مهم نیست که اسمش پلیس است یا نیروی انتظامی، مهم هم نیست که قبلا چهها بوده. پلیس و کلانتری و کمیته و. . . اینهایش مهم نیست. اما مهم است که بعدا قرار شد این خرده برندهای مجزا، در قالب یک برند قدرتمند عمل کنند به اسم نیروی انتظامی و بعد قدرت تکتک این برندها به هم اضافه شده و یک برند خیلی قدرتمند را بسازد و همه این کارها و مواظبتها، محافظتها و رهنمونها را با هم انجام دهد. کاری به اسمها و دستهبندی هایشان نداریم.
اما مسئله اینجاست که به نظر میرسد اولا این برندها حداقل در حال حاضر باز دارند مجزا عمل میکنند و برند بزرگ و قوی تشکیل شده را خواسته یا ناخواسته به برندهای کوچکتری تقسیم کردهاند. دوباره اگر کسی خلافی میکند که ربطی به راهنمایی و رانندگی ندارد و میبیند روی ماشین نیروی انتظامی کنارش نوشته راهنمایی و رانندگی با خیال راحت خلافش را ادامه میدهد.
این یعنی ضعف برند قوی که قرار بود ایجاد شود و گامهایش برداشته شده بود یا اگر دارد تخلف رانندگی میکند و میبیند روی ماشین نوشته کلانتری شماره فلان یا گشت فلان خیالش راحت است که از کنار خلافش عبور خواهند کرد؛ اینها آسیبهای اولیه است.
اما به نظر میرسد مشکل اساسی لطمه به تصویر آن برند بزرگ و جامعالاختیار و قدرتمند از ناحیه نیروهای اجرایی بخش راهنمایی و رانندگیاش است که بیش از همه در معرض دید قرار دارند. لطمه دقیقا از تصاویری که قصد دارد آن برند قدرتمند در سطح کلان و استراتژیک ایجاد کند با آنچه مخاطب در برخورد با خودش میبیند اتفاق میافتد.
اینکه روی بیلبوردها، ماموران پلیس و راهنمایی و رانندگی با لبخند در حال گل دادن به مردم هستند و دقیقا حس دوستی و در کنار یکدیگر بودن و پناه را تداعی میکند -که خیلی هم خوب است و اساسا رسالتش همین هست- در قیاس با رفتار مامورانی که در تقاطع کناری چهارراهها در شهرها یا پشت موانع در جادهها کمین کردهاند و با رفتاری که ظاهر مچگیرانه دارد برخورد میکنند و این حس ناخوشایند اولویت جریمه کردن به هر بهانهای تداعی میشود و این آسیب جدی است که باید نیروی انتظامی خیلی حواسش باشد رسالت پشت و پناه بودن و محافظت و روابط اتفاقا عاطفی و روانی از جنس آرامشش با این برخوردها به رفتارهای ضد برندش تبدیل نشود؛ به طوری که مخاطب با دیدن مامور خدا را شکر نکند که این بار به بهانهای جریمهاش نکرد.
این است که اتفاقا همین تنبیهها و جریمهها میتواند خیلی ظاهر بهتری داشته باشد و حتی با سختگیریهای بیشتر، آن حس مراقبت و محافظت و پناه را ایجاد کند. برند نیروی انتظامی از جنس عاطفه، آرامش و امنیت است. آدمهایش باید سفیر این کلمات باشند. از ظاهر و برخوردشان این حس باید تداعی شود. ولی گویا بین آنچه در سطح کلانش تصمیمگیری شده با آنچه مخصوصا از ناحیه ماموران راهنمایی و رانندگیاش ایجاد میشود، تصویر برند در حال شکلگیری با ماهیت برند متضاد است. برند باید قدرت و اعتبارش را از حس خوب مشتریانش بگیرد نه از قدرت خود و ضعف از روی ناچاری آنها.