میگوید بهترین لحظاتش وقتی است که وارد کارگاه میشود. جایی که بیش از 50زن نشستهاند و سنگهای رسیده از معادن را نقش و نگار میبخشند. نقشهایی که گاه تنها حاصل خیالشان و طراحیهای منحصربهفرد است. زنانی که آسیب دیده از اجتماع اطراف شان به کارگاه پناه آوردهاند و آنچه را که در زندگی واقعی ندارند بر سختی سنگها نقش میکنند. اما اینکه این کارگاه چیست و بانی آن کیست داستانی دارد که بهتر است از زبان کارآفرین امروزمان بخوانید.
«دختر نوجوانی بودم که در سفری تفریحی خارج از کشور به طور کاملا اتفاقی با دورههای آموزشی پوست و مو آشنا شدم و مدارک لازم در این حوزه را گرفتم. 21ساله بودم که سالن آرایش و مراقبتهای زیباییام را راهاندازی کردم. حدود 16سال پیش بود. در آن زمان از بهترین مربیان و متخصصان برای سالنم استفاده میکردم و بیش از ماهی یک میلیون تومان هم درآمد داشتم که برای آن زمان مبلغ قابل توجهی بود. هم خانواده راضی بودند و هم همسرم. زندگی خوبی داشتم.
اما همه چیز زمانی تغییر کرد که روزی در ساعات پایانی کار در روز چهارشنبهسوری دختری حدودا 16ساله با اصرار وارد سالن شد و از مربی خواست که او را به شیوه دلخواهش بیاراید. خیلی تعجب کردم و از صحبتهایی که با مربی داشت حس مثبتی به من منتقل نشد. با او حرف زدیم و زندگی سختش را تعریف کرد. روزهای زیادی با خودم کلنجار میرفتم که چرا دختری با این سن و سال باید اسیر مسائلی باشد که زندگیاش را تباه میکند. آن شب دردناکترین شب زندگی من بود و دغدغههای اجتماعی را بیش از پیش در من زنده کرد. آن دختر این انگیزه را در من زنده کرد و تصمیم گرفتم که گوشهای از این آسیبها را برطرف کنم و در ادامه فهمیدم که برای کار سالنداری ساخته نشدهام و تصمیم مهمی گرفتم. سالن زیبایی را تعطیل کردم. طبیعی بود که خانواده شوکه شد و من کار تخصصی را که برایش آموزش دیده بودم، کنار گذاشتم و چون در آن زمان دورههای کارآفرینی را طی کرده بودم با تعطیل کردن سالن با موسسهای در زمینه آموزش تئوریهای کارآفرینی همکاری کردم.»
***
طی تجربیاتی که به دست آوردم متوجه شدم بیشترین نگاهها به سمت کودکان کار است؛ در حالی که باید بطن خانواده را در نظر بگیریم. بنابراین افراد را از میان خانمهای دچار آسیب انتخاب میکردیم. حتی دورههای روانشناسی برای آنها برگزار میکردیم. زیرا زنان سرپرست خانوار مشکلات زیادی دارند. در این راستا کارگاههایی را برای آموزش کار در حوزههای اجتماعی با همکاری با سازمانهای مردم نهاد تاسیس کردیم و حتی برای حمایت از زنان بدسرپرست تعاونیهایی ایجاد کردیم و بانوانی را که احتیاج به کار داشتند با دادن آموزشهای اولیه به مراکزی با محیط سالم برای کار میفرستادیم. در ادامه یک مرکز کارآفرینی راهاندازی کردم و در همین حال با انجمن پخش طلا و جواهر کشور بهعنوان مدیر روابط عمومی و مشاور انجمن همکاری میکردم و اینجا بود که با دنیای سنگها هر چه بیشتر آشنا شدم و پتانسیل این حوزه را برای کارآفرینی مساعد دیدم.
از طرفی میخواستم یک حوزه جدید برای اشتغال زنان ایجاد کنم. وجود معادن فراوان در ایران هم این زمینه فعالیت را بسیار مساعد کرده است. از طرفی چون همه زنان موردنظر من زنان آسیبدیده هستند، سنگها به لحاظ روحی هم برای آنها مناسب بود. من به تجربه دریافتهام که ارتباط با سنگها به لحاظ روحی هم تسکیندهنده است. چون خودم هم به روانشناسی در کار اعتقاد دارم. کاری که با زمینههای روحی افراد همخوانی داشته باشد، نتیجه بهتری میدهد. با تستهای روانشناسی که از افراد تازه وارد میگیرم، متوجه میشوم که از لحاظ روحی و کلامی رویشان تاثیر میگذارد و این سوای سود اقتصادی است که به دست میآورند.
کارآفرین باید بتواند بفروشد
حدود دو سال و نیم است که حوزه سنگ را پیش میبرم. هر چند در حوزههای گوناگون کار کردهام اما هیچ چیزی به اندازه سنگ نتوانسته آینده بهتری را برای من ترسیم کند. بنابراین با برپایی دو کارگاه 36 نفره و 12 نفره تراش و تولید محصولاتی از سنگهای عقیق را انجام میدهیم. برای این منظور افرادی که وارد میشوند آموزش سه ماهه میبینند و در دور دوم شروع به کار میکنند و بین 500هزار تا 3میلیون تومان درآمدزایی دارند. در این میان بازار را هم مدنظر داریم. قبل از هر کاری بازار را برای فروش آماده میکنیم و این فروش است که چرخه کارآفرینی را تکمیل میکند. زیرا مهمترین رکن بحث کارآفرینی مهارت فروش است و این تفاوت کارآفرینی با تولید کار است.
یعنی مهارتی که هر کسی بتواند با آن کارش را سر پا نگه دارد. فرمول اصلی کارآفرینی این است: آموزش، مهارت و بازار. بنابراین مهارت به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. تولیدکننده و ایجادکننده کار زمانی کارآفرین محسوب میشود که بتواند محصول تولیدیاش را وارد بازار کند و به فروش برساند. به همین دلیل هم با افراد متخصصی همکاری میکنیم. از زمان بازدید از معادن و انتخاب سنگها گرفته تا برگزاری کلاسهای تخصصی آموزشی برای یادگیری مهارتهای کسب وکار و مدیریت این حوزه و در نهایت بازاریابی و فروش. در همین راستا تیمی تخصصی از دانشگاه امیرکبیر استخدام کردهام که کار را بر مبنای علمی پیش ببرم. کار بدون پشتوانه علمی محکوم به شکست است. شناخت بازار و توانمندساختن کارمندان و کارگران راههای حفظ کار و درآمدزایی است.
این زنان آینده روشنی دارند
افرادی که در کارگاههای ما کار میکنند 100درصد به آینده کاری شان امیدوار هستند. این جمله را در جواب پرسشی در مورد آینده کاری این زنان میگوید و ادامه میدهد: همیشه برای شان کار میگیرم. بعضیها هم خودشان بعد از مدتی بازار خود را پیدا میکنند. دستگاههای مورد نیاز برای این کار را خریداری میکنند و در خانههای خود فعالیت و درآمدزایی میکنند. از طرفی با اینکه حدود سه سال است که کارگاهها را راهاندازی کردهام، اما با بازاریابیهایی که انجام دادهایم و سفارشهایی که گرفتهایم تا 15سال دیگر هم کار برای انجام دادن داریم. در حال حاضر انگشتر عقیق میسازیم و کار را به گردنبند و گوشواره هم گسترش میدهیم. همچنین بازار کار ما علاوه بر ایران، کشورهای اروپایی و کشورهایی چون هند هستند که از سنگهای قیمتی استقبال میکنند.
برندسازی در حوزه سنگهای قیمتی
شرکت گوهرناب را تاسیس کرده و میخواهد آن را به برند حوزه مروارید و سنگهای قیمتی تبدیل کند. شرکتی که در نمایشگاههای خارجی شرکت میکند. هدفش این است که آثار این بانوان را به نمایشگاههای خارج از کشور ببرد. مهرماه سال جاری نمایشگاهی در فنلاند برگزار میشود که شرکت گوهر ناب بهعنوان نخستین شرکتی که مدیرعامل زن دارد، در این نمایشگاه حاضر میشود. در حوزه کاریاش مردان بیشتر هستند اما بیشتر در حوزه فروش هستند تا تولید و انجام کارهای جدید. در حوزه تراش سنگ کمتر زنان حضور دارند.
سنگهای قیمتی ایران از نبود برند رنج میبرند. بنابراین قصد دارد برند گوهر ناب را به شهرت جهانی برساند چون معتقد است که از این راه ظرفیتهای گستردهتری بهروی اقتصاد ایران باز میشود: چین از طریق بخش مشاغل خانگی بازارهای دنیا را قبضه کرده است. کار سنگ هم میتواند از خانههای ایرانی به بازارهای جهانی راه پیدا کند. مثلا هدایای نهادهای خصوصی و دولتی به هیاتهای تجاری و دولتی کشورهای دیگر میتواند سنگهای زینتی و کارهای دستی با این صنایع باشد که در نهایت به شهرت سنگهای ایرانی منجر میشود.
ارزآوری سنگها میتواند به اندازه نفت باشد
سنگهای قیمتی ایران برای تراش به خارج از کشور میروند و دوباره وارد میشوند و محصول نهایی با چند برابر قیمت به مشتری عرضه میشود. زمینههای کار را برای مربیان ایرانی فراهم نمیکنند و آنها به کشورهای آمریکایی و اروپایی میروند و در آنجا به دیگران آموزش میدهند. در حالی که امروزه سنگهای قیمتی بهطور کلی صنعتی پولساز در سراسر دنیا شناخته میشوند و ایران این پتانسیل را دارد که از طریق سنگ اشتغالزایی کلان و درآمدزایی گستردهای انجام دهد. چون در هر گوشهای از ایران منابع بسیار غنی داریم.
عاشق کار گروهی هستم
مریم طوسی در حوزههای مختلفی کار کرده است. اما پیوسته میگوید که من عاشق کار گروهی هستم. 16تعاونی در عرصههای مختلف تاسیس کردم. تنها به دلیل علاقه به کار گروهی. من اعتقاد دارم که کار گروهی باید در کشور تبلیغ شود. بنابراین کارآفرینی را باید به سمت کارآفرینی اجتماعی پیش ببریم تا اقشار زیادی از اجتماع دخیل شوند و انگیزه دیگران هم برای کار و تولید بیدار شود. مردم را باید به انجام کار گروهی تشویق کنیم.
سختیها و پیروزیها
در راه کار، خیلی شکست خوردم و خیلی پول از دست دادهام. اما خانواده همواره حمایتم کردند. چه زمانی که پدر و مادرم در قید حیات بودند و چه همسرم. شناسایی زنان آسیبدیده و چگونگی آسیبدیدنشان هم آسان نبوده، از آنجا که در حوزه روابط عمومی تحصیل کردهام همیشه به روابط و اخلاق و رفتار هم حساس بودهام. به همین دلایل بارها در مراکز ساماندهی و زندانها حاضر میشدم تا از نزدیک با مشکلات زنان آشنا شوم. اینکه چه مسائلی دارند و چه باعث میشود که دچار چنین آسیبهایی شوند. همین شناختها در ادامه موجب پیشبرد کار میشود.
کارآفرینی از دیدگاه طوسی
کارآفرینی یک روحیه است. یک نوع دغدغهمندی است که انگار با آدمهایی از این دستزاده میشود. کارآفرینی را باید در کودکان ایجاد کنیم. این کارهایی است که در دورههای پیش دبستانی در کشورهای خارجی انجام میشود. شخصیت کودک را به سمت تولید و ایجاد کار هدایت میکنند. کارآفرینی یعنی اینکه یک انسان را از لحاظ فکر، ایده و خلاقیت راهنمایی کنی تا به تولید برسد و خودش بشود یک کارآفرین. در واقع یکی از مهمترین وظایف کارآفرین، پرورش کارآفرین است.