در سال 1359 هجری شمسی، سه واحد آموزشی به نام های «اداره کل تعلیمات حرفه ای وزارت کار»، «صندوق کارآموزی» و «کانون کارآموزی» با اراده و اشاره تصمیم گیران نظام سازمانی و اداری کشور، به هم آمیخته شدند و موجودیتی جدید را پدید آوردند با نام «سازمان آموزش فنی و نیروی انسانی»!
همان تصمیم گیران در سال 60 این بار نام آن سازمان نوبنیان و غریب! را با تغییر دادن دو کلمه به یک کلمه و نصفی! (حرفه ای به جای نیروی انسانی) به موجود دیگری تبدیل کردند تحت عنوان «سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور» و البته زیر نظر وزارت «کار و امور اجتماعی» که با سازمان مشابه خود از نظر شکل ظاهری ساختمان در خیابان آزادی تهران، به ساختمان های دو قلوی وزارت کار و تامین اجتماعی شهرت یافته بودند.
این سازمان نسبتا عریض و طویل حالا علاوه بر یک ستاد مرکزی نه چندان فعال و سرزنده و نیروبخش، بر 31 اداره کل فرمان می راند و بیش از 600 مرکز آموزش فنی و حرفه ای دولتی در تملک دارد و سکان هدایت بیش از 17هزار آموزشگاه آزاد را در سراسر کشور در رشته ها و حرفه های بی شمار به عهده گرفته است.
ناگفته نماند سازمان مذکور به داشتن یک مرکز آموزش تربیت بدنی و پژوهشی نیز بر خود می بالد. ساختارآفرینان مدیریت اداری کشور، ماموریت اصلی این سازمان 36ساله را، آموزش، پرورش، تولید استانداردهای آموزشی و ارزشیابی مهارت نیروی کار کشور تعیین کرده اند.
این فرآیند در قالب برگزاری دوره های مهارتی یک تا 18 ماهه به صورت کوتاه مدت، پودمان تکمیلی بین سطوح تحصیلی از طریق آموزش در مراکز ثابت بخش دولتی، تیم های سیار شهری و روستایی، مراکز جوار صنایع و صنوف، مراکز جوار دانشگاه، مراکز جوار زندان، مراکز جوار پادگان ها، آموزش دو مرکز تربیت مربی و پژوهش های فنی و حرفه ای است.
آموزش های مورد نظر این سازمان در بخش غیردولتی، همچنین توسط آموزشگاه های فنی و حرفه ای آزاد در سراسر کشور به اجرا درمی آید. به این ترتیب سازمان مذکور نسبت به تامین و تربیت نیروی کار ماهر و نیمه ماهر و مورد نیاز بخش های مختلف صنعت، کشاورزی، خدمات و ارتقای فرهنگ و مهارت های فنی جامعه اقدام می کند.
سازمان آموزش فنی و حرفه ای، به درستی نمونه ای از آن دسته موسسات و سازمان هایی است که می تواند در زندگی میلیون ها جوان ایرانی که آینده سازان این مرز و بوم به شمار می روند، تاثیرگذار باشد، اما افسوس که بال و پرش را قیچی و او را در حصار یک وزارتخانه محبوس کرده اند!
این سازمان دقیقا هویتی عکس هویت سازمان غول آسایی به نام «مدیریت و برنامه ریزی» دارد که البته با تصمیم رئیس دولت یازدهم به دو قسمت مساوی تقسیم شد. در یادداشت هفته گذشته در مورد سازمان مدیریت گفتیم که اگر دارای مدیری قدرتمند بود، شاید دو شقه نمی شد، اما اینجا دقیقا عکس آن سازمان صادق است. در اینجا عرض می کنیم چنانچه فنی و حرفه ای از حضور مدیریتی مدبر و نیرومند بهره مند می شد، باید به سازمانی همطراز با سازمان هایی چون حفاظت از محیط زیست، برنامه و بودجه، امور اداری و استخدامی و... تبدیل می شد که رئیس آن، معاون رئیس جمهوری باشد و از زیر بلیت وزارت کار درآید.
سعی نویسنده بر آن نیست که شخص خاصی را مورد حمله قرار دهد یا صرفا در پی اعتراض و انتقاد از فرد خاصی باشد. اما پرسش این است: آیا ایران پهناور و نیرومند دچار قحط الرجال بود که مسئولان بالاتر نتوانند مدیری به روز، باانگیزه و بانشاط و قوی بیابند تا چرخ های کهنه، روغن کاری نشده و زنگ زده سازمان آموزش فنی و حرفه ای کشور را بچرخاند؟
40 سال قبل یک جهانگرد در بازدید از شهرک صنعتی اراک، شهر و مرکز بازدیدشده را چنین توصیف کرد: «شهری بزرگ در دل روستایی کوچک!» (نقل به مضمون) و منظور وی از شهر، شهرک صنعتی اراک بود و مقصود از روستا، خود اراک! تفکر و تامل درباره این سازمان و وزارتخانه متبوعش، نویسنده را به یاد آن سخن نغز و حکیمانه! جهانگرد ایتالیایی می اندازد!
مدرک گرایی و نهضت های متعدد همچون دانشگاه سازی و سدسازی وزارت نیرو و بحران «زیرآب زنی» و «چاله کنی» و... در ایران، مگر مجالی هم باقی می گذارد تا مسئولان تصمیم گیر و ساختارساز، در اندیشه توسعه موسسات و سازمان هایی باشند که قابلیت فراگیری و رشد دارند و مناسب حال ملت ایران به ویژه جوانان مظلوم و جویای کار این دیار.
راستی چه کسی لذت می برد که جوانان تلاشگر و خستگی ناپذیر و جویای علم و کار ما در کوچه پس کوچه های تودرتو، باریک و پر از سنگلاخ و اعصاب خردکن انواع و اقسام دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ریز و درشت و دولتی و خصوصی و رنگارنگ سرگردان کند و با روحی متزلزل و افسرده و پریشان و ناامید، به جرگه بی شمار لشکر بیکاران جامعه پیوند بخورند و با وجود داشتن نقاط قوت بسیار، احساس پریشانی، بی ریشگی و بی پناهی کنند؟!مدرک گرایی در تاروپود جامعه، چنان ریشه دوانده که سازمان آموزشی فنی و حرفه ای کشور را که می توانست خود به تنهایی در برابر تمامی دانشگاه های خلق الساعه قد علم کند و خود را در پله هایی بالاتر از مراکز آموزش عالی بی ریشه و محتوا و بی پایه و اساس بیابد و ببیند، در دام و تله افتاده است!
با عناوین و تمهیداتی به ظاهر قانونی و زیبا؛ «در راستای اجرای ماده 21 قانون برنامه پنجم توسعه کشور در خصوص ایجاد نظام جامع آموزش مهارت، مجوز ایجاد بیش از 60 مرکز جامع علمی و کاربردی تخصصی فنی و حرفه ای! (علمی و کاربردی را به فنی و حرفه ای افزوده اند!) در تمام استان های کشور صادر شده است.» و مسئولان این سازمان هم با آب وتاب اعلام می کنند که: «فعالیت این مراکز با پذیرش حدود هفت هزار دانشجو آغاز شده است» و اکنون باید به بیش از 10 هزار دانشجو رسیده باشد!سازمانی با این تشکیلات سراسری و جایگاه و امکانات تأثیرگذاری در حیات فرهنگی و اشتغال جامعه، دل به آن خوش کرده که در تاریخ 1390/8/30، با اخذ مجوز تاسیس مراکز جامع علمی و کاربردی از وزارت علوم، کار خود را در سراسر کشور، عمق و توسعه داده است!
رفتار سران این سازمان در این سه دهه، مرا به یاد افرادی می اندازد که حرفه شان تعمیر و نگهداری بهترین و ارزشمندترین ماشین آلات و خودروهای کمیاب و گران است، اما آنان با پوشیدن لباس های شیک مثل کت و شلوار اتو کشیده، زیر چال تعمیرگاه ها می روند تا آن ماشین آلات را تعمیر کنند و یکی نیست به این مدیران بگوید: آقایان! هر سخن جایی و هر نکته مکانی و ایضا هر شغل لباسی دارد! 36 سال است که خیلی آرام و متین و باوقار! البته از نوع منفی آن با شلوار اتوکشیده و ظاهری آراسته و غلط انداز، سازمان مذکور را از نظر ابعاد عرضی و طولی گسترش داده اند، بدون آنکه به فونداسیون، محتوا، قابلیت و ظرفیت درونی آن بیندیشند.
دل شان خوش است که با سازمان بین المللی کار (ILO) در ارتباط هستند و با همین روش کهنه غیراصولی، ده ها هزار شغل شناسایی شده را صاحب استانداردهای آموزشی کنند و جوانان بیکار کشورمان را از طریق آموزش مهارت ها، صاحب امید، آینده شغل و زندگی کنند.
روزنامهنگار