آنچه مبرهن و واضح است این است که برای اشتغالزایی باید یکسری زمینهها و بسترها فراهم شود که نتیجه آن منجر به ایجاد اشتغال برای جویندگان کار و بیکاران شود. این در حالی است که در حال حاضر موضوع بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز به معضلی برای کشور تبدیل شده است. بنابراین در وهله اول برای آنکه اشتغالزایی به معنای واقعی در کشور اتفاق بیفتد، باید سیاستهای کلان اقتصادی دولت در این زمینه کاملا مشخص و واضح شود.
به عبارت دیگر به نظر میرسد پیش از آنکه دولت طرحهایی مانند ایجاد و راهاندازی مشاغل خرد و کوچک را در دستور کار خود قرار دهد، باید وضعیت رشد اقتصادی را مشخص کند، نرخ رشد سرمایهگذاری را افزایش دهد و سیاستهای خود را در رابطه با صادرات و واردات روشن کند. در این ارتباط اگر دولت ضمن اصلاحاتی در حقوق گمرکی و حقوق مالکیت، اقدام به مساعد کردن فضای کسبوکار کند و همچنین در بخش کشاورزی یا صنایعی که نیازمند نیروی انسانی هستند، متمرکز شود میتوان امیدوار بود که مقوله اشتغال و شغل پایدار شکل بگیرد. موضوع رشد 8درصدی اقتصادی در برنامه ششم توسعه کشور نیز لحاظ شده است و رویکرد اصلی دولت باید رشد اقتصادی در کنار افزایش نرخ رشد سرمایهگذاری و جلوگیری از واردات بیرویه باشد تا در نهایت منجر به ایجاد مشاغل پایدار از راههای مختلف و از جمله بنگاههای خرد و کوچک شود. در عین حال باید فضای کسبوکار بهگونهای آماده شود و پیچیدگیهای موجود در این فضا بهگونهای مرتفع شود که مانع از ایجاد و توسعه مشاغل پایدار نشود.
بهطورکلی در حال حاضر چند مسئله کلیدی در صنعت بهعنوان یک چالش بزرگ بر سر راه اشتغالزایی وجود دارد که شامل موضوعاتی مانند حقوق مالکیت، امنیت، قانون کار، قانون تامین اجتماعی، عملکرد بانکها، وامهای معوقه، نقدینگی و... است که پیش از اجرای هرگونه طرح اشتغالی توسط دولت باید همگی اینها حل و فصل شود. البته در این شرایط قطعا حصول توافق هستهای و رفع برخی از مشکلات ناشی از تحریمها هم میتواند بسیار موثر واقع شود. بنابراین همانطور که گفته شد در وهله اول باید سیاستهای کلان اقتصادی دولت مشخص شود و سپس با برنامهریزی و درایت لازم، در مورد طرح مشاغل خرد و کوچک تصمیمگیری و به مرحله اجرا درآید.
موضوع دیگری که باید مدنظر دولت قرار گیرد، لزوم پیوند میان بخش صنعت و دانشگاه است. این مقوله به قدری اهمیت دارد که هم برای حل بخشی از مشکلات بیکاری و هم ایجاد مشاغل و بنگاههای خرد و کوچک میتواند موثر باشد. نبود پیوند میان صنعت و دانشگاه یکی از دلایلی است که موجب شده در حال حاضر با معضل بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی مواجه باشیم. متاسفانه از آنجا که پیوند بین دانشگاه و صنعت وجود ندارد، بخش مهمی از صنایع خود را نیازمند این موضوع نمیبینند که از طریق تربیت نیروهای متخصص در دانشگاهها نیروهای مورد نیاز خود را تامین کنند. از سوی دیگر نوع تربیت متخصصان یا فارغالتحصیلان دانشگاهی هم متناسب با نیاز صنعت نیست. بنابراین آنچه که برای اشتغال پایدار میتواند مهم باشد تربیت تکنیسین و کارگران ماهر در مراکز علمی است.
اما بهطورکلی رویه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مورد ایجاد مشاغل خرد و کوچک را میتوان مثبت ارزیابی کرد زیرا اگر با تدبیر لازم در این زمینه تصمیم گرفته شده و اقدام شود، حداقل بخشی از مشکلاتی که در دولت گذشته در رابطه با مشاغل خرد و کوچک و بنگاههای زودبازده به وجود آمد، حل و فصل خواهد شد و به این ترتیب میتوان امیدوار بود که بنگاههای خرد و کوچک همانند گذشته عمر کوتاهی نداشته باشند.
در مجموع باید گفت حل مشکل بیکاری برنامهای است که نیاز به ارائه راهکارهای بلندمدت دارد، اما با ایجاد راهکارهای کوتاهمدت و میانی میتوان شدت و حدت آن را در جامعه کاهش داد. در شرایطی که در دو دهه اخیر کشور ما به شکل جدی با مشکل و معضلی به نام بیکاری مواجه است و با توجه به خیل عظیم متقاضیان کار، ایجاد و توسعه بنگاههای اقتصادی هم هنوز نتوانسته دردی از این مشکل دوا کند. هماکنون جوانان، زنان و فارغالتحصیلان دانشگاهی بیشترین مخاطبان بیکاری در کشور هستند. آمارها نشان میدهد که مشارکت اقتصادی زنان که نیمی از جمعیت کشور را به خود اختصاص دادهاند کمتر از 15 درصد است و حکایت از آن دارد که زنان نقش عمدهای در بازار کار کشور ندارند. بنابراین ایجاد بنگاههای خرد و کوچک درصورتیکه دور از خطاهای گذشته باشد و در آن نظرات کارشناسان و اساتید دانشگاه لحاظ شود، میتواند راهکار بسیار مناسبی برای اشتغالزایی و بهویژه ایجاد شغل برای جوانان و زنان باشد.