وقتی قرار است درباره سینما و فروش فیلم صحبت کنیم، مسلما نخستین واژهای که به ذهن میرسد مخاطب، شناخت او و به تبع آن شیوههای جذب مخاطبان است. عموم صاحبنظران عقیدهای مشترک دارند و معتقدند سینما مخاطب عام و خاص دارد. مخاطبان عام تماشاگران معمول سینما هستند که هدفشان گذراندن وقت و ایجاد سرگرمی است و جذب فیلمهای معمولی و اغلب تجاری میشوند و گروه دوم صرفا برای دیدن فیلم به سینما نمیروند و به دنبال کسب درک و معنایی ورای پرده نقرهای سینما هستند.
اما این تعریف کلی از مخاطبان همیشه تعریف درستی نیست. وقتی فیلمهایی همچون جدایی نادر از سیمین (1389)، اجاره نشینها (1366) و سگکشی (1380) در بین لیست پرفروشها قرار میگیرد، نشان از آن دارد که فرمول ساده و همیشگی فیلمهای تجاری برای جذب حداکثری مخاطب میتواند در بعضی از مواقع ناکارآمد باشد و اتفاقا فیلمی که کاملا براساس ذائقه هنرمند و نه براساس معیارهای سینمای تجاری ساخته شده است میتواند برصدر پر فروشها بنشیند.
هرچند که این فیلمها به دلیل هوشمندی سازنده آنها از فاکتورهایی سودجستهاند که میتواند در جذب مخاطب تاثیرگذار باشد اما هیچگاه رسالت کارگردان را زیر سوال نبردهاند و ارتباط معنوی فیلمها، کارنامه هنری کارگردانشان را خدشهدار نکردهاند. با توجه به این رفتارشناسی مخاطب به نظر میرسد نگاه مطلقا سیاه و سفید به مقوله فیلمسازی و جذب مخاطب نگاه درستی نباشد و لزوما کارگردانانی که قائل به ساخت فیلمهای هنری هستند محکوم به دیده نشدن و مشکلات دائمی ساخت فیلم و حتی بعضا معیشتی نیستند و از طرفی تاجران سینما نیز همیشه تاجران موفقی نخواهند بود.
متاسفانه از بُعد اقتصادی نگاهی که امروز در سینما وجود دارد کارگردانان هنرمند را به عدم جذب مخاطب و تلاش کمتر برای حداقل درآمدهایی که لازمه حیات هنری است تشویق میکند. او حس میکند که یا باید هنرمند باشد یا باید بفروشد و هیچ حد وسطی برای موقعیت خود متصور نیست. در حالی که با رعایت شاخصههایی میتوان هر دو وجه موقعیت یک اثر هنری را در نظر گرفت و بدان پرداخت. حتی در سینمای مستقل و خارج از بدنه نیز این رقابت وجود دارد.
هر چند سینمای مستقل ممکن است 10 درصد از سینمادوستان یک جامعه سینمایی را پوشش دهد اما همان عده با تعداد زیادی فیلم مستقل روبهرو هستند که از میان آنها انتخاب میکنند. واژه «سینمای شخصی» که بسیاری از منتقدان فیلمهای هنری بدان تکیه میکنند و معتقدند محکوم به مرگ است، عملا وجود خارجی ندارد. سینما برای مخاطب است اما این حق فیلمساز است که مخاطب خود را انتخاب کند. دقیقا تجاریسازها هم همین کار را میکنند و مخاطبشان را خود انتخاب میکنند. آنها به کیفیت معتقدند و اینها به کمیت. تفاوت این دو در همین نکته است.
پس فیلم تجاری خوب زمانی موفق است که بینندگان زیادی را جذب کند و این اتفاق زمانی میافتد که به مخاطب خود احترام بگذارد. برای او داستانی خوب با نگاهی مناسب بگوید. بازیگران و عوامل درخور داستانش داشته باشد و سلیقه همه فهم و در عین حال معقولی بروز دهد. فیلم هنری خوب فیلمی است که کیفیت مطلوب داشته باشد و در عین حال موازین مشترک بین مخاطبان را تا جای ممکن رعایت کند. فیلم خوب سینمای هنری بازیگرسالار نیست. حتی کارگردانسالار هم نیست، بلکه سینماسالار است، روایتگر است و با قصهاش و تکنیکش تبلیغات میکند.
اشتباه اینجاست که بسیاری گمان میکنند سینمای هنری بدفهم است، پیچیده و تکراری است. حتی گاهی این اشتباه در بین سینماگران هم دیده میشود. در حالی که سینمای هنری اتفاقا سعی در تفهیم عمیق داستان با سادهترین ابزار و در عین حال محترمانهترین گویش بصری نزد مخاطب باهوش خود دارد. حتی سینمای مستند نیز از این امر مستثنا نیست. سینمای مستند هم گاهی به مثابه سینمای داستانی در تکاپوی زنده نگه داشتن خود باید به همین اصول اولیه تاسی کند.سینمای مستقل با اینکه واقعا مستقل است اما باز هم وابسته به مخاطب پیش میرود و هیچگاه نمیتواند از وجود مخاطب مستقل شود.
به هر حال در هر دو صورت فیلم موفق (چه تجاری و چه هنری) به اندازه خود (سرمایهگذاری اولیه) پرفروش خواهد بود. یک مقایسه صحیح بین پر فروشهای سینمای هنر و تجربه و پرفروشهای سینما در سال 93 نشان دهنده این است که با در نظر گرفتن قیمت بلیت، روزهای نمایش و تعداد سانسهای نمایش، پر فروشهای هنر و تجربه (بهعنوان معیاری برای سلیقه مخاطب خاص سینمای هنری ایران) جایگاه مناسبی به میزان جذب مخاطب در سینمای ایران داشتهاند و این نشاندهنده نگاه هوشمندانه فیلمسازان این حوزه و همچنین وجود پتانسیل مناسب مخاطبان این سینماست.
با اینکه بسیاری معتقدند دنیای سینما همچون دنیای پیرامون خود سرعت گرفته است و مردم چیزی به نام سینمای هنری را نمیپسندند اما همیشه اینگونه نیست و بالعکس با عمیقتر شدن مفاهیم در زندگی روزمره، سینمای هنری نیز مخاطبان خود را خواهد یافت.
سرعت رویدادها روزافزون است و در این میان سینما میتواند لحظهای برای عمیقتر شدن در معنای هر چیز و ایجاد نگرشی نو و ماندنی نسبت به جایی که در آن زندگی میکنیم، ایجاد کند. موج نو همیشه برای سینما در راه است و سردمدار حرکت هنری سینما در یک کشور، در یک دوره و حتی در یک نسل خواهد بود.سینمای مستقل نمیمیرد، بلکه به مرور سفره خود را از بقیه جدا میکند.
مشاور توسعه بازار