مسئله این نیست که سازمانی با نام «مدیریت و برنامهریزی وجود» داشته باشد یا مانند آنچه اکنون وجود دارد این بخش زیرمجموعه معاونت ریاستجمهوری باشد؛ در آن زمان رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور نیز معاون رییسجمهور بود و مستقل عمل نمیکرد. حال عدهای از انحلال این سازمان گلایه دارند و میگویند چرا تبدیل به معاونت شده است! من پاسخی برای آنها دارم. باید توجه کنیم زمانی که محمود احمدینژاد این سازمان را منحل و آن را به معاونت ریاستجمهوری انتقال داد، این معاونت را در تمام استانها نیز تشکیل داد و به این ترتیب بودجه استانداریها را نیز مستقل کرد.
این در حالی است که در گذشته همه بودجه استانها در سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور متمرکز شده بود و آقای احمدینژاد با این تصمیم شجاعانه استقلال مالی را به همه استانداریها باز گرداند. بنابر این افرادی که دم از احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی میزنند در واقع دچار یک انحراف شدند و مسیر پیشرفت در اقتصاد کشور را میبندند. به عقیده من انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور کار بسیار درستی بود و اکنون نیز که این سازمان در قالب معاونت ریاستجمهوری در همه استانها فعال است میتواند با برنامههای کارشناسی تر به اهداف خود نزدیکتر شود.
برای مثال باید از هر استان مالیات گرفته شود به صورت جدا گانه و آن مالیات برای رشد و توسعه همان استانها هزینه شود که به این صورت انگیزه بیشتری نیز در میان ساکنان ایجاد خواهد شد.
البته من منظورم این نیست که هر استانی برای خودش درآمدزایی داشته باشد و هزینهاش را خودش تامین کند که این اقدام نه در ایران که در هیچیک از کشورها امکانپذیر نیست. اما منظور این است باید تا جایی که امکان دارد به استقلال مالی استانها کمک شود. باز هم تاکید میکنم ضرورتی برای احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی نمیبینم.