چند روز پیش، کارشناسان در شبکه بازار راجع به نشریات تخصصی کشاورزی گفتوگو میکردند. یکی از مسائل مهمی که فعالان این عرصه با آن درگیرند، موضوع کمبود نقدینگی و تبدیل شدن صفحات این نشریات به آگهیهای تبلیغاتی با شیبی نسبتا تند است. البته اکثر مطبوعات کشور با چنین معضلی دست و پنجه نرم میکنند اما این مشکل در بخش کشاورزی بیشتر به چشم میآید. این در حالی است که چنین نشریاتی وظیفه خطیر اطلاعرسانی و انتقال دانش نوین و در یک کلمه ترویج را به عهده دارند. وقتی دغدغه اصلی این نشریات، مسئله مالی باشد، ناخودآگاه صفحاتی که باید به بالا بردن اطلاعات کشاورز اختصاص یابد، مملو از آگهیهای رنگارنگی میشود که شاید بیشترشان کالاهای خارجی باشند. تنها در چند ماه اخیر که موضوع بحران آب، به بحثی جدی میان مسئولان و مردم تبدیل شد، کمکم جامعه، اهمیت این مایه حیات را درک کرد و به موضوع روز بدل شد. اما این اتفاق زمانی افتاد که منابع آبهای کشور رو به اتمام است و میتوان گفت که تقریبا در دقیقه 90، تازه به اشتباهها و خطاهای طول بازی فکر میکنیم.
به هر ترتیب موضوعی که لازم است در این نوشتار به آن پرداخت، بحث کشاورزی است؛ بخشی که اگرچه از کمبودها و آسیبهای جدی رنج میبرد اما هنوز به همت تلاشگران و فعالان، روی پا ایستاده ولی با کمر خم. عنقریب، این بخش هم همانند حوزه آب به بحرانی عظیم دچار شود؛ بحرانی که بیربط به کمبود آب نیست و اینبار تغذیه جامعه را هدف خواهد گرفت. آن زمان هر چقدر نفت، مسکن یا اتومبیل داشته باشیم و حتی صنعتمان به وسعت مرزهای کشور شده باشد، باز هم وابستهایم. حتی... حتی اگر خودروسازیمان به حدی پیشرفت کرده باشد که مردم اروپا و آمریکا سوار اتومبیلهای ایرانی شوند!
القصه، به نظر میرسد بر مسئولان و حتی مردم عادی واجب است که زاویه دید خود را نسبت به بخش کشاورزی عوض کنند. در غیراین صورت، در هیچ زمینهای نمیتوانیم دم از خودکفایی و استقلال بزنیم. در حال حاضر که از نظر اقتصادی حال خوشی نداریم و تحریمها مانع بزرگی برای تجارت با جهان است. حتی بزرگترین سرمایهها نیز نمیتواند امنیت غذایی را بهطور کامل برقرار کند.ما باید یاد بگیریم که تکنولوژی و صنعت، هرچقدر هم پیشرفته باشد، با سفرههای خالی مفت نمیارزد! حالا هی چوب حراج به زمینهای کشاورزی بزنیم و باد به غبغب بیندازیم که نفت و گاز داریم اما روزی از خواب غفلت بیدار میشویم که گرسنه ماندیم و برای بشقابی غذا به سوی بیگانهها دست دراز کردیم؛ آن روز، روز قهر طبیعت است... چشمها را باید شست.