رویکردی که این روزها به آن توجه می شود، رویکرد سرمایه انسانی است. در این رویکرد، افرادی را که در سازمان وجود دارند با نگاه سرمایه ای مورد استفاده قرار می دهند. اعتقاد این رویکرد آن است که شاغلان، مهم ترین سرمایه سازمان ها هستند و ایشانند که می توانند به تولید ارزش افزوده در سازمان مبادرت ورزند و در واقع مزیت رقابتی سازمان ها با یکدیگر، سرمایه هایی است که به صورت شاغلان در اختیار دارند. برای درک این رویکرد به مثال های زیر توجه کنید:
مثال واقعی 1: فروشگاهی در محله ما وجود داشت که فروشنده ای توانمند در آن کار می کرد. این فروشنده که از حافظه و هوش خوبی برخوردار بود به راحتی رضایت خاطر مشتریان را تامین می کرد و می دانست که به طور معمول در چه روزی و چه ساعتی مشتری برای خرید چه کالایی وارد مغازه می شود.
تا هنگامی که وی در این فروشگاه وجود داشت، همیشه فروشگاه شلوغ و پر از مشتری بود چنان که تردد از بین قفسه کالاها به سختی امکان پذیر می شد و معمولا هم مشتریان با دستی پر و رضایت خاطر از آنجا بیرون می آمدند. بعد از چند سال، این فروشنده از آن مغازه رفت. با رفتن فروشنده، فروش رو به کاهش گذاشت تا حدی که بعد از مدتی عملا فروشگاه خالی از مشتری شد و تلاش های مالک هم به نتیجه نرسید. اخیرا فروشگاه کاملا تخلیه شده و به ظاهر قصد فروش ملک یا تغییر شغل دارد.
نکته ای که در بیان این مثال واقعی قصد اشاره دارم اینکه مالک با از دست دادن فروشنده، نه تنها فروش بلکه عملا کل سرمایه اش را از دست داد. آن فروشنده بود که می توانست سرمایه و سود را برای مالک حفظ و تامین کند و ازدست دادنش موجب از بین رفتن سرمایه صاحب کار نیز شد.
مثال 2: چندسال پیش در بین دعواهای حقوقی جنجال آفرین بین شرکت های مایکروسافت و گوگل پرونده حقوقی باز شد. در این پرونده حقوقی، شرکت مایکروسافت مدعی بود که شرکت گوگل با ترفندهایی توانسته است یک مهندس چینی را از مایکروسافت به گوگل ببرد. در دادگاه، مایکروسافت به عنوان شاکی مدعی شد که گوگل عملا سرمایه شرکت را از مایکروسافت به نزد خود برده است.
مایکروسافت با دراختیارداشتن آن مهندس چینی که به تولید ثروت و سرمایه می پرداخت، برای استخدام وی نیز در کل دنیا به جست وجو پرداخته بود و از بین افراد شناسایی شده، فقط توانسته بودند با وی به توافق و همکاری بپردازند، حال شرکت گوگل این کارشناس را نزد خود برده است گویی سرمایه ای را به سرقت برده است.
مثال واقعی 3: دانشگاه آکسفورد از جمله دانشگاه های صاحبنام دنیا است که علاوه بر اساتید، فارغ التحصیلان و انتشارات، فضای سبز معروفی دارد که در کنار تاریخ 1000 ساله دانشگاه عنوان اثری 700 سال از آن به عنوان میراثی تاریخی یاد می کنند.
این فضای سبز خصوصا لابیرنت های آن (ردیفی از شمشادهای مرتفع که به صورت مارپیچ های تودرتو تنظیم می شود) چنان برای دانشگاه اهمیت دارد که بخشی نسبتا طولانی از فیلم «احمق ها به آکسفورد می روند» با ایفای نقش اساتید طنز دنیا (لورل و هاردی) در همین فضای سبز فیلمبرداری و روایت شده است.
حال نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که این فضای سبز به عنوان یک اثر تاریخی را آیا می توان به هر باغبان یا کارگری داد تا از آن مراقبت کند؟ آیا آن فرد اگر دانش و آگاهی اندکی از آبیاری داشته باشد موجب تخریب این اثر تاریخی نمی شود؟ بین نگهداری از اثر تاریخی 700 ساله و نیروی انسانی آیا کارکنان نگهداری فضای سبز از خود فضای سبز مهم تر نیستند؟ اگر ایشان خطایی انجام دهند به راحتی یک تاریخ که دارای اهمیت برای سازمان مربوطه است از بین می رود.
با ذکر این مثال، چند نکته مهم را قصد دارم خاطرنشان کنم:
1- از بین منابع موجود در سازمان ها، منابع انسانی گران ترین و حیاتی ترین محسوب می شود.
2- همچنان که در هر سرمایه گذاری به دنبال کشف بالاترین فرصت برای کسب منافع مالی و اعتبار برند سازمان هستیم، انتخاب، استخدام و بهره گیری از منابع انسانی سازمان باید با حساسیت و دقت صورت پذیرد.
3- با پاسخ به یک سوال نسبتا ساده می توان متوجه شد که چه تعداد از منابع انسانی موجود در سازمان، سرمایه انسانی هستند و چه تعداد از آنها ممکن است ارزش سرمایه ای نداشته باشد: «فرض کنید از فردا 50درصد از پرسنل سازمان از همه سطوح (مدیریتی، سرپرستی، کارشناسی و کارگری) اجازه ورود به سازمان را نداشته باشند، آیا عملا در ارائه خدمات سازمان یا فروش محصولات عارضه ای مهم رخ خواهد داد یا اینکه صرفا کمی حجم کار پرسنل موجود افزایش می یابد؟» شخصا در بسیاری از مواردی که این سوال را مطرح می کنم پاسخی دریافت می کنم که نشان می دهد اتفاق ویژه ای در سازمان رخ نداده و فقط حجم کاری پرسنل افزایش می یابد.
در چنین شرایطی می توان گفت که پرسنل موجود در سازمان موجب تولید ارزش افزوده و کالا و خدمات مناسب نیستند و شاید صرفا به دنبال کسب درآمد و حقوق ارتباط خود را با سازمان حفظ می کنند. این گروه از افراد زمان بسیار زیادی را صرف امور غیرکاری می کنند که بهره وری نیروی انسانی سازمان را به شدت کاهش می دهد، نظیر صرف زمان زیاد برای اموری همچون نوشیدن چای، بازی با تلفن همراه، مطالعه روزنامه، انتظار در صف تعاونی و ناهارخوری، انتظار مقابل در خروج برای فرا رسیدن زمان خاتمه ساعت کاری و...
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد شهرری