تصور کنید که میخواهید بین چند خودرو یکی را برای خرید انتخاب کنید. چه چیزهایی در انتخاب شما موثر است و چه چیزهایی ممکن است در انتخاب شما تاثیر بگذارد؟ یا تصور کنید که در انتخاب یک دستگاه کامپیوتری مردد ماندهاید و دنبال دلایلی میگردید که بخواهید یکی را انتخاب کنید. حتی در مورد محصولات زود مصرف بعید به نظر میرسد بین معیارها و دلایل خرید، «لوگو» مورد توجه کسی باشد، یعنی در لحظه خرید کسی حاضر باشد یک خودرو را به خاطر اینکه لوگوی خلاق یا زیبایی دارد انتخاب کند، یا یک بیسکویت به خاطر لوگویش به بیسکویت دیگر ترجیح داده شود، چه در مورد برندهای مبتنی بر محصول و چه برندهای خدماتی چون بانک و بیمه. حتی انتظار نمیرود که طراحها هم در موقعیتهای مشابه براساس لوگوی یک محصول، برند یا شرکتی دست به انتخاب بزنند.
پس میتوان حدس زد لوگو در «خرید» تاثیری ندارد، اما به هیچوجه، این به معنی بیاهمیتی یا کماهمیتی لوگو نیست، بلکه مراد این است که لوگو نه در لحظه خرید که در واقع پیش از خرید اثر دارد. وقتی برندی در مرحله معرفی است و هنوز چندان کسی آن را نمیشناسد، لوگو میتواند پروسه معرفی آن را سریعتر کند. معرفی سریع یک برند، باعث کاهش هزینههای تبلیغاتی میشود. در مراحل یادآوری، یک لوگوی به یادماندنی، هزینه تبلیغاتی یادآوری برند را هم کاهش خواهد داد. لوگویی که بتواند شخصیت و جایگاه برند را برای مخاطبان ساده و راحت توضیح دهد، منجر به ارتباط سریع و درست با مخاطبان هدف خواهد شد و اگر لوگویی دقیق طراحی شده باشد، شخصیت و جایگاه را که برند درصدد توضیح آن است قابل قبولتر و پذیرفتنیتر خواهد بود. به این معنی که کارکرد لوگو برای برندها نه شرح چیستی محصولات و خدماتشان و نه توضیح کاری است که انجام میدهند، بلکه لوگو به برندها کمک میکند تا سریعتر شناخته شوند و راحتتر در ذهنها بمانند.
* طراح لوگو