مذاکرات هستهای ایران با بخشی از دولتهای غربی که در راستای تنشزدایی از وضعیت موجود در عین حفظ دستاوردهای علمی و فناوریهای استراتژیک – که با تلاش و کوشش و هزینههای جدی طی سالهای گذشته حاصل شده – انجام میشود، طی روزهای اخیر وارد مرحله جدیدی شده است. امروز قدرتهای برتر جهان پذیرفتهاند که باید پرچم ایران را در کنار پرچمهای خود در مقابل تمام رسانهها بپذیرند و به جای توسل به زبان فشار و تهدید، با ما به مذاکره برابر بنشینند.
بیتردید این مذاکره را میتوان یکی از سرنوشتسازترین مذاکرههای کشور در دهههای اخیر دانست. طبیعی است که تصمیمگیریهای کلان در این حوزه در کشور ما توسط رهبر انقلاب، ریاست جمهوری و وزرای محترم اتخاذ شده و توسط مجلس محترم به تصویب میرسد. بدیهی است که ما مردم هم امیدوارانه به تدابیر مسئولان کشور اعتماد میکنیم و میدانیم که آنها میکوشند با مدیریت سکان سیاست خارجی، کشور را به سمتی که منافع بلندمدت ملی را تامین میکند، هدایت کنند.
در این میان در کنار همدلی و همزبانی با مسئولان که از مفروضات قطعی در رفتارهای ماست، بهعنوان مردم ایران که بزرگترین ذینفع یا ذی ضرر مذاکرات بینالمللی محسوب میشود، چه رفتارهای دیگری هم میتوانیم داشته باشیم تا تلاشهای مسئولان را برای هدایت کشور به سمت آیندهای آرامتر و سازنده هموار کنیم؟ واقعیت این است که فرهنگ مذاکره برای جامعه ما، فرهنگ جوانی است. طبیعی است که عموم ما مذاکرهها را به مذاکرههای تجاری محدود میدانستهایم و وقتی که نهادهها در یک مذاکره خیلی بزرگ نیست، الگوهای رفتاری و اصول و قواعد هم، گاه شکلی متفاوت یا لااقل شکلی سادهتر پیدا میکنند (در گذشته با نوشتههایی تحت عناوین زبان بدن ظریف و روحانی و همینطور اشباح دور میز در مذاکره و نیز درسی که از مذاکرات سال ۹۲ آموختیم به برخی نکات مهم و نیز اشتباهات رایج ما در تحلیل مذاکرات اشاره کردهام که به نظر میرسد به تکرار کامل آنها نیاز نباشد).
با توجه به این جوانی و آشنایی کم با فرهنگ مذاکرههای سیاسی، لازم است با دقتی مضاعف به رفتار خود در قبال این نوع مذاکرهها توجه کنیم. آنچه در ادامه میخوانید نظرات شخصی من بهعنوان یکی از افراد همین جامعه است. یک نفر از جامعه ایرانیانی که مانند هر ایرانی مسلمان دیگری، علاقهمند به آیندهای بهتر برای خود و هموطنانش است و طبیعی است که به خاطر سالها تالیف و تحقیق و تدریس در حوزه مذاکره و نشستن پشت میزهای مذاکره داخلی و بینالمللی، روند مذاکرات را با علاقهای مضاعف پیگیری میکند؛
نکته اول: مذاکره هستهای ایران، بیش از آنکه به مذاکره – به معنای رایج آن – نزدیک باشد، چیزی از جنس یک گفتوگو است. شاید فعالان علمی حوزه مذاکره، هر گفتوگویی را – بهدرستی – یک مذاکره بدانند، اما در ادبیات عام تفکیک مذاکره به معنای رایج آن با گفتوگو میتواند مفید و ارزشمند باشد. مهمترین ویژگی مذاکره این است که هدفهای دقیق در مذاکره مشخص است. هر یک از طرفین دقیقا میداند که دوست دارد با چه دستاوردی از جلسه خارج شود. تنها چیزی که میماند این است که با اعطای حداقل امتیازات، حداکثر خواسته خود را تامین کند و از سوی دیگر بکوشد رضایت طرف مقابل را به شکلی تامین کند که او هم بازنده مذاکره نباشد و به تعبیر رایج، مذاکرهای برنده – برنده شکل بگیرد.
حال آنکه گفتوگو، فرآیند پیچیدهتری است. ما در یک گفتوگو، خواستههای دقیق طرف مقابل را نمیدانیم و حتی از انگیزههای واقعی او هم خبر نداریم. نمیدانیم که ادعاها و خواستههای او دقیقا چیست و آیا چیزهایی که میگوید همان چیزهایی است که واقعا میخواهد یا خیر. در یک مذاکره خریدوفروش، انگیزهها و خواستههای طرف مقابل تا حد خوبی قابل حدس است. حتی میتوان منافع او را حدس زد. درحالیکه در یک گفتوگو چنین کاری بهسادگی ممکن نیست.
* کارشناس مدیریت