اول: «موتور هر کتاب در خودش وجود دارد» که باعث میشود تا به حرکت درآید و برای خود مخاطب جلب کرده و به فروش و شهرتش کمک کند، اما بخشی از فضای اقتصاد نشر سراسر جهان، با جوایزی که کتابها در شاخههای مختلف نصیب خود میکنند، رونق میگیرد. در این میان جایزه نوبل جایگاهی ویژه دارد. تبلیغات آن متفاوت و از اعتباری برخوردار است که بیهیچ گفت وگویی مردم سراسر جهان با آن آشنایند و سامانه برگزاری آن در یکصدواندی سال نیز نشان میدهد، از مدیریتی استثنایی بهرهمند است که ضمن حفظ جایگاه این جایزه هر ساله شهرت و اعتبار آن افزونتر میشود.
اگر در خارج از ایران جوایز دیگری، اسباب فروش کتابی را فراهم میکنند، در ایران اینگونه نیست و جایزه نوبل شاید تنها جایزهای باشد که مترجمان و ناشران این کتابها (به خصوص نوبل ادبی) میتوانند، امیدوار باشند که حداقل 50 تا 100 درصد نسبت به قبل از بردن جایزه، کتاب مورد اقبال و توجه قرار گیرد و کتابهای نویسنده برنده نوبل بلافاصله وارد جرگه کتابهای پرفروش شوند.
دوم: اما با تمامی این تفاصیل اگر کتابی از نوبلیستی با مذاق و روحیه ایرانی سازگار نباشد، همانند تب تندی که زود عرق کند، فروش آن نیز چنین وضعیتی خواهد داشت. نگاهی به جایزههای نوبلی که در یک و نیم دهه گذشته نصیب برندگان شدهاست و نوع اقبال به این نویسندگان، از تفاوتهای آنها در بازار کتاب ایران خبر میدهد. اینکه نویسندهای قبلا از او رمانی ترجمه شده باشد یا بعد از برگزیده شدن این کار اتفاق بیفتد، چندان ملاک خوبی برای ارزیابی فضای اقتصادی آن کتاب نیست.
برای نمونه رمان «سرزمین گوجههای سبز» هرتا مولر، چند سالی قبل از آنکه نویسنده کتاب برنده نوبل شود با ترجمه غلامحسین میرزاصالح و از سوی انتشارات مازیار به بازار کتاب آمد.خبر برگزیده شدن خانم مولر سبب شد که کتاب چند مدتی بر زبانها بچرخد، اما آن توفیقی را که انتظار میرفت در حوزه اقتصاد و فروش کتاب نداشت. همین ماجرا بر سر یکی دو نویسنده زن دیگری که جایزه نوبل را به دست آوردند، آمد. در مقابل اما برخی رمانها با اقبالی شگفتانگیز روبهرو شدند.
برای نمونه رمان کوری ژوزه ساراماگو هنگامی ترجمه شد که این نویسنده جایزه ادبی نوبل را درسال 1998 به دست آورد و ناشران ایرانی به تکاپو افتادند که آن را برگردان فارسی کنند. نخستین برگردان فارسی را خانم مینو مشیری توسط نشر علم و با ویراستاری محمدرضا جعفری به بازار کتاب عرضه کرد. ترجمهای روان و خوشخوان که به دلیل متفاوت بودن این رمان، به سرعت مقبول ذائقه خواننده ایرانی قرارگرفت و اکنون 20 چاپ از همین مترجم در طی این مدت منتشر شده و به فروش رفته است. اما این پایان ماجرا نبود. قاعده این است که چند ناشر و مترجم همزمان به سراغ آثار نوبلیستها میروند و سفارش ترجمه میدهند. برای رمان کوری چنین اتفاقی افتاد و علاوه بر نشر علم، دو انتشاراتی مرکز (با ترجمه مهدی غبرایی) و مروارید (با ترجمه اسدالله امرایی) نیز سفارش ترجمه این رمان را به مترجمان دادند که اتفاقا این دو کتاب نیز چاپهای متعددی داشتند و به گمانم در مجموع شاید 40 چاپ از تنها همین رمان در بازار کتاب ایران عرضه شد.
همین عطش سبب شد تا ناشران دیگر به سراغ رمانها وآثار دیگر این نویسنده بروند و نزدیک به 11 کتاب از این ناشر توسط مترجمان مختلف برگردان فارسی و به بازار کتاب ایران عرضه شد.اگر چه هیچ یک از آن 10 کتاب نتوانستند حتی یک بیستم توفیقاتی را که نصیب رمان کوری در بازار کتاب ایران شد، حاصل کنند.
سوم: در مقابل بودند نویسندگانی که پیش از جایزه نوبل در ایران شهرت و اعتباری داشتند و نوبلی شدن آنها کمکی جدی کرد برای نگاه عمومیتر به کتابشان و بازار آنها را رونقی دوباره بخشید. ماریو بارگاس یوسا از جمله این نویسندگان بود که آثارش به دلایل فرهنگی واجتماعی و البته ترجمههای روان و خواندنی عبدالله کوثری به سرعت در میان مخاطبان ایرانی جا باز کرد. نزدیک به 17 اثر یوسا (تقریبا تمامی آثارش)، پیش از آنکه او برنده نوبل ادبی شود، با برگردان فارسی به بازار ایران عرضه شده بود و یوسا از این بابت چهرهای شناخته شده در میان گروه رمانخوانان ایرانی بود. این شهرت سبب شده بود که برخی از مقالات سیاسی، اجتماعی و فلسفی این نویسنده شهیر، که در مجموعههایی گرد آمده و ترجمه شده بودند نیز روانه بازار نشر شوند.
چهارم: با برنده شدن پاتریک مودیانوی فرانسوی (جایزه نوبل ادبی 2014)، قطعا ناشران و مترجمان به تکاپو خواهند افتاد. البته در ایران، مودیانو نویسنده نسبتا شناختهشدهای محسوب میشود. بیش از هفت کتاب او توسط ناشران و مترجمان مختلف برگردان فارسی شده است.حتی یکی از کتابهای او با عنوان «افق» (نشر چشمه) با رعایت قوانین حمایت از حقوق مولفان و مصنفان (کپی رایت) و در هماهنگی با نویسنده و ناشر خارجی برگردان فارسی شدهاست. یک مترجم تقریبا اختصاصی هم دارد (حسین سیلمانینژاد) که تاکنون پنج کتاب او را به فارسی برگردانده و نشر چشمه همگی آنها را منتشر کرده است.
اما نگاهی به میزان فروش کتابهای مودیانو نشان میدهد که هنوز موتور فروش آثارش در ایران گرم نیفتادهاست. شاید جایزه نوبل بتواند سرعت این موتور را افزون کند و آن را به موجی تازه در فضای رخوتزده اقتصاد نشر ایران تبدیل کند.