عباس کاظمي در کتاب «پرسهزني و زندگي روزمره ايراني» بر نقش اجتماعي مراکز خريد در اجتماع عصر حاضر تاکيد دارد. اين محقق اجتماعي در کتاب خود مراکز خريد را تنها مکانهايي منحصر به خريد و فروش و امور تجاري نميداند. وي با بررسيهايي که انجام داده است به اين نتيجه ميرسد که مراکز تجاري، امروزه مشتريانی دارند که در واقع مشتري اجناس آنها نيستند، بلکه افراد بسياري هستند که با حضور در مراکز خريدي که اتفاقا قيمت کالاهايشان با جيب آنها همخواني ندارد،
به نوعي هويت اجتماعي خود را ميسازند. اينگونه مشتريان در مراکز خريد ميچرخند و بدون هيچگونه خريدي تنها خود را مشابه افرادي معرفي ميکنند که توان خريد از چنين مکانهايي را دارند. اين اتفاق بهويژه در مراکزي که جايي براي استراحت و تفريح هم دارند، بيشتر به چشم ميخورد. گلستان يکي از اين مراکز با قابليتهاي ذکر شده است. حوض آب با کاشيکاريهاي خوش رنگ و لعاب که در حياط آن قرار دارد اين امکان را براي چنين افرادي که کاظمي آنها را پرسه زن معرفي ميکند، فراهم ميکند.
افراد ضمن نشستن در ميدان مركز خريد، به تماشاي پرسهزنان درون راهروها ميپردازند. آنها گاهي ساعتها در جايي به طور ثابت مينشينند. دور حوض در ابتداي ظهر خالي است، اما به تدريج از ساعت سه بعدازظهر به بعد محل تجمع و نشستن گروههاي متفاوتي از مردم ميشود، تا جايي كه مكاني براي نشستن نميماند.
بهطور کلي سياحتكنندگان پاساژ را ميتوان به دو دسته كلي تقسيم كرد؛ خريداراني كه با خانواده يا همراه زوجشان جهت بازديد از كالاها و خريدشان به اين مركز ميآيند. آنها ممكن است خريد كنند يا صرفا به محك زدن قيمتهاي كالاها مشغول باشند. بخش عمدهاي از آنها مشتريان ويتريني هستند. كالاها در پشت ويترينها ميدرخشند و آنها در كشاكش وسوسه و مقاومت فضاي پاساژ را طي ميكنند و به خريد ويتريني ميپردازند.
دسته دوم پرسهزناني هستند كه نه خانوادگي ميآيند و نه لزوما با زوجهاي خود پرسه ميزنند. بيشتر اين دسته دختران و پسران جوان هستند كه مسيرهاي تكراري پاساژ را بارها طي ميكنند. در جمعهاي دو نفر و چند نفره و گاه به تنهايي به نوعي راهپيمايي مناسكي ميپردازند. چنين کلکسیونی از كالا، صرفا از نگاه خريداران مورد توجه قرار نمیگیرد بلكه براي پرسهزنان غيرخريدار نيز لحظههاي اصيلي است كه تجربههاي دلنشيني به بار ميآورد. گويا چشمهايشان به ويترينها مينگرد اما در واقع توجه چنداني به كالاها ندارند و كمتر به وسوسه انگيز بودن ويترينها و كالاهايشان توجه ميكنند. آنها نه ويترين و نه فروشگاههاي درون پاساژ بلكه به خود پاساژ توجه ميكنند.
پاساژ براي آنها مركز خريد نيست، بلكه مكاني براي ثبت حضوري حماسي است؛ حماسه قدمها و نگاهها، حماسه پرسه زدن، نظر انداختن و مصرف از منظري ديگر. آنها خود نوعي ويترين هستند. ويترينهاي سيار و متحركي كه كالاهاي درون پاساژ را با خود حمل ميكنند و در عين حال كه براي خريداران وسوسه انگيز به نظر ميرسند، ميتوانند كليت سلطه سرمايهدارانه را نيز به بازي بگيرند.