وقتی بود كه ایران (iran) و عراق (iraq) را روی نقشه جهان اشتباه میگرفتند. همین ١٠-١٥ سال پیش بود، وقتی به بهانه ١١سپتامبر و حمله تروریستی به برجهای دوقلوی نیویورك، سازمان ملل متحد به آمریكا حق حمله به عراق و افغانستان را داد. آن وقتها بود كه دیگر خیلی از كسانی كه تا به انگلیسی بهشان میگفتی i'm from iran با تعجب نگاهت میكردند و میگفتند Iraq؟ دیگر تعجب نمیكنند و ملیت ایرانی را به رسمیت میشناسند. تا میخواستی به بشر فرنگی حالی كنی كه ایران كجا و عراق كجا، سر تاسفش را تكان داده بود و رفته بود.
ایرانیهای خارج از ایران و فرزندانشان كه به مدرسه میرفتند یا میروند با این مسئله زیاد روبهرو شدهاند. حتی صحبت این پیش آمد نام ایران به persia تغییر كند چراكه بار صلحطلبی بیشتری دارد، حالا در این میانه كسانی بودند كه سعیشان پیوند نام ایران و جنگ بود، هرقدر اسراییل تلاش كرد ایشان كوشش كردند، هرقدر رادیكالیسم قدرت پیدا كرد ایشان كش آن را كشیدند، نگاهشان هم كه میكردی نه اینكه مثل كبك سر در برف فروبرده باشند طوری به آدم روبهرویشان نگاه میكردند كه انگار در حال آب دادن به یابو هستند. آخرش هم بیانیه صادر میكردند كه منتظر دور بعدی مشاجرات باشید.
انگار نه انگار كه در دنیا نام ایران و عراق را اشتباه میگیرند، انگار نه انگار كه زبانه آتش جنگ در مرزهای ایران كشیده شده است، انگار نه انگار كه یك قطعنامه برای جنگ به بهانه صلح!!! صادر شده بود. مخمصه یعنی همین، یعنی اینكه بوی جنگ را در هوای خودمان استشمام كنیم حتی اگر دنیا نخواهد. اما حالا، اكنون ما بر سر صلح میگذرد نه جنگطلبی، نه اینكه تهدید باشیم كه مجالی برای زیستن هستیم. مذاكرات اگر بر فرض رادیكالیسم و تندروهای داخلی و خارجی هیچ امتیازی نداشت، نام ایران را با دیپلماسی و گفتوگو و صلح بر سر زبانها انداخت، به عبارتی دیگر كسی ایران و عراق را دیگر نمیتواند با هم اشتباه بگیرد.