از دیدگاه عامه مردم ایران، مدرک یعنی همان سواد. ملت ایران از دیرباز آموختهاند که با شنیدن عنوان مدرک فردی، جایگاه ویژهای در ذهنشان برای آن فرد خلق کنند و این به یک پارادایم تبدیل شده است. در این خصوص نسل جدید و قدیم، یک وجه مشترک عجیبی دارند، چرا که پیدایش این ذهنیت را باید در نسلهای پیشین جستوجو کرد، اما نسل جدید نیز بهگونهای کاملا خودخواسته این ویژگی را باخود به امروز آورده است.
بازهم عامه مردم چنین میپندارند که هر فردی در هر زمینهای که مدرک بالاتری از نظر طبقهبندی مدارک دانشگاهی دارد، الزاما در آن زمینه متخصصتر است. این در حالی است که تخصص با دانش یکی نیست. در اغلب موارد، نوری که از مدرک ساطع میشود، چنان نیرومند است که مانع میشود جامعه، کمبود جای تجربه را ببیند.
از این رو حاضر است بدون بررسی تجربه و سوابق، فرد را به نشان متخصص مزین کند. رشد بیرویه و قارچگونه مراکز آموزش عالی از دانشگاههای آزاد و پیامنور گرفته تا مراکز آموزش عالی غیرانتفاعی که حتی گاهی تا ایجاد در یک منزل مسکونی نیز پیش میروند، ذهنیت جامعه را به سمتی سوق داده که ذات تحصیل را نه یک ارزش که یک پارامتر سهلالوصول میپندارد. همین موضوع موجب شده است هرآنکه در یک دانشگاه غیرانتفاعی در شهری دور افتاده مدرک کارشناسی میگیرد، با فردی که از یکی از بهترین دانشگاههای کشور بهعنوان کارشناس فارغالتحصیل شده است، یکسان تصور شود. از این رو، جامعه ولع خود را که در سالهای دور صرفا با دانشجو بودن یا لیسانس بودن فردی ساکت میکرد، در این دوران تنها با دکتر بودن وی پاسخ دهد.
هر از گاهی در شبکههای مختلف اجتماعی، دست یکی از به اصطلاح دکترها برای عموم رو میشود و اثبات میکنند که ایشان حتی برای تحصیل در دانشگاهی که مدعی است از آن مدرک دکترا گرفته، از منزل خود خارج نیز نشده است. در اینکه این امر بهشدت ناپسند و وقیحانه است، کوچکترین شکی وجود ندارد، اما اگر صادقانه به موضوع نگاه کنیم، از ماست که برماست. اگر ساختار ذهنی جامعه چیزی غیر از این بود، فرد خود را برای پیشبرد اهداف تجاریاش، مجبور به دروغگویی و سندسازی نمییافت و با این روندی هم که جامعه ما در برخورد با موضوع تحصیل در پیش گرفته است، در آینده باید منتظر دروغهای خندهدارتر باشیم.
من هم در زمره کسانی هستم که مدرک دکترا ندارم و با روندی هم که در زندگی خود میبینم و با توجه به مشغله کاری امروزم، شاید هرگز وارد چنین مسیری نشوم، اما مخاطبانی که افتخار مصاحبتشان را چه در سمینارها و چه در مشاورهها داشتهام، این موضوع را در گروه کمبودهای من ندیدهاند، چرا که مخاطب ما، دکترا نمیخواهد، بلکه صداقت میطلبد. از آنجایی که من به شخصه همیشه با موضوع مدرک و تجاربم صادقانه برخورد کردهام، هرگز با حسی از کمبود مواجه نشدهام.