وقتی به اغلب شرکتها و کارخانجات نگاه میکنیم، میبینیم که مردان در سمتهای مدیریتی بیشتر حضور دارند و زنان کمتری در نقشهای مدیریت ظاهر میشوند. آنچه قابل تصور است این است که دلایل مختلفی وجود دارد که این حضور کمرنگ را موجب میشوند. بعضی از این دلایل به قرار زیر است:
1- باید دید که جامعه چه توقعی یا توقعاتی از زنان دارد. معمولا وظیفه خانهداری و حفظ و بقای نسل برعهده خانمها قرار دارد و جامعه از زنان انتظار دارد که این وظایف را به نحو شایستهای انجام دهند. اما از زمانی که احساس نیاز شده است که زنان حضورشان در شرکتها و کارخانهها دارای اهمیت است باز هم آنان همزمان با کارهای اداری ناچارند که وظایف خانه را هم برعهده داشته باشند.
از طرفی در شرکتها و کارخانهها معمولا سعی میشود کارهای روتین و تکراری به آنها سپرده شود و بهرغم اینکه زنان نشان دادهاند که از تفکر تحلیلی و قدرت اجرایی مناسبی برخوردارند باز هم از واگذاری مسئولیتهای مهم به آنها خودداری میشود و همین باعث شد که زنان نتوانند آنگونه که شایستگی دارند در سمتهای مدیریتی حضور داشته باشند.
2- هنوز برخی نمیتوانند باور کنند که مردان و زنان میتوانند مکمل هم در فعالیتهای سازمانی باشند.
3- بسیاری از مردان و حتی برخی از زنان نمیتوانند بپذیرند که یک زن بر آنها مدیریت کند و صلاحیت او را در این خصوص مورد شک و تردید قرار میدهند.
4- از آنجا که امکان و فرصت تجربه اندوزی مدیریتی برای زنان کمتر وجود داشته لذا ممکن است تبحر آنان در شیوههای مدیریتی کمتر از مردان همردیفشان جلوه کند و این را دلیل بر ضعف زنان قلمداد میکنند، حال آنکه مردان این امکان را دارند تا مهارتهای ارتقا به سمتهای مدیریتی را کسب کنند.
5- معمولا در شرکتها و سازمانها اگر بین زن و مرد شرایط مساوی وجود داشته باشد، ترجیح داده میشود که از مدیریت یک مرد استفاده کنند تا محدودیتهای اجتماعی مترتب بر آن را نپذیرند.
6- کار بیرون از خانه به خصوص پذیرش نقش مدیریت گرچه در شخصیت زنان تاثیری بارآور و پرثمر دارد، اما مشکلات تازهای را نیز به وجود میآورد و بخشی از معضلات حاصل این واقعیت است که در جامعه ما شکلگیری نهادهایی که برخی از وظایف زن در خانه را برعهده بگیرند، وجود ندارد.
7- امکان مسافرت زنان بهتنهایی محدود است، زیرا حضور یک زن تنها ممکن است مزاحمتهایی را در پی داشته باشد و چون در سمتهای مدیریتی گاه نیاز به مسافرتهای چند روزه وجود دارد لذا در عدم گزینش مدیر زن این مسئله میتواند مؤثر باشد.
8 – تعداد قابل توجهی از زنان در بیان نظراتشان بیش از حد محافظهکاری نشان میدهند لذا قابلیتهای مدیریتی آنها کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
9 – هنوز در فرهنگ اجتماعی ما مفهوم شایستهسالاری در گزینش مدیریتها رایج نشده است، بسیار اتفاق میافتد که ملاحظات و روابط بر شایستگیها چیره شوند.
10- بسیاری از زنان نمیخواهند وظایف اداریشان مسئولیت مادری و همسرداری آنها را تحتالشعاع قرار دهد و مجبور شوند ساعات طولانی (که گاه ملازم سمتهای مدیریتی است) را صرف وظایف اداری کنند.
برای آنکه بتوان سمتهای مدیریتی را به زنان واگذار کرد، راهکارهای زیر مفید به نظر میرسند.
1- باید از بدو ورود زنان به شغلهای اداری، به آنها امکان داده شود تا توانایی، خلاقیت و عمق اندیشههای خود را بروز دهند. استعدادهای خود را پرورش دهند و خود را برای ارتقا به پستهای مدیریتی آماده سازند.
2- ضروری است که به زنان مسئولیت داده شود و اشتباهات اولیه آنها را با دید اغماض نگاه کرد تا در کارها ورزیده شوند.
3- بهتر است حضور زنان را در گروههای کاری بیشتر کرد تا از این طریق همکاری بین مردان و زنان در جامعه قویتر شود و همچنین زنان با بروز قابلیتهای خود، صلاحیت مدیریتی خویش را نشان دهند.
4- لازم است رستوران، لباسشوییها و مهدکودکهای عمومی با بهای ارزان به هزینههای جامعه در سطح شهر ایجاد شود تا هر گاه زنان به علت وظایف سنگین اداری نتوانستند کارهای خانه را انجام دهند، از این شرایط استفاده کنند و البته بهتر است کمکم مردان هم عادت کنند تا در کارهای خانه به زنان یاری رسانند.
اصولا هر کار شروعش مشکل است ولی وقتی به مرور در جامعه اجرا شد، مردم به آن عادت میکنند و آن را مورد پیروی قرار میدهند. خوشبختانه مدتی است که در ایران آهسته آهسته دارند پستهای کلان مدیریتی را به زنان میسپارند و این امید را میدهد تا در آینده زنان بتوانند پابهپای مردان در همه مناصب و شغلها متناسب با استعداد خود حضور برجستهای داشته باشند.
به نظر میرسد عدم حضور نیمی از جمعیت جامعه در تصمیمگیریهای مهم و مدیریتهای کلان کمکم رنگ میبازد و زنان با حضور همهجانبه خود در تمام ابعاد اجتماعی جایگاه مناسب خود را در سطوح مدیریتی به دست خواهند آورد طلیعه آن از هماکنون پیداست. امید که چنین شود.