بین خودمان باشد اینکه در دارا بودن منابع گاز و نفت، کشورمان مقام چندم را دارد زیاد مایه مباهات من نمیشود. حتی اینکه در جایی که به دنیا آمدهام معادن بزرگ مس و مولیبدن و طلا هست هم نقش چندانی در حس ایرانی بودن من بازی نمیکند. در ذهن من به عنوان یک ایرانی، دو عنصر متمایز کننده وجود دارد. یکی قالی پررنگ و لعاب اقوام، طوایف، فرهنگها و مذاهب گوناگون این سرزمین است و دیگری عنصر عاشقی. اعتقاد دارم این دو بزرگترین ثروت در میان ثروتهای بیشمار ایران زمین است.
در مورد عنصر عاشقی، میتوانم از حسی یاد کنم که صرفنظر از ملایمات و ناملایمات در دل ایرانیان به عنوان یک جمع وجود دارد و آنها را به هم پیوند میدهد. مثلا گاهی که دوستی یا نوجوانی از دوران انقلاب میپرسد، تنها چیزی که از آن دوره به یاد میآورم حس عاشقیای بود که در کل جامعه ایران موج میزد. به نظرم صرف نظر از هر دیدگاه سیاسی، کسی که آن دوره را درک کرده باشد، نمیتواند وجود حسی خاص در میان مردم که ایشان را به هم پیوند میداد کتمان کند.
در نحوه عملکرد تیم کاردان مذاکره کننده ایرانی چیزی که مرا مجذوب کرد رفتار و کرداری بود که حکایت از همان عنصر عاشقی داشت. صبر، تحمل سختیها و شداید، پایبندی به اصول و تلاشی بیوقفه و شبانهروزی، آنچنان که حریف بحثها و چالشهای واقعی و مصنوعی بازیگران متعدد این ماجرا شوند، تنها با قدرت عشق امکانپذیر است.
هر که، هر چه میخواهد بگوید، تیممذاکره کننده توانسته است دل بخشهای وسیعی از مردم را به کاردانی و صداقت و عاشقی خود قرص کند. پیشنهاد میکنم به موافق و مخالف، ستایشکننده و منتقد که در مورد ابعاد ثروتی که به دست آمدهاست بیندیشند. مگر نه اینکه امسال قرار است سال همدلی و همزبانی دولت و ملت باشد؟
* عضو شورای سردبیری روزنامه «فرصت امروز»