«دیروز گاو سنگی بزرگی را که در روزهای اخیر پیدا شده است، با تاسف تماشا میکردم، حدود 12هزار کیلو وزن دارد! تکان دادن چنین توده عظیمی غیرممکن است. بالاخره نتوانستم به خشم خود مسلط شوم، پتکی به دست گرفتم و به جان حیوان سنگی افتادم. ضرباتی وحشیانه به او زدم. سرستون در نتیجه ضربات پتک مثل میوه رسیده از هم شکافت...»
اینها گفتههای یک گردشگر بیملاحظه که روی آثار تاریخی یادگاری مینویسد یا حتی یک وندال (مخرب آثار تاریخی) نیست. این جملهها حتی از یک قاچاقچی آثار تاریخی هم بعید به نظر میرسد. عبارت بین گیومه را مادام ژان دیولافوا در «گزارش کاوش شوش» نوشته است؛ محوطهای که هرچند بسیار دیرتر از آنچه شایسته بود، اخیرا در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است. ژان دیولافوا یک فمنیست مردانهپوش فرانسوی بود که همراه با همسرش مارسل اوگوست دیولافوا مهندس راه و ساختمان فرانسوی نخستینبار مجوز حفاری در خاک ایران را در 12اردیبهشت 1274 خورشیدی از ناصرالدین شاه قاجار گرفتند.
اگرچه امروز خود فرانسویها از هفت دهه حفاری برای جستوجوی عتیقه در ایران با عنوان «کاوشهای باستانشناسی» یاد میکنند، اما در آن روز قراردادی که با شاه قاجار بسته شد عنوان «خاکشویی» داشت. از میزان آنچه با این قرارداد از خاک ایران شسته شده، آمار دقیقی در دست نیست اما نقل قولهای غیررسمی تاریخی از آگاهان بینالمللی درباره حفاریهای شوش نشان میدهد که هیأت دیولافوآ تنها در سال 1275 خورشیدی، 500 تن شئ باستانی کشفشده را از ایران به فرانسه منتقل کردند.گفته میشود که در قرارداد شوش، ناصرالدینشاه هم چندان راضی نبود و به دلایل نامعلومی آن را پذیرفته است. از شاه نیمقرنی قجر نقل شده که گفته است: «فرنگیها تا به حال به بالای مملکت کار داشتند حالا به زیر مملکت هم کار دارند.»
فرانسویان بدون در نظر گرفتن مفاد قرارداد بستهشده با دولت ایران، با روشهای غیرقانونی، اشیای مکشوفه و حتی اجزای معماری را که جابهجایی آنها در توافقنامه ممنوع شده بود، به موزه لوور پاریس منتقل كردند. این تخلف بعد از مدتها به آگاهی دولتمردان ایرانی رسید و باعث شکایت درباریان شد تا اینکه این قرارداد به واسطه مرگ ناصرالدینشاه به حالت تعلیق درآمد. به دنبال اعتراض دولت ایران و گفتوگوهای بین دو دولت در نهایت در سوم مه 1895 مطابق با 16ذیالقعده 1312 قراردادی بین ایران و فرانسه در 8فصل تنظیم و به امضای دو طرف رسید.
در فصل هشتم این قرارداد آمده است: «در برابر این التفات مخصوص ملوکانه که دولت قوی شوکت اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی دامسلطانه به خواهش دولت فرانسه نمودهاند، دولت فرانسه 10 هزار تومان حضور مبارک بندگان اعلیحضرت اقدس معظم تقدیم خواهد نمود.»براساس این قرارداد انحصار کشف آثار عتیقه در سرتاسر خاک ایران به فرانسه اعطا شد با این قید که آثار ساخته شده از جنس طلا و نقره متعلق به دولت ایران و نصف آثار حجاری، مجسمهها و خطوط (کتیبههای خطی) متعلق به ایران باشد. همچنین هیأت فرانسوی حق جابهجایی آثار غیرمنقول را نداشتند. اما مفاد این قرارداد هرگز از طرف حفاران فرانسوی محترم شمرده نشد.
ژاک دمورگان که در دوره مظفرالدینشاه برای حفاری راهی شوش شده بود، با استخدام تعداد زیادی کارگر به سرعت و بدون توجه به ضرورت لایهنگاری باستانشناسی، اطلاعات زیادی را از بین برد و اشیای مکشوفه را به فرانسه منتقل کرد. «لوح حمورابی» نخستین قانون نوشتهشده بشری و مجسمه «ناپیراسو» ملکه آشور متعلق به 40قرن پیش كه سه تن وزن داشت و در زمان خود نیم میلیون تومان قیمتگذاری شده بود فقط دو مورد از اشیای تاریخی است که در 1904 از ایران به پاریس فرستاده شد. اگرچه حال اشیای ایرانی و بهویژه شوشی موزه لوور و مراکز تحقیقاتی دیگر در فرانسه و آمریکا خیلی بهتر از اشیایی است که در قلعه و موزه شهر شوش نگهداری میشود، اما بد نیست حال گردشگران شوش واقعی و شوش لوور را هم با هم مقایسه کنیم. گردشگران شوش واقعی وقتی روی تابلو نام کاخ آپادانا را میخوانند و پس از بالارفتن از تپه با پلانی خشتی از بنایی فرضی مواجه میشوند، هرگز نخواهند دانست که به کجا پای گذاردهاند و سرخورده و نادانسته شوش را ترک میکنند.
مقایسه تعداد گردشگران شوش واقعی و بازدیدکنندگان سالن شوش در موزه لوور هم کار دشواری نیست و البته نتیجه افتخارآمیزی هم در پی ندارد. شوش بهعنوان نخستین سکونتگاه شناختهشده بشر حالا بیش از هر چیز به خاطر نام بلندش و البته با همت متخصصان کارشناسان بومی و غیربومی ثبت جهانی شده، اما تا وقتی در گیر و دار دعواهایی چون عرصه و حریم و بازارگرمی مدیران کوتاه و بلند محلی و غیرمحلی گرفتار باشد، راهش تا خروج از فهرست میراث جهانی هم راه دشواری نیست و ادامه نگاه تبلیغاتی و مصرفی به این میراث مردمان جهان، کمتر از بیکفایتی شاهان قاجار یا تاراج مستشاران فرانسوی در تاریخ نخواهد ماند.
* کارشناس ارشد حفاظت از آثار تاریخی و فرهنگی