخص کل از قله 89 هزار واحد شروع به ریزش کرد؟
عوامل زیادی باعث کاهش شاخص بورس در دیماه سال 92 بوده، بهنظر من مهمترین این عوامل از نگاه بنیادی عدم اعتقاد وزیر اقتصاد دولت به شاخص بود و اینکه ایشان در زمان ریزش شاخص به حباب اعتقاد داشتند، دوم اینکه دولت در عرصه اقتصاد سیاستهای ضدتورمی را بر سیاستهای ضدرکودی ترجیح داده است. گرچه این تقدم از جهاتی قابل دفاع است ولی در واقع دولت با رکود در بازار در نظر دارد تورم را کنترل کند که این مسئله به کاهش حجم کسبوکار و تولید منجر شده است.
سوم اینکه افزایش نرخ سود سپرده بانکی باعث جابهجایی منابع مالی جامعه از بخش سرمایهگذاری به سمت سپردههای بانکی است که قاعدتا این موضوع تقاضای سهام را کاهش داده و در نتیجه شاخص را به پایین متمایل ساخته و به دنبال آن دولت تمام تلاش خود را بر این گذاشت که تورم را مهار کند و در این راه نقدینگی بازار وارد بانکها شد.
البته به نظر بنده مهمترین عامل روانی که باعث استارت ریزش شاخص در بازار شد، تصویب پیشنهاد دولت در مجلس مبنی بر افزایش چندین برابری قیمت نرخ خوراک پتروشیمیها بهمبلغ13 سنت بود که با توجه به حجم نقدینگی بازار که در صنایع پتروشیمی وجود دارد قاعدتا سرمایهگذار در این بخش در آن زمان تحلیلی جز کاهش سود سهام پتروشیمی نخواهد داشت و پیرو این کاهش فروش سهام را باید نظارهگر باشیم.
نکتهای در این جا وجود دارد که من دلم میخواهد روی آن قدری تامل کنیم. زمانی که خیزشهای شاخص کل شروع شد، مسئولان در گزارشهای گاه و بیگاه، شروع به ارائه آمارهای مثبت و خوشبینانهای کردند که چشمانداز دلنوازی را از آینده بازار سرمایه نشان میداد، صدا و سیما هم سنگ تمام گذاشت و بر آتش اشتیاق مردم دمید. کار به جایی رسید که وقتی پا به تالار حافظ میگذاشتی جای سوزن انداختن نبود؛ بس که سرمایهگذار تازهکار به بازار سرازیر شد، اما با آغاز ریزش بازار، همه این سرمایهگذاران را تنها گذاشتند، از مسئولان گرفته تا صدا و سیما.
بازار سرمایه بازاری است که قواعد خاص خودش را دارد. اگر این بازار را با سایر بازارها مثل طلا، ارز یا مسکن مقایسه کنید متوجه خواهید شد که بورس از شرایط بسیار پیچیدهتری برخوردار است و پارامترهای زیادی هستند که در بازار سرمایه روی افزایش یا کاهش قیمتها میتوانند تاثیر بسزایی داشته باشند که شاید هر فرد تازهکاری توانایی محاسبه این تاثیرات را نداشته باشد و فرد سرمایهگذار به دانش و تجربه فراوانی نیاز دارد. افراد بیتجربه بدون اطلاعات و صرفا به دلیل گفتههای این یا آن فرد، خریدوفروش میکنند و به یقین ضرر هم میکنند. این بازار بازاری است که همه باید مسئولیت کارهایی را که میکنند، به عهده گیرند.
بازار سرمایه از شفافیتی نسبی برخوردار است که سایر بازارها از آن برخوردار نیستند؛ اطلاعات در دسترس همه وجود دارد و هر شخصی میتواند به فراخور دانشش از آن اطلاعات استفاده کند. سرمایهگذار این بازار باید بداند که این بازار ریسک زیادی دارد و معاملهگری شغل بسیار دشواری است و باید در پس این معاملات تحلیلهای قوی وجود داشته باشد. بنابراین نباید انتظار داشت که ما وقتی سود میکنیم تمام سود مال باشد اما وقتی ضرر میکنیم دولت یا نهاد دیگری بیاید و در ضرر ما شریک شود.
مسئله شریکشدن در ضرر نیست مسئله حمایت از بازار است. در زمان صالحآبادی که شاخص شروع به ریزش کرد حقوقیها نشستهایی را با وزیر اقتصاد داشتند. در آن نشستها صحبت شد که حقوقیها از بازار حمایت خواهند کرد اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. آن زمان در تالار حافظ شایع شده بود که به دلیل اختلاف حقوقیها با صالحآبادی است که آنها از بازار حمایت نمیکنند.
بله. آن زمان صحبت شده بود که سه بانک پنج هزار میلیارد تومان را برای حمایت از بازار تامین کنند. اما در عمل این حمایت اتفاق نیفتاد و با وجود وعدهای که وزیر اقتصاد در این باره داده بود، حمایتی از بازار نشد.
حالا با رسیدن به وضعیت فعلی بازار را چطور میبینید. با شکسته شدن کف مهم 70 هزار واحد شاخص کل در حال دست و پا زدن است و همینطور پایینتر میرود. کف این سقوط چقدر است؟
اگر حمایتهای مهم 65 هزار تا 64هزار و 500 واحد شکسته شود، احتمال اینکه شاخص کل تا 60 هزار واحد هم پایین بیاید، وجود دارد. 60 هزار واحد برای بازار بسیار سنگین است و من فکر نمیکنم که شاخص این رقم را ببیند و در نهایت از 63 هزار و اندی، شاخص برمیگردد یا مقاومت میکند. بحث بودجه سال 94 برای بازار سرمایه بسیار مهم است. اگر نمایندگان مجلس هنگام تصویب بودجه به بازار سرمایه توجه کافی داشته باشند. اگر این اتفاق بیفتد، ما در بازار شاهد یک رشد محتاطانهای خواهیم بود اما با این وجود همه چیز بازار سرمایه به مذاکرات هستهای بستگی دارد.
ایجاد توافقی قابل اتکا میتواند موتور بازار سرمایه را برای رشد روشن کرده و به بازار انگیزه کافی برای رشد حاضر دهد. البته به نظر بنده متاسفانه همه چیز اقتصاد ما در حال حاضر خواسته یا ناخواسته در جامعه و در مردم با موضوع مذاکرات و توافقات سیاسی گرهخورده که فکر نمیکنم امری خوشایند باشد و باید منتظر آینده بود.
شما در توضیح دلایل رشد بازار سرمایه در سال 92 گفتید که یکی از مهمترین دلایل، افزایش قیمت دلار و تاثیر آن بر گروههای پتروشیمی و پالایشی بود، اکنون در بازار ارز شرایطی به وجود آمده که یک رشد انتظاری پیشبینی میشود، یعنی برخی دلالها و فعالان این بازار احتمال میدهند که در نیمه اول سال 94 ارز قیمت 4500 و حتی 5000 تومان را هم ببیند. در صورت وقوع چنین حالتی این احتمال وجود دارد که بازار سرمایه از این ناحیه رشدی را تجربه کند؟
قیمت ارز در صورتی روی بازار تاثیر میگذارد که روی نرخی تثبیت شود و شرکتها همچنان قادر باشند با تهیه مواد اولیه کالای خود را بسازند و وارد بازار کنند و بتوانند از فروش محصولات شناسایی سود کنند. جهشهای قیمتی تاثیری روی بازار سرمایه ندارد. به افزایش قیمت ارز اعتقادی ندارم. به اعتقاد بنده دولت بعد از حصول توافق بهترین فرصت را به دست میآورد که ارز را تکنرخی کند و به آرزوی چندین سالهاش برسد بنابراین اعتقادی ندارم که نرخ ارز، در قیمت بالای چهار یا پنج هزار تومان تثبیت شود.
این امر در شریطی است که توافق حاصل شود. در غیراینصورت ارز ممکن است تا 4800 تومان هم رشد کند. اما رشد ارزی که از عدم توافق رخ میدهد، به نفع بازار سرمایه نخواهد بود و به دنبال عدم توافق ریسک سیستماتیک بازار بهشدت رشد کرده و فشار این موضوع آنقدر بر بازار سنگینی خواهد کرد که انتفاع برخی شرکتهای بورسی از نرخ ارز، در بازار تاثیر نخواهد گذاشت. اما عدم توافق را بسیار بعید میدانم.
براساس تحلیل موجود سالهای 95 و 96 قیمت مسکن دوباره شاهد جهش خواهد بود که این موضوع از نظرتکنیکالی هم با سابقه این بازار مطابقت دارد. زیرا این بازار هر چهار یا پنج سال یک بار جهش قیمتی را تجربه میکند. اگر چنین شود پول به بازار مسکن میرود. بنابراین شما رشد بازار سرمایه را در چه سالی میبینید؟
همه شواهد نشان میدهد در صورت حصول توافق، رشد بازار سرمایه در سال 94 است. منتها خوب شدن بازار به این معنا نیست که مردم برای خرید سهام سرازیر شوند. معاملهگری حتی در شرایط مطلوب بازار هم به دانش نیاز دارد.
در شرایط فعلی شما چه پیشنهادی برای سهامدارانی که هنوز در بازار هستند دارید؟
پیشنهاد بنده برای سهامداران عزیزی که الان در بازار فعال هستند و سهمهای بنیادی دارند اما شاهد هستند که سهمهایشان دچار افت شده این است که از بازار خارج نشوند. در این بازار باید از نوسانگیری پرهیز شود و حداقل دید شش ماهه داشت. پارامترهای زیادی برای خرید یک سهم وجود دارد. پیشنهاد من این است که حتما با مشاوره افراد موثق و خبره در امر تحلیل به خریدوفروش سهام اقدام و سعی کنند خود دوستان از این تحلیلها آگاهی داشته باشند، در نهایت مسئول سود و ضرر سرمایه خودمان هستیم.
حصول توافق با 1+5 بر چه گروههایی بیشترین تاثیر را خواهد داشت؟
به نظر من در این میان گروههای خودرویی و تجهیزاتی بیشترین تاثیر را از حصول توافق میگیرند و بازار بیشتر از همه به این گروهها بهخصوص برخی از سهمهای خاص در این گروه توجه خواهد کرد.
بهعنوان آخرین سوال، برای افرادی که میخواهند وارد بازار شوند، انتخاب کارگزاری یک دغدغه است. به نظر شما کارگزاریها چه فرقی با هم دارند؟
کارگزاریها تفاوتی با هم ندارند. ممکن است برخی خوشنامتر باشند اما همه خدمات یکسانی میدهند. در نرمافزارهای کارگزاریها هم من فرقی نمیبینم و همه در یک سطح هستند. فقط تنها تفاوت ممکن است در ارائه سیگنال باشد که آن موضوع جدایی است که تازه کارگزاریها در قبال این سیگنالها مسئولیتی ندارند و مسئولیت خرید فروش به عهده خود افراد است. برخی معاملهگرها هم ترجیح میدهند که به جای تالار از فضای کارگزاریها برای معامله کردن استفاده کنند که به نظر بنده فضای تالار حسنهای بیشتری دارد، زیرا در آنجا بحثهای متفاوتی مطرح میشود که در خرید و فروش تاثیر مطلوبی دارد.