مدیران و مشاوران اهل بخیه بخوانند

ناصر ملک مطیعی در گفت وگو با ایران در پاسخ به پرسش نرگس عاشوری می گوید: یکی از آفات کار سینما این است که بعد از بازی در چند فیلم هنرپیشه فکر می کند کاری را که کارگردان انجام می دهد خودش هم می تواند انجام بدهد.در ایران این عجله شتاب بیشتری دارد و ما هم هول بودیم.

من وقتی دیدم چهار تا کلمه بهتر می نویسم یا بهتر می دانم که دوربین را کجا باید بکارم و... فکر کردم که فیلم بعدی را خودم باید بسازم.

از نخستین فیلم هم قصد می کنیم که فیلم مان تجاری نباشد و فیلم سنگینی باشد و چارچوب معینی داشته باشد و...

ناصرخان سالاری

ناصر ملک مطیعی کم آدمی نیست. تا به یاد می آوریم حضورش در هر فیلمی آن را پرفروش و خاطره ساز کرده و پول به دخل سینمای ایران ریخته اما تجربه اش در مدیریت بازاردانی (بهی – 1378) هم کاربردی است در بازاردانی هم بسیاری گز نکرده پاره می کنند و به خیال خود آن را به حساب ریسک پذیری و روحیه نوآوری خود می گذارند. جالب اینجاست که برخی شان مکتب نرفته استادند و نظریه پرداز و تا دلت بخواهد اهل بخیه.

مدیران و مشاوران اهل بخیه

داستان مدیران و مشاوران اهل بخیه هم داستانی است خواندنی.

ماجرا از آنجا شروع می شود که آورده اند روزی شاه عباس دستور می دهد که تمام خیاط های اصفهان را در یک جا جمع کنند تا به آنها تذکراتی داده شود.

اتفاقا یک پالان دوز هم در این اجتماع شرکت می کند.

از او می پرسند آخر تو به چه مناسبت اینجا آمده ای؟

و پالان دوز می گوید:

بالاخره ما هم اهل بخیه هستیم...

این بالاخره ما هم اهل بخیه هستیم در مدیریت ایران موج می زند، بهتر بگویم تبدیل به سونامی شده به طوری که در بیشتر شرکت ها با این پدیده روبه رو  هستیم.

تقریبا درد بی درمانی است که شاید جراحی سخت و سنگین چاره ساز باشد اما به نظر شما کدام جراحی جرأت و قدرت بریدن مدیران و مشاوران و کارشناسان اهل بخیه را دارد؟

در دوره ای که بسیاری از معلمان و درس خوانده های (فهمیده) مدیریت در شاخه های گوناگون با صبر و احتیاط سخن می گویند و به اصطلاح آهسته می روند و آهسته می آیند، برخی خلایق که از حکمت روزگار در رشته ای دیگر تحصیل کرده اند یا حتی نکرده اند نسخه هایی می پیچند که بیا و ببین.

و جالب است که در برخی مسائل که نسخه ای هم برایش وجود ندارد آنها از طبله عطاری خود یک داروی ترکیبی را با چه قیمت گرانی بیرون می آورند و صدا هم از کسی بیرون نمی آید.

جالب اینکه برخی رسانه ها هم آن را پرباد کرده و به عنوان حب الشفا سال 2017 به شرکت ها معرفی می کنند...

ادامه داستان خوردن و استفاده از این حب الشفاها هم گفتن ندارد و بیشتر کاغذ حرام کردن است زیرا نتایج احتمالی آن را حتما در برخی فیلمفارسی های قدیمی و یا صفحه حوادث روزنامه ها دیده یا خوانده اید و در مورد مدیریت هم اگر به مدیر باتجربه و جهان دیده ای دسترسی دارید می توانید از آنها بپرسید.

پایان تلخ یک ستاره دیدنی نیست

ناصرخان در پایان گفت وگو به ایران می گوید:

همیشه گفته ام که دلم نخواسته آرتیست خوبی باشم، بلکه دلم می خواسته آدم خوبی باشم.

اندیشمندانه بیندیشیم.

DBA با گرایش بازاردانی (مارکتینگ)