قبل از اینکه بخواهیم به مدیریت محصول بپردازیم، باید بدانیم محصول در زمینههای مختلف معناهای مختلفی دارد. مثلا در زمینه توسعه نرمافزاری، محصول میتواند یک وبسایت، اپلیکیشن و خدمات آنلاینی باشد که مصرفکنندگان با آن تعامل دارند. با توجه به اندازه شرکت و محصولاتش، یک مدیر محصول میتواند معرف کل یا بخشی از سیستم باشد.
محصول چیزی است که به مردم فروخته میشود. خصوصا در تجارت الکترونیک، مدیران محصول اغلب با مدیران دیگر اشتباه گرفته میشوند. بنابراین اگر دوست دارید مدیر محصول شوید، باید بدانید که شغل شما مرتبط با ارزیابی ویژگیهای مدیریت محصول توسط نقشهای مرتبط با آن مانند مهندسی، طراحی، توسعه کسبوکار، بازاریابی مصرفکننده و کسبوکار است.
برای مثال مهندسان به طور سنتی بر فناوری، طراحان بر ارتباط مصرفکننده با فناوری و توسعه کسبوکار بر ارتباط مصرفکننده با کسب وکار تمرکز دارند. برای شرح نقش مدیر محصول، مارک اندرسون –کارشناس- این دیدگاه را دارد: کیفیت محصول میتواند به این صورت شرح داده شود که محصول چگونه برمصرفکننده تاثیر میگذارد؟ کدام ویژگیهای آن بارزتر است؟ سرعت گسترش آن چگونه است؟ معایب آن چیست؟
تناسب بازار- محصول
اندازه بازار اولیه، تعداد و نرخ رشد مشتریان برای آن محصول است. چیزی که در اینجا مهم است تناسب بازار- محصول است. تناسب بازار- محصول به معنای بودن در یک بازار مرتبط است که محصولات آن نیاز بازار را تامین میکند. تناسب بین بازار – محصول برای بازار یا محصول جدید یا طراحی مجدد یک تجربه موجود یا هرچیزی مرتبط به آنهاست.
این یک روش عمومی برای موفقیت است و هدف اصلی چیزی است که مدیران محصول مسئول آن هستند. تعریف نقش مدیریت محصول میتواند دستیابی به اهداف کسبوکار با ارضای نیازهای کاربران از طریق برنامهریزی و اجرای پیوسته روشهای محصول دیجیتالی باشد. این تعریف بر همه چیزهایی که یک مدیر محصول نیازمند آن است اشاره دارد: بازار هدف، پیچیدگیهای محصول، کدام نیازهای کسبوکاری در اولویت است و چگونه میتوان موفقیت را سنجید. همچنین مدیر محصول نباید سه اصل را فراموش کند:
* سنجش نهایی موفقیت و سلامت کسبوکار و ارزشی که محصول برای مصرفکننده به ارمغان میآورد.
* همه اصول با درک منسجمی از بازار هدف و نیازهای آنها آغاز شود، بهگونهای که تمرکز بر کیفیت تجارب محصول باقی میماند.
* یک چرخه مداوم برنامهریزی و اجرا برای برآوردن نیازهای این بازار به روشی پایدار نیاز است.
وظایف یک مدیر محصول
دیگر وظایف مدیر محصول میتواند به شرح زیر باشد:
1- شناسایی و ارزیابی اعتبار و امکانسنجی فرصتهای محصول
2- اطمینان از انتقال محصول درست در زمان مناسب
3- توسعه استراتژیهای محصول و نقشه ذهنی برای پیشرفت
4- هدایت تیم در اجرای این نقشه و استراتژی
5- تشویق درونی تیم اجرایی و همکاران
6- ارائه به مشتریان از طریق فرآیند توسعه محصول
اما قبل از اینکه یک مدیر محصول قادر به انجام این کارها باشد، سوالات بسیاری باید پاسخ داده شود. اولا اینکه آیا شرکت واقعا به مدیر محصول نیاز دارد؟ واگر توافق برای حضور او وجود دارد، ویژگیهای یک مدیر محصول خوب چیست؟ همچنین این نقش چگونه در ساختار سازمانی جا میافتد؟ اما سوال اصلی این است که چرا شرکتها به مدیران محصول نیاز دارند؟
چرایی حضور مدیران محصول
بعضی شرکتها دچار عدم درک نقش مدیر محصول شدهاند و بعضی از آنها بیان میکنند که مثلا ما افراد مختلفی در سازمان داریم که نقش آنها انجام دادن همین وظایف مدیر محصول است، یا نمیدانند که این نقش چگونه میتواند به درآمدزاییشان کمک کند. اغلب آنها میگویند: وجود مدیر محصول سرعت فرآیند را کند میکند، من نمیخواهم کنترل فرآیند محصولم را به فرد دیگری بسپارم. حقیقت این است که برای اثرگذاری، نقش مدیران محصول یا قسمتی خاص نباید با افراد غیرمرتبط پر شود. لازم است مدیر محصول یک دید کلی و یک دیدگاه استراتژیک به همراه جزییات اجرا داشته باشد تا بتواند درباره محصول تصمیمات مناسب بگیرد. اگر دانش بخشهای مختلف فرآیند در دست افراد مختلف باشد، هیچکس دیدگاه کلی و جامع نخواهد داشت و همه ارزشهای نقش از بین میرود.
اتخاذ رویکرد بازارمحور
لازم است مدیران محصول رویکرد بازارمحور پیشه کنند. استدلال اصلی در جهت استخدام مدیر محصول این است که آنها به شرکت کمک میکنند تا توسط نیازها و بازار هدف تحریک شود نه نیروی فناوری و مد. در این حالت شناسایی مسائل بازار و حل آنها با فناوری، آسانتر از پیدا کردن خریدار برای فناوری موجود است. رویکرد بازارمحور اگر به درستی انجام شود، به کسبوکار سودده، پایدار و بلندمدت منتهی میشود، چراکه شرکت به جای جستوجو برای انجام کارها با آخرین تکنولوژی ممکن بر حل مسائل بازار تمرکز خواهد کرد. یک رویکرد بازارمحور مهم است، زیرا شرکتهایی که این رویکرد را دارند بیشتر از شرکتهایی سودده بودهاند که محرکشان عوامل دیگر بود. شناسایی مسائل بازار نه تنها یافتن مسائل موجود برای اصلاح و بهبود است بلکه همچنین کمک به ایجاد محصولات جدید برای ارضای نیازهای برآورده نشده است.
کاهش زمان رسیدن به هدف
دیگر مزیت استفاده از مدیر محصول این است که آنها زمان رسیدن به اهداف را کاهش میدهند. یک فرآیند توسعه محصول مناسب که توسط مدیران موثر اجرا شود، زمان رسیدن به بازار و زمان بازدهی را بهبود خواهد بخشید. دلیل چرخش زمانی سریعتر این است که مدیر محصول مسئولیت درک این را دارد که چه چیزی ارزش دارد و چه چیزی ندارد؟ این یعنی کم کردن زمان برای فرآیندهای بیمورد به منظور توسعه محصول و صرف زمان بیشتر برای ایجاد محصولاتی که در بازار ارزش و اعتبار دارند. این رویکرد همچنین تمرکز سازمانی را افزایش داده و قادر است به جای انتصاب افراد زیاد که ضعف در درک پروژه و تناسب بازار- محصول دارند، افرادی را برای تولید محصول منصوب کند که به موفقیت شرکت و رسیدن به اهداف بینجامد.