هیچچیز ناراحتکنندهتر از این نیست که کسبوکارتان به اصطلاح وارد شعلههای آتش شود یا به طور ناگهانی سقوط کند. یک روز و به طور اتفاقی متوجه میشوید ارتباطات در دفتر کارتان دیگر مثل سابق موثر نیست و گویا هیچ کاری قرار نیست انجام شود. پرداخت حقوق کارمندان تبدیل به یک کار پرزحمت و دشوار میشود، در حالی که مشتریانتان شما را سریعتر از افرادی که حتی در خیابانهای اسپانیا از دست یک گاو نر خشمگین در حال فرار هستند، ترک میکنند.
مسئله باید بسیار جدی باشد. اینطور نیست؟ همه این مشکلات اغلب در ترازنامه کاریتان انعکاس پیدا میکند، زمانی که سود سالانهتان ارقامی منفی است. زمانی که کسبوکارتان سقوط میکند و دیگر نمیتوانید آن را مثل سابق به سوددهی برسانید. سوالات سختی لازم است پرسیده شود تا بفهمید از چه زمانی این باران شروع به باریدن گرفت. این اتفاق به این دلیل افتاده که شما در تمام این مدت نسبت به نشانههای فروپاشی قریبالوقوع کسبوکارتان که مدام در نظرتان خودنمایی میکرد، بیتوجه بودید.
بیایید واقعبین باشیم؛ خارج شدن از شرایط کنونی تقریبا امری غیرممکن خواهد بود. نشستن روی کاناپه و افسوس خوردن برای کسبوکار از دست رفته، کمکی در جهت بازگرداندن آن نخواهد کرد. برای اینکه دوباره کسبوکارتان را بازگردانید و اداره کنید، باید درک درستی از نشانههای یک فروپاشی قریبالوقوع در محل کارتان داشته باشید.
اولویتبندی نادرست
یک روز وارد دفتر کارتان میشوید، ایمیلتان را چک میکنید و سپس متوجه میشوید حجم انبوهی از کارها منتظرتان هستند. چه میکنید؟ از کجا شروع میکنید؟ اینها پرسشهایی است که در ذهنتان میچرخد و به این میاندیشیدکه کدامیک در اولویت قرار دارند. آرام باشید. میتوانید با یک فنجان قهوه کارتان را آغاز کنید. اولویتبندی نادرست به این معناست که به مهمترین جنبههای کاریتان بیتوجهی کنید که در نهایت با به انجام رساندن وظایف مهمتان تداخل پیدا میکند. مشکل چیست؟
بگذارید سوال را اینگونه مطرح کنیم؛ آیا لیستی از کارهایی که باید انجام شوند، دارید؟ بدون داشتن یک لیست، به احتمال زیاد برخی از مهمترین وظایف را فراموش خواهید کرد. علاوه بر این، شما یک مغز کامپیوتری ندارید بنابراین باید با تهیه یک لیست از کارهایی که باید انجام شود، آغاز کنید. یکی دیگر از مشکلاتی که منجر میشود اولویتهایتان را به درستی رعایت نکنید، برنامه کاری انعطافناپذیرتان است که مانع انجام وظایف مهم و اساسیتان میشود. بنابراین اطمینان حاصل کنید کاملا سازمانیافته هستید تا در مواقع بحرانی، زمان کافی داشته باشید.
کاهش درآمدها
درآمدها حتی ممکن است 0/00001 درصد افت داشته باشد، اما چشمانتان از تعجب گرد خواهد شد، زمانی که گزارشهای مالی سقوط درآمد را نشان دهند. شاید در خطر ورشکستگی قرار نداشته باشید، اما باید با کنترل کامل درصدد برطرف کردن مشکل برآیید، زیرا دیر یا زود این مشکل گریبانتان را خواهد گرفت. اگر کسبوکارتان یک کشتی بود، مجبور میشدید سوراخهایی که در آن ایجاد شده، پیدا کنید، پیش از آنکه غرق شود و شما را نیز با خودش غرق کند. نگاهی دقیقتر به عادتها و سبک زندگیتان بیندازید، آنگاه متوجه خواهید شد، بیشتر از درآمدتان خرج میکردید.
همچنین این مسئله میتواند ناشی از این باشد که به اندازه کافی در بازپسگیری بدهی بدهکاران تلاش نکردهاید یا بهطور ناگهانی متوجه شوید که قادر به پرداخت بدهیهایتان نیستید. آیا تا به حال پرداختهای اجباری، مثل پرداخت بهموقع مالیات داشتهاید؟ صداقت داشته باشید. درست زمانی که با مشکلات مواجه میشوید، پرداخت بهموقع مالیات میتواند برای شما مثمرثمر باشد.
زیادهروی
مگر اینکه انسانها روبات باشند، در غیر این صورت کار سختی است که ذهن یک نفر را برنامهریزی کنید تا هر روز کارهای مشابهی انجام دهد و از او انتظار داشته باشید که از کار نیفتد. اگر یکی از آن رئیسهایی هستید که به از کار انداختن کارمندانتان با دادن وظایف مشابه هر روزه علاقه دارید، وقتی کسبوکارتان سقوط کرد زانوی غم بغل نگیرید. علاوه بر این، شما به عنوان رئیس تنها مسئول تبدیل کارکنانتان به روباتهایی هستید که به دلیل زیادهروی دیگر اثرگذار نیستند.
در انتها، کارمندانتان دیگر آن افراد مشتاقی که پیش از این بودند، نیستند، علاقهشان به کار که معمولا در آنها نمایان بود، دیگر وجود ندارد و روزهایی که تقاضای انجام ماموریت و وظایف بیشتر را میکردند، سپری شده است. هیچکدام از کارمندانتان دیگر مهارتهای لازم را برای به دست آوردن ارتقای شغلی نخواهند داشت، زیرا هیچکدام از آنها نمیخواهند مهارتها و دانششان رشد کند.
درست زمانی که مجبور شوید کسی را از بیرون مجموعه کاریتان استخدام کنید تا مسئولیت موقعیتهای بالاتر را در شرکتتان برعهده گیرد، به جای اینکه فردی را از میان کارمندانتان برای این شغل در نظر بگیرید، در همین لحظه است که ذهن شما فلشبکی به گذشته خواهد داشت. اگر در گذشته این کار را انجام ندادهاید، وقت آن رسیده که برخی از کارمندانتان برای دورههای تمرین و رشد مهارت انتخاب کنید. کارمندانتان مشکلساز خواهند شد اگر شما هرگز مدیری نبودهاید که آنها را در زمینه خلاقیتهایشان تشویق کنید.
تفکر سیلو مانند
همه آنچه که ما درباره سیلوها میدانیم این است که آنها انبارهایی برای ذخیره غله و دانهها هستند. تاکنون فقط این برداشت را از کلمه سیلو داشتیم تا زمانی که تفکر سیلویی مطرح شد. تفکر سیلویی چیست؟ آیا یک سندروم است؟ ممکن است یک بیماری باشد؟ تشخیص دادن این طرز تفکر در محیط اداری کاملا آسان است. آیا اخیرا متوجه نشدهاید کارمندانتان نمیخواهند اطلاعاتشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند؟ آخرین باری که کارمندان با یکدیگر درباره یک ماموریت یا وظیفه محوله ارتباط برقرار کردهاند، چه زمانی بوده است؟
اجازه بدهید حدس بزنیم؛ نمیتوانید به خاطر بیاورید. این طرز تفکر سیلویی در محل کار است و به دلیل بلایی که سر کسبوکارتان خواهد آورد، نباید حتی یک دقیقه را برای برطرف کردن این مشکل از دست بدهید. روحیه ضعیف کارمندان، عدمخلاقیت و بیکفایتی، قیمتهایی هستند که باید برای تفکر سیلویی بپردازید. سوال این است که آیا حساب بانکیتان از عهده این عواقب برخواهد آمد؟ مسلما نه! زیرا کارکنانتان باید با اهداف متقابل کار میکردند که در یک سفر سخت کاری بتوانند شما را به سمت اهدافتان سوق دهند. به عنوان یک مسئول میتوانید همه چیز را از خودتان آغاز کنید؛ شاید دفعه بعدی وقتی که به اطلاعاتی درباره یک پروژه نیاز داشتید، باید سراغ کارمندانتان پشت میز کاریشان بروید.
مشکلات نقدینگی
وجود مشکلات نقدینگی؛ این چند کلمه کافی است تا یک زنگ خطر با صدای بلند در ذهنتان به صدا دربیاید. کمبود نقدینگی در کسبوکارتان همانند این است که بدترین کابوسهای شبانهتان به واقعیت تبدیل شده است، در واقع در حال ورشستگی هستید. چگونه کمبود نقدینگی کسبوکارتان خودش را نشان میدهد؟ برای شروع، خودتان را در احاطه تماسهای تلفنی بیشماری از جانب طلبکاران میبینید یا حتی ملاقاتهای خصوصی که در دفتر کارتان با آن مواجه میشوید.
همچنین پس از تسویه بدهیهایتان مبلغ کمی سرمایه جاری برایتان باقی خواهد ماند و مجبورید موجودیتان را سریعتر از حد معمول بازار به گردش دربیاورید. در حالی که این کارها را انجام میدهید، ممکن است مبالغ قابل وصولتان را نیز بررسی کنید، مطمئنا درمییابید که در جمعآوری این مبالغ نیز کوتاهی کردهاید. دنیای تجارت مانند جنگلی است که شما در آن یا شکار هستید یا شکارچی؛ هیچ کسبوکاری، چه شرکتهای کوچک و متوسط یا شرکتهای بزرگ و قدرتمند، از فروپاشی و سقوط در امان نیستند.
نکته اصلی اینجاست که همیشه در این بازی یک قدم جلوتر باشید. باید همیشه سازماندهیشده رفتار کنید و همیشه تمرکزتان روی اولویتهایتان باشید. مراقب باشید و به هر یک از نشانههایی که اشاره کردیم توجه کنید. اگر به این نشانهها توجه کنید، مطمئن باشید که بیشترین جلوگیری را از سقوط کسبوکارتان انجام دادهاید. همیشه یادتان باشد که کلید اصلی موفقیت هر کسبوکاری تیمی است که پشت این کسبوکار قرار دارد، اطمینان حاصل کنید که تیم کاریتان شاد و با انگیزه هستند.