مردی به یک مغازه پرندهفروشی رفت و گفت آقا طوطی داری؟
فروشنده بلافاصله سه طوطی زیبا را نشان داد و گفت اینها بهترین پرندههای ما هستند.
خریدار پرسید قیمت اینها چقدر هست؟
فروشنده گفت: طوطی سمت چپ 500 هزار تومان است.
مشتری پرسید چرا اینقدر گران؟
فروشنده گفت این طوطی تواناییهای زیادی دارد از جمله نوشتن انواع پروپوزال و انجام سریع و فوری تحقیقات بازاردانی (marketing research) براساس استاندارد esomar 2016 اروپا و...
مشتری در حالی که بسیار شگفتزده شده بود پرسید:
ببخشید حالا قیمت طوطی وسطی چقدر است؟
فروشنده گفت طوطی وسطی 5 میلیون تومان قیمت دارد.
مشتری دوباره پرسید چرا اینقدر گران؟
فروشنده گفت آخر این طوطی توانایی نوشتن مقالات ISI و ISC را در کوتاهترین مدت دارد و چون تافل دارد تاکنون چند کتاب 500 صفحهای از ایشان ترجمه شده و در بازار موجود است. که برخی از آنها به چاپ دوم هم رسیده است. در ضمن او میتواند با سرهم کردن چند صفحه در کمترین مدت یک سخنرانی یک ساعته برای کنفرانسهای بینالمللی تهیه کند و تازه این بخشی از تواناییهای این طوطی است.
مشتری که بسیار تعجب کرده بود از طوطی سوم پرسید:
فروشنده گفت قیمت این یکی 50میلیون تومان است.
مشتری که واقعا درمانده شده بود، گفت 50میلیون آخر برای چی، مگر این پرنده چه کار خارقالعادهای انجام میدهد؟
فروشنده جواب داد راستش را بخواهی خودم هم چیز خاصی از این پرنده ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را آقای مدیر صدا میزنند...
حالا حکایت حکایت ماست
برخی داستانها درباره مدیریت و مدیران وجود دارد که اگر کسی نداند، تصور میکند این مدیران از کرهای دیگر به زمین ارسال شدهاند یا رشته مدیریت در دانشگاه قدرت تربیت انسانهای خارقالعاده را بهویژه در دورههای دکترا و فوقلیسانس دارد و جالب اینجاست که بسیاری از مدیران درس نخوانده یا مدیران درس خوانده در سایر رشتهها نیز درباره این رشته اینگونه میاندیشند و برای خود تصوراتی اینچنینی از مدیریت دارند.
آنچه در این باره البته باید بدانیم این است که هرچند مدیریت رشتهای است که در دانشگاه برای خود دارای سرفصلی مشخص و متمایز است اما مبهوت رشته مدیریت شدن و توقع خلق انسانهایی فرازمینی از این دورهها، خیالی است که چندان واقعی نیست.
مدیریت آن چیزی نیست که شما فکر میکنید
کمی صبر کنید و اجازه دهید با مینتزبرگ همراه شویم. او یکی از موتورهای پرقدرت در مدیریت امروز دنیاست. در نوشتهای از او، مدیریت آن چیزی نیست که شما فکر میکنید، او میگوید:
ما باید توانمندیهای مدیران واقعی را افزایش دهیم نه اینکه تظاهر به تولید مدیران در کلاسهای درسی کنیم (مینتزبرگ 1392-102) و او راست میگوید. گذراندن دورههای کوتاهمدت و بلندمدت مدیریت در ایران امروز به یک اپیدمی تبدیل شده که برای خود یک بیزینس چند میلیاردی است و جدا از نتایج احتمالی آن در برخی موارد صرفا گذراندن وقت به امید صید دُر دُردانه مدیریت از این دورههاست.
در ادامه به نقل قولی اشاره میشود که مینتزبرگ درباره افسانه فارغالتحصیلان این دورههای مدیریت آورده. او میگوید:
شما میتوانید فهرستی طولانی از بزرگترین کارآفرینان (ارزش آفرینان) معاصر تهیه کنید، از لری پیج و سرگی برین، از گوگل تا بیل گیتس و مایکل دل، ریچارد برانسون و لاکشمی میتال و مشاهده کنید که هیچ فارغالتحصیلی از MBA (و DBA) بین آنها نیست اما همچنان این رشتهها در دنیا در حال رشد است.مینتزبرگ میگوید هر ساله 500هزار نفر از سراسر دنیا با مدرک MBA فارغالتحصیل میشوند که 150هزار نفر از آنها در آمریکا تحصیل کردهاند و کلاسهای مدیریتی خود را برای کسب و کار جهانی گذراندهاند (مینتزبرگ – 1392-149).
در کشور ما هم این نکته درست به نظر میرسد چون اگر از مردم کوچه و بازار نام شرکتهای برتر و مورد اعتماد پرسیده شود به احتمال زیاد با نام شرکتهایی روبهرو خواهید شد که کارآفرینان آن از این دورهها بیرون نیامدهاند.
یک تغییر پارادایمی
به هر حال به نظر میرسد که دورههای موجود بیشتر نیاز به پرورش خردمندی، تفکر و درک درست از موضوع دارد و آنچه که اکنون به آن نیاز است ایجاد دورههای مغزسازی و اندیشهپردازی با توجه به بعد هنری مدیریت است و ما بیشتر نیاز به تربیت مدیرانی متفکر و عملگرا داریم تا مدیرانی خوشگفتار و طوطیصفت.در پایان پیشنهاد میکنم به همراه جوان ابتدای داستان، یک بار دیگر به مغازه پرنده فروشی برویم.
DBA با گرایش مدیریت بازاردانی (مارکتینگ)