برندگذاری محصولات مصرفی از اواخر سده نوزدهم انجام میشده است، ولی این فکر که مقصدهای گردشگری باید راهبرد برند داشته باشند بسیار دیرتر و در دهه 1990 پدیدار شد. نخستین رویکرد راهبردی به برندگذاری مقصد در سطح کشوری در استرالیا، هنگکنگ و اسپانیا شکل گرفت. سپس شهرهای بزرگ آمریکا مانند سیاتل، لاسوگاس و پیتزبورگ پذیرای آن شدند تا در پاسخ به نیاز رقابت کارسازتر، برای تصمیمگیری راهبردی در شهر خود چارچوبی ایجاد کنند و پاسخگویی سازمانهای مدیریتی به ذینفعان خود را افزایش دهند. در بازاری که چند مقصد انگشتشمار سهچهارم گردشگران جهان را به خود جذب میکنند، بیشتر کشورها درواقع در حاشیه خاص خود جای گرفتهاند و مقصدهای دوراندیش امروزه برندگذاری را بخش مهمی از راهبرد رقابتی خود میبینند.
اگر مقصدی میخواهد رونق داشته باشد، باید تجربهای متمایز، جذاب، بهیادماندنی و دلنشین برای مصرفکننده هدف خود فراهم سازد. شهرها با این کار به قلمرو برندها وارد میشوند و برندگذاری مقصد اکنون برای مکانهایی که خواهان بقا در میان برترینهای بازاریابی گردشگری بینالمللی هستند نقشی اساسی دارد. بازتاب این گرایش روزافزون سازمانهای مدیریت مقصد را میتوان در رشد فراوان متنهای دانشگاهی حوزه برندگذاری مکان دید.
با اینکه ایجاد راهبرد برند، بهعنوان یکی از بنیانهای مهم توسعه و بازاریابی مقصد، کار بسیار پیچیدهای است، با این راهبرد میتوان منافع بخشهای خصوصی و دولتی را به هم پیوند زد، ارزش اقتصادی محصولات و تولیدات را افزود، غرور و اعتماد به مکان را افزایش داد و دید داخلی و خارجی به مکانها را تغییر داد. افزونبراین، کشورهای فقیر، حاشیهای و رو به توسعه نمیتوانند منتظر بنشینند تا تغییراتی «مثبت» برای برند یا آوازه و اعتبارشان رخ دهد. از آنجا که تصویر منفی، بزرگترین مانع توسعه اقتصادی چنین مکانهایی است، میتوان از یک راهبرد برند مشتاقانه برای آگاهسازی ساکنان، گردشگران و جامعه جهانی پیرامون آمال و جذابیتهای مکان استفاده کرد. ولی با وجود نوشتههای فراوان درباره برندگذاری مکان و بهویژه کشور، توافقنظر چندانی پیرامون نقش و ماهیت برندگذاری شهرها شکل نگرفته است و خلأ چشمگیری در نوشتههای مربوط به فرآیندهای برندگذاری شهر وجود دارد و نمونهپژوهی کمیاب است.
برای ایجاد برتری در رقابت بازار گردشگری امروز، شهرها میخواهند خود را متمایز کنند و تصویری مثبت از خود بسازند. هدف از این نوشتار، کنکاش تصویر و شخصیت برند شهر میلان و تاثیرات این تصویر و جایگاه در ارتباط با برندگذاری میلان برای اکسپو 2015 است.
تصویر شهر میلان از منظر گردشگران
از دید گردشگران این شهر یک مقصد «پویا» دانسته میشود و شخصیت میلان به زندگی فعالی مرتبط است که در آن «عمل کردن» و «کشف کردن» ارزش دارد همچنین فرهنگ غنی و هنر طراحی و معماری این شهر بسیار مورد ستایش و توجه قرار گرفته است. برخلاف شهرهای رقیب، گردشگران تصویر به نسبت روشنی از میلان دارند و بیشتر به خود شهر گرایش دارند تا به حومه آن. در واقع، بیشتر گردشگران تنها به شهر میلان سفر میکنند و هیچ بخش دیگری از استان میلان را نمیبینند. از نظر دیدگاهی، نقطه ضعــفهای دیگـــری رویاروی شهر هست که تلاش میشود با مشوقهای برگرفته از حوزههای سیاستگذاری غیرگردشگری، همچون حملونقل و محیطزیست، به آن رسیدگی شود. برای نمونه، گردشگران میلان را مقصدی «گران» میدانند (بهویژه به خاطر نرخ تاکسی و اقامت)، ولی خوشبختانه این موضوع با میزان رضایت فراوان از خدمات ارائه شده همراه است. این شهر را مقصدی «خاکستری» نیز میدانند که در تضاد آشکار با جنبههای دیگر شخصیت میلان است (بهعنوان شهری فرهنگی و پویا) و به آلودگی هوا و کمبود فضای سبز در کل شهر مربوط است.
دیدگاه منفی دیگر درباره میلان این است که مقصدی «چندان گویا» دانسته نمیشود که به بیان دیگر یعنی میهمانان ادب شهروندان را مثبت ارزیابی میکنند، ولی اطلاعات گردشگری و علامتهای خیابانها را ناکارآمد و ضعیف میدانند. افزونبراین، سطح زبان انگلیسی کسانی که در میلان زندگی میکنند یا در گردشگری و خدمات مربوط مشغولند، پایین ارزیابی شده است، بنابراین گردشگران، میلان را دارای پیشنهادی سرشار از فعالیتها، رویدادها و جاذبهها میبینند، ولی هنگام سازماندهی و طی سفر، دستیابی به اطلاعات روشن و دقیق را دشوار مییابند.
برجستهترین نشان میلان کلیسای جامع یا دومو است و شگفتآور اینکه، تنها بخش اندکی ازگردشگران میلان این شهر را با این نشان میشناسند. شهر میلان را بیش از همه به مُد میشناسند. در کل، نظر گردشگران درباره تجربهشان در میلان مثبت بوده است و می گویند که برای تفریح به میلان بازخواهند گشت و دیدن این شهر را به دوست خود پیشنهاد خواهند کرد. برخی دیگر به مُد، شیکی، بافرهنگی، پرنشاط و جهانشهری بودن میلان اشاره دارند. میلان را اروپاییترین شهر ایتالیا می دانند که برای هر کس ارمغانی دارد، بهویژه از دید خرید و غذا. این شهر قله غذا، مُد، هنر و فرهنگ ایتالیایی است. در سوی منفی، میلان را شهری ناامن، بدآبوهوا، آلوده و با شبکه ارتباطی و حملونقل ضعیف میدانند. مردم شهر به نظر پریشان، بیادب، سرد و بیتوجه به دیگران بودند.
اثر انگشت برند میلان
اثر انگشتنگاری برند دربرگیرنـــده حسهـــای درگیرکننده گردشگران با برند یعنی همان شهر میلان است با هدف دستیابی به فکر و احساس آنها نسبت به این شهر. میلان از اثرگذاری حسی سرشاری برخوردار است که نشان از مشخصههای درخشان شهر و مردمانش دارد. حس هنردوستی، هنرپروری، تجمل و تنوع را ارمغان میلان میدانند. شهری شلوغ و پرهیاهو با سابقههنری و فرهنگی غنی که همه مشکلات رایج در چنین جاهایی را دارد (مانند آلودگی) ولی سفره رنگینی از غذا و مُد نیز ارائه میدهد و فضای معماری ویژه خود را دارد.
شخصیت شهر میلان
در شخصــیتبخشــی میلان را میتوان، زن بازرگانی دانست که پیوند نزدیکی با مُد، طراحی و فرهنگ دارد. این شخصیت دارای مشخصههایی است که نشان از پویایی، سبک زندگی شهری شلوغ، شکوه، فرهنگ و سرگرمیهای عصرانه گوناگون دارد. میلان شخصیتی غنی و متمایز دارد که میتواند پایه ایجاد یک راهبرد برند منسجم برای این شهر باشد.
نتیجه
در نتیجه بررسی شخصیت و تصویر شهر میلان برای جایگذاری دوباره شهر، بهویژه با نگاه به میزبانی اکسپو 2015، در سطح کاربردیِ «راهکاری»، روشن شد که برای آسان ساختن تجربه گردشگران و ایجاد یک تصویر و شخصیت مناسب از شهر میلان اقدامات فراوانی باید انجام شود؛ در سطح راهبردی، نکته قابلتوجه این است که امکانات بالقوه برای توجه بیشتر به میراث فرهنگی، مد و غذا از اهمیت فراوانی برخوردار است. همچنین کسانی که تجربه حضور در شهر را داشتهاند، میراث فرهنگی را عنصری کلیدی در شخصیت این مقصد گردشگری میدانند.
همچنین، آشکار است که میراث هنری و فرهنگی کنونی میلانی قوتهای استفاده شدنی فراوانی دارد، ولی تصویر دیده شده از میلان اجزایی منفی دارد که از جمله آنها آلودگی، ناامنی، گرانی و کمبود فضای سبز است. بدین ترتیب، هرگونه راهبرد توسعه و اقدام برندگذاری شهر باید ویژگیهای مثبت را بیشتر و منفیها را برطرف کند تا میلان بهعنوان یک مقصد گردشگری پیشگام در جهان جایگذاری شود.
چنین راهبرد هماهنگی میتواند عنصرهای مثبت تصویر شهر را نیز با ترویج بهتر هنر و طراحی معاصر در میان گردشگران تقویت کند. این واقعیت که میلان تعداد گردشگران بسیاری را به خود جذب میکند، قدرت پیشنهادهای فرهنگی را بیشتر کرده و در کنار آن، شهرت برخی از نمادهای فرهنگی میلان فرصتهای فراوانی برای تولید بستهها، مسیرها و رویدادهای مسافرتی فراهم میکند. افزونبراین، اثرانگشت برند شهر، چنان که به روشنی نشان داده شد، گویای میراث معماری، فرهنگ و آشپزی متمایز میلان نزد گردشگران است. پیشنهادهای ذکر شده جهت ساخت تصویر برند شهر میلان میتواند چنین دستاوردهایی داشته باشد:
* تقویت اجزای مثبت تصویری که بازدیدکنندگان بالقوه و بالفعل از میلان دارند.
* برطرف کردن برخی از جنبههای منفی شخصیت شهر که به جایگذاری بهتر برند شهر میانجامد.
یک برند شهر برای میلان که طراحی، مُد و فرهنگ، هنر و معماری را در ارزشها و شخصیت برند بگنجاند میتواند جایگذاری میلان را با بهبود چهره بینالمللی آن افزایش دهد و ویژگیهای متمایزش را در نمایش شخصیتش ترکیب کند. در عینحال، برای موفق شدن خود فرآیند برندگذاری مکان، ذینفعان گوناگون شهر باید در ترویج برند و ارائه تجربه برند مداخله و مشارکت فعال داشته باشند. هر داستان، حسوحال و احساس شهر بخشی جداییناپذیر از خود این مکان است؛ پس سازمانهای مدیریت مقصدِ میلان باید جان دادن به برند هنگام ورود مسافران را در نظر داشته باشند. در این گام پیادهسازی فرآیند برندگذاری و مدیریت تغییر اهمیت فراوانی مییابد و ممکن است نیازمند تغییر رابطهها و شراکتهای یک مقصد باشد. بدین ترتیب، افزونبر حرکت به سوی هویت برند و نمای جهانی بهتر میلان، خلق، مدیریت و ترویج برندی تازهنفس باعث تمرکز بیشتر بازاریابی در شهر میشود و اقدامات کارگزاران گوناگون را گرد یک موضوع مشترک جمع میکند یعنی برند و ارزشهای آن.