این یک آرزوی بزرگ است که به ازای هر فرد تحصیلکرده، یک شغل مناسب و درخور تحصیلات وی وجود داشته باشد. درواقع تطابق شغل ها و سطوح تحصیلات، رویایی است که بسیاری از کشورها برای رسیدن به آن تلاش می کنند، اما در عمل توفیقی در این زمینه ندارند.
تعداد بالای افراد تحصیلکرده و فاقد شغل نه تنها در کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه، بلکه در کشورهای توسعه یافته نیز به یک مشکل بزرگ تبدیل شده است.
مشکلاتی که یکی، دو تا نیستند
بر اساس آمارهای رسمی منتشر شده در خصوص وضعیت اشتغال در ایالات متحده، رقمی در حدود 43 درصد از مشاغل پردرآمد این کشور به افرادی با تحصیلات عالی تعلق می گیرد. این در شرایطی است که تعداد افرادی که تحصیلاتی بالاتر از مقطع کارشناسی دارند بیش از نیاز بازار است.
بر همین اساس است که بین افراد کمتر تحصیلکرده ای که به دنبال شغل هستند و افرادی با تحصیلات بالاتر از حد متوسط نزاع و درگیری های متعدی بر سر احراز مشاغل سطح متوسط وجود دارد؛ نبردی نابرابر که گاه برای افراد تحصیلکرده تحقیر کننده به نظر می رسد.
از سوی دیگر برخی آمارهای غیر رسمی نشان می دهد که در برخی مناطق ایالات متحده، نرخ تقاضای شغلی برای کارگران یا افراد فاقد تحصیلات بسیار بیشتر از دیگر مناطق است. مناطقی مثل تگزاس با 13.7 درصد، دلانو با 13.7 درصد و ال پاسو با 13 درصد نرخ بیکاری، از بالاترین شکاف های شغلی بین قشر تحصیلکرده و فاقد تحصیلات برخوردارند.
اما موضوع وقتی پیچیده تر می شود که بدانیم بسیاری از کارگران و افرادی که جزو قشر کمتر تحصیلکرده محسوب می شوند نیز در برخی دیگر از ایالت ها رضایت چندانی از وضعیت اشتغال خود ندارند. این، همان موضوعی است که زمینه را برای موفقیت ترامپ بین رأی دهندگان این مناطق فراهم کرده است.
درواقع به نظر می رسد بین افرادی که در ایالات متحده به دنبال شغل هستند، از هر قشری پیدا می شود.
موضوع دیگر اما به شکاف بین سطح تحصیلات و مهارت های آموزشی بازمی گردد. بسیاری از آموزشگاه های ویسکانسین، متهم هستند که بین مهارت های آموزشی آنها و سطح بازدهی شغلی افراد تناسبی وجود ندارد.
به عبارت دیگر، افرادی که از کالج ها یا آموزشگاه های عالی این منطقه فارغ التحصیل شده اند، فاقد مهارت های لازم برای جذب شدن در بازار کار حرفه ای هستند. این مسئله نشان می دهد که فقدان مهارت های اجرایی تمامی سوابق آموزشی را بی اهمیت جلوه می دهد.
این عدم هماهنگی بین مهارت های اجرایی و تجارب حرفه ای بین 10 تا 20 درصد بر روند جذب شدن در بازار کار تأثیر خواهد داشت.
تحصیلات و فقدان مهارت ها
فارغ از مشکلات مرتبط با تحصیلات، بخش دوم مشکلات به ضعف در آموزش های ضمن خدمت بازمی گردد. استخدام نیروی انسانی بخش نخست اشتغال زایی است. در بخش دوم اما باید بر نکته های مهم تری مثل سیستم آموزش ضمن خدمت توجه کرد.
این بسیار عجیب است که انتظار داشته باشیم با گذر زمان، کارمندان نیازی به آموزش های جدید و کسب مهارت های به روز شده ندارند. یکی از اشتباهات رایج در اغلب سازمان ها، تعدیل نیروهای قدیمی و باتجربه و استخدام نیروهایی است که مدارج تحصیلی بالاتر و تجربیاتی کمتر دارند.
این در حالی است که می توان به واسطه برگزاری دوره های آموزشی /مهارتی به افزایش توان نیروهایی پرداخت که اکنون در سازمان فعالیت می کنند. این روش نه تنها از هزینه های استخدام مجدد و چالش آمیخته شدن نیروی انسانی با فرهنگ سازمانی می کاهد، بلکه کیفیت خدمات ارائه شده توسط کارمندان را افزایش می دهد.
اما آیا این بدان معناست که نباید به استخدام نیروهای جوان و تحصیلکرده اقدام کرد؟ مسلما پاسخ منفی است. استخدام نیروهای جوان با سطح تحصیلات بالا، یک راه حل مؤثر برای ارتقای سطح فعالیت سازمان خواهد بود. برنامه ریزی های کلان کشورها و اولویت بندی دانش و تخصص هایی که کشورها به آن نیازمند هستند از مواردی است که کمک می کند افرادی با تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک دچار مشکلات بیکاری نشوند.
توجه به تخصص های مورد نیاز و زیرساختی کشور از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که پله های پیشرفت بسیاری از کشورهای توسعه یافته امروز را فراهم کرده است. کشورهایی مثل کره جنوبی و ژاپن از کشورهای توسعه یافته آسیایی هستند. کشورهایی که برای تسهیل روند رشد خود، بر تخصص هایی خاص تمرکز کرده اند.
درواقع این کشورها با تمرکز بر برخی تخصص های اجرایی خاص راه های ورود به بازار تجارت جهانی را هموار کرده اند. توسعه زیرساخت های کشاورزی، عمرانی، انرژی، صنایع و حتی گردشگری از مواردی است که برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه اهمیت بسیاری دارد. اما نحوه تخصص گرایی در این حوزه ها بسیار ضعیف و فاقد نظرسنجی های لازم و کافی است.
به هدررفتن استعدادهای افراد و به ویژه نسل جوان در کشورهای پرجمعیت بسیار خطرناک است، چراکه افزایش بیکاری، افزایش تورم و کاهش اشتغال در نهایت منجر به افزایش جرائم و فساد اقتصادی خواهد شد. بر هیمن اساس است که بسیاری از کشورهای پرجمعیت در حوزه مدیریت منابع انسانی خود با چالش روبه رو هستند.