مسلما برای سازمانهایی نظیر سازمان یا نهادهای غیردولتی که رویکرد اجتماعی دارند، کسی از بیرون نهاد نمیتواند برایشان استراتژی بنویسد. البته برای هیچ سازمانی نمیتوان از بیرون این کار را انجام داد، خواه شرکت تجاری و خواه NGO. تنها میتوان مشاورههایی برای ارتقای کیفیت کاری به مدیران آن پیشنهاد داد. از طرفی این دیدگاه نیز رایج است که کسانی که درون نهاد در حال انجام کارهای اجرایی یا روزمره هستند، نمیتوانند محیط بیرونی را در نظر بگیرند و از بالا به نهاد نگاه کنند. پس با این وصف چه کسی میتواند برنامهریزی کند؟
برای کسانی که درگیر کارهای دروننهاد هستند، بسیار راحت است که محیط بیرونی را در نظر نگیرند و تصویر بزرگ را فراموش کنند و تنها مسائل را از دیدگاه خود ببینند ولی در عین حال تنها کسانی هم که میتوانند برای نهاد برنامهریزی کنند، همان نیروهای داخلی آن هستند. کسی در بیرون وجود ندارد که در این مورد این کار را انجام دهد. پس باید مدیران ارشد نهاد بتوانند خود را کمی از بند کارهای روزمره برهانند و به فکر ارزیابی حال و راه آینده باشند.
شاید این مطلب بسیار بدیهی باشد ولی عملاً شاهد هستیم که یکی از شایعترین مشکلات NGOها در کشور همین است و بهانه نهادها هم کمبود وقت برای این قبیل کارهاست. بنابراین یکی از اساسیترین کارهایی که میتوان برای سازماندهی یک NGO انجام داد، شفافسازی ماموریتهای (mission) آن است. نباید فراموش کرد که ماموریت باید وضعیت زمان حال شما و کارهایی را که میکنید، توصیف کند و عبارت ماموریت، داستان سازمان را در قالب یک شعار 30ثانیهای بیان میکند.