سال گذشته خانوارهای شهری کشور نزدیک به 71 درصد از هزینههای خود را صرف اقلام «ضروری» (مسکن، خوراک، پوشاک و درمان) کردهاند. 29درصد باقیمانده از بودجه خانوارها، صرف دیگر اقلام «غیرضروری» یا «کمتر ضروری» (تفریح و امور فرهنگی، تحصیل، ارتباطات، حملونقل، رستوران و هتل، لوازم خانه و دخانیات) شده است.
این در حالی است که در سال 1384، سهم اقلام ضروری از سبد مصرفی خانوارها تقریبا 61درصد بود و اقلام غیرضروری نیز نزدیک به 39درصد از مخارج خانوارها را به خود اختصاص داده بودند. این موضوع نشان میدهد در هشت سال گذشته، انتقالی در ترکیب سبد خانوار از «اقلام ضروری» به سمت «اقلام کمتر ضروری» صورت گرفته است.
براساس نظریات پایهای اقتصاد خرد، افراد در شرایط «کاهش منابع درآمدی»، تلاش میکنند از مصرف کالاها و خدمات با «کشش درآمدی بالا» یعنی اقلام «غیرضروری» یا «لوکس» کم کنند و مخارج خود را به سمت مصرف کالاهای با «کشش درآمدی پایین»؛ یعنی اقلام «ضروری» متمایل کنند. بر این اساس میتوان از تغییرات صورت گرفته در اجزای سبد مصرفی خانوارها در هشت سال گذشته نتیجه گرفت که خانوارهای کشور طی این سالها با کاهش منابع درآمدی مواجه بودهاند و به همین دلیل، مخارج خود را از اقلام جانبیتری مثل «تفریح»، «امور فرهنگی»، «تحصیل»، «مسافرت»، «رستوران» و «ارتباطات» به سمت اقلام اساسیتر یعنی «مسکن»، «خوراک»، «پوشاک» و «درمان» انتقال دادهاند.
این در حالی است که در دوره هشتساله پیشین؛ یعنی سالهای 1376 تا 1384 دقیقا عکس این مسیر طی شده بود؛ بهطوریکه طی آن دوره، سهم مخارج ضروری از کل مخارج خانوار، از 70درصد به حدود 61 درصد کاهش یافت و در مقابل، سهم مخارج کمتر ضروری، از 30درصد در سال 1376 به حدود 39 درصد در سال 1384 افزایش یافت.
مقایسه این آمارها نشان میدهد درحالحاضر، ترکیب مخارج خانوارهای کشور از لحاظ «پررنگ بودن سهم مخارج ضروری و پایین بودن سهم اقلام دیگر» به وضعیتی پیش از سال 1376 بازگشته است. بهعبارت دیگر، با مشاهده نوع مصرف خانوارها طی 16سال گذشته، میتوان دریافت که خانوارها طی هر دوره با چه شرایط درآمدی مواجه بودهاند، چراکه نظریات اقتصادی میگوید مهمترین عامل در تعیین رفتار مصرفی افراد در هر زمان، «شرایط درآمدی» آنهاست.