قوانین شکست در کسب و کار بخش سوم

انتخاب راهکار مناسب برای حضور در بازار یکی از مهم ترین تصمیماتی است که سازمان ها می توانند در راستای بقا و نابودی خود بگیرند و الزاما این راهکار ها برای تمامی سازمان عملکرد مشابه و یکسانی ندارند، به این معنی که انتخاب یک راهکار برنده در یک سازمانی، نمی تواند در سازمانی دیگر نیز حتما برنده باشد پس با این رویکرد باید بسیار دقت داشت تا مناسب ترین گزینه ها را انتخاب کرد ولی در این میان قوانینی وجود دارند که ضریب اطمینان آنها بسیار آزموده شده و اگر از این قوانین به بهترین نحو استفاده شود، می توانند به سمت تعالی حرکت کنند در غیر این صورت احتمال آسیب دیدن و رو به افول رفتن سازمان ها پررنگ تر می شود. در این مطلب قانون بسیار مهمی به نام قانون ذهن مشتری بررسی می شود که جایگاه بسیار ویژه ای در تعالی و شکست سازمان ها دارد.

3- قانون ذهن مشتری

قانون پیشرو بیانگر این بود که نخستین بودن بهتر از بهترین بودن است و همچنین قانون خلق اضافه کرد که اگر در حوزه ای نخستین نیستید، زمینه ای بسازید تا در آن نخستین باشید، حال با اشاره به دو قانون قبل باید گفت علاوه بر اهمیت قوانین پیشرو و خلق، قانون ذهن مشتری تاکید بیشتری بر این حوزه دارد و بیان می کند که نه تنها باید موارد قبلی رعایت شود بلکه باید توجه کنیم نخستین در فکر مشتری بودن، بهتر از اولین بودن در بازار است.

نخستین بودن در ذهن مشتری همه چیز بازار است. باید تاکید کرد که نخستین بودن در بازار در همین حد مهم است که بتوانید از این راهکار برای رسوخ در ذهن مشتری استفاده کنید. به عنوان مثال کامپیوتر توسط شرکت و نفر دیگری به بازار معرفی شد ولی ذهن مشتریان نخستین کامپیوتر را مربوط به  ای بی ام می دانند.

باید اضافه کرد که بازاریابی جنگ درک مردم از محصول است، نه چگونگی محصول. به این مفهوم که چگونگی ذهن به بازار تقدم پیدا می کند. خیلی از سازمان ها با تمرکز بیش از اندازه بر بازار حتی با پیشگام بودن شان در دام تقدم دهی به وسعت بازار به جای قانون ذهن مشتری می افتند.

قانون ذهن مشتری از این لحاظ مهم است که ذهنیت شکل گرفته مخاطبان را به راحتی نمی توان تغییر داد. به عنوان مثال شرکت زیراکس وارد حوزه کامپیوتر شد و بعد چند سال فعالیت و چندین میلیارد سرمایه گذاری ناکام ماند و نتوانست جایگاهی را در ذهن و استفاده مردم به خود اختصاص دهد.

باید گفت بیهوده ترین کاری که در دنیای بازاریابی ممکن است انجام دهید، این است که بخواهید تفکری را عوض کنید. اگر که بخواهید تاثیری مهم روی شخصی بگذارید، این کار با حرکت آرام وارد ذهن شدن و سپس به آهستگی و در خلال زمان، نظریه خود را در ذهن او جا دادن، عملی نیست. فراموش نکنیم که با ذهن باید رفتار انفجارگونه و به سرعت داشت تا تحت تاثیر قرار گیرد.

قانون ذهن مشتری نقش پررنگی در کسب و کار و ماندگاری اش دارد. به عنوان مثال نام اپل از جمله تاثیرگذار ترین و ماندگار ترین اسامی بود که تاثیر خودش را در ذهن مشتریان گذاشت و با توجه به آسان و راحت بودن و دوری از پیچیدگی های خود توانست تا به امروز به عنوان یکی از شرکت های موفق در تولید و خلاقیت گوشی های همراه باشد و مخاطبان وفاداری برای خود جذب کند.

دانشجوی دکترای مدیریت کسب‌ و‌ کار