سلام خوانندگان گل گلاب. خوب هستید؟ دیگر این هفته احتمالا آخرین هفتهای است که راجع به خصوصیات ایرانیان با شما صحبت میکنیم. البته شاید بعدها باز هم از این کارها کردیم، خدا میداند. بعضی از ما نهتنها هوای دیگران را نداریم، بلکه حاضریم از آنها برای پیشرفت خودمان نردبام، با به عبارت دقیقتر «نَوَردبون» بسازیم! دیگر به خیر عمومی فکر نمیکنیم. دیگر نگاه نمیکنیم اگر مجموعهای که با آن کار میکنیم، یا در آن زندگی میکنیم، پیشرفت کند، موجب پیشرفت ما نیز میشود.
یا اینکه میگوییم «دیگی که واسه من نمیجوشه میخوام سر سگ توش بجوشه!» مثلا در محل کارمان، کسی که رقیب ماست گندی اساسی میزند و کلی ضرر و خسارت به بار میآید. بین خودمان باشد ولی بعضی از ما از این مسئله خوشحال میشویم و در طحال ما عروسی به پا میشود! یعنی نفع فردی را به نفع گروهی، نفع گروهی را به نفع همگانی و نفع همگانی را به نفع ملی ترجیح میدهیم.
«ولش کن بابا! کلاه خودت رو بچسب باد نبره!» چقدر زیاد این جمله را میشنویم؟ یادش بخیر زمانی که در اتوبوس نشسته بودیم و پیرمردی سوار میشد، یا مادری که بچه بغلش بود، یا کسی که معلولیت و ناراحتی داشت، نصف اتوبوس برایشان بلند میشدن. الان همه یا خودمون را میزنیم به خواب، یا از مناظر خیابان و ماشینها و مغازهها لذت میبریم که خدای ناکرده چشممان توی چشم طرف نیفتد که مجبور شویم جایمان را به او بدهیم. توی مترو که در باز میشود جوری میرویم سمت صندلیها که انگار در زندگیمان صندلی ندیدیم. یعنی دیده شده بعضیها با انواع روشها مثل سینهخیز رفتن، پشت زدن، سر خوردن روی دست حضار، حرکت زیگزاگی و استارت زدن در حد مسی و کریس رونالدو، خودش را رساند به صندلی! ندانی فکر میکنند صندلی ریاست سازمان ملل است که اینطوری واسش سر و دست میشکند. قبلترها دستمان خالی بود، برای همین وقتی در خیابان میدیدیم دو نفر دارن دعوا میکنن میرفتیم جداشون میکردیم.
وقتی میدیدیم یکی وسایلش زیاده کمکش میکردیم، وقتی ماشینی در جوی آب افتاده بود، یا بلایی سر کسی آمده بود، کسی نیاز به بیمارستان داشت، میرفتیم کمکش میکردیم. البته این را که من یادم نمیآید، ولی الان که دیگر نمیشود. چون دستمان بند است. تکنولوژی پیشرفت کرده، موبایل دوربیندار آمده، مجبوریم و باید فیلم بگیریم دیگر. اگه برویم کمک کنیم کی میخواهد فیلم بگیرد؟ اینطوری که نمیشود! طرف تصادف کرده اگر بری کمکش دو زار گیرت نمیآید. که چه بد؟ تازه اگه شانس بیاوری و نندازند گردن خودت! والله. . . کلاه خودت را بچسب باد نبره!
* طنزنویس