اگر سازمانهای مدرن را سازمانهایی پویا و یادگیرنده تلقی کنیم، باید بپذیریم که به تعبیر دیوید داربیشر، کارشناس اقتصادی، مدیران هر روز در برابر بمبارانی از اطلاعات و موضوعات جدید و کاربردی قرار دارند. پردازش این اطلاعات، استفاده از آنها و به عبارتی کلیتر بهکارگیری تکنیکهای مدیریت دانش تا حدی مهم است که بنا بر گزارش گاردین، شرکتهای بزرگی مثل جنرالالکتریک، شورای اجرایی ویژهای برای مدیریت دانش در مجموعه تحت سرپرستی خود تدارک دیدهاند. سه دلیل عمده برای تأکید سازمانهای امروزی بر مدیریت دانش شامل موارد زیر است.
1. تسهیل قابلیتهای تصمیمگیری: طبقهبندی اطلاعات، جمعبندی نقاط ضعف و قوت، موفقیت یا شکست و. . . به مدیران سازمانها کمک میکند تا در تصمیمگیریهای خود موفقتر عمل کنند. این کار در سازمانهای بزرگ معمولا از طریق اتاقهای فکر و با بحث و نقد انجام میشود.
2. ایجاد سازمانهای یادگیرنده: دیوید گاروین در کتاب خود در حوزه مدیریت دانش مینویسد: یکی از ارکان اصلی در بحث مدیریت دانش، فرهنگی است که به موجب آن همه ارکان سازمان مرتب میآموزند و به سمت جلو پیش میروند. طبیعی است، یادگیری سازمانی شامل گذشتن از مرزهای شکست و موفقیت است. با این وجود، یادگیری سازمانی به پیشبرد اهداف مدیریت دانش کمک میکند.
3- تحریک تغییر فرهنگ سازمانی و نوآوری: برگزاری کارگاههای آموزشی و شرکت در کنفرانسهای بینالمللی سالهاست بین مدیران موفق رواج دارد. شرکت در چنین محافلی نهتنها مدیران را به سمت نوآوری و خلاقیت در روشها سوق میدهد بلکه دامنه دانش و اطلاعات سازمانی را بهروز میکند.
مدیریت دانش یک انتخاب است
اگر به لیست مزیتهای مدیریت دانش مواردی مثل کاهش هزینهها را هم اضافه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که بهرهگیری از مدیریت دانش برای هر سازمانی اجباری به نظر میرسد. با این وجود، پژوهشهای سازمانی نشان میدهند مدیریت دانش پیش از هرچیز به افکار مدیران سازمان وابستگی دارد.
آلن فراست، کارشناس و مدرس بازاریابی و مسائل اقتصادی، در مقالهای به این موضوع اشاره کرده که دانش سازمانی به دو بخش اساسی تقسیم میشود؛ دانش تئوری و دانش کاربردی. بسیاری از سازمانهای غیرمدرن و کمبازده، تنها به دانش تئوری متکی هستند، درحالیکه، مدیریت دانش کمک میکند تا دانش سازمانی از حد تئوریک فراتر رود. نکته مهم در این بخش، توجه به تأثیر مستقیم دانش سازمانی بر مدیریت کیفیت است. درواقع همبستگی مثبت میان این دو مفهوم سازمانی، کمک میکند هر اندازه مدیریت دانش سازمانی افزایش یابد، مدیریت کیفیت هم ارتقا یابد.
مدیریت دانش در کشورهای مختلف
مدیریت دانش در کشورهای توسعهیافته
کشورهای توسعهیافته و صنعتی موفقی مثل آلمان، مدارس ویژهای برای تدریس مدیریت دانش به مدیران و علاقهمندان تأسیس کردهاند، اما بهجز تحصیلات آکادمیک، برگزاری مداوم کارگاههای آموزشی برای آموختن متدهای مدیریت دانش، به یک مسئله متداول در کشورهای توسعهیافته بدل شده است. این کارگاهها، نهتنها فرصت برای آموختن و بهبود وضعیت سازمانها را فراهم میکند، بلکه فرصت خوبی برای مبادلات سازمانی و ایجاد همبستگی و رقابت سازنده بین شرکتهای مختلف است.
مدیریت دانش در کشورهای توسعهنایافته
متأسفانه مدیریت دانش در همه موارد با موفقیت روبهرو نمیشود و برخی عوامل زمینه را برای شکست برنامههای مدیریت دانش فراهم میکنند. مای فن نوربرت در پژوهشی جامع در حیطه مدیریت دانش در کشورهای آفریقایی به تشریح عواملی پرداخته که نهتنها موجب شکست برنامههای مدیریت دانش در کشورهای حوزه آفریقا میشود بلکه میتوانند بهنوعی به سایر کشورهای کمتر توسعهیافته تعمیم داده شوند. براساس این پژوهش که در مجله بینالمللی مدیریت دانش منتشر شده، برخی عوامل اساسی، در بروز ناکامی مدیریت دانش چنین برشمرده شده است:
- ضعف در فرهنگ سازمانی و پیوند آن با فرهنگ قومی باعث شده نوعی عدم یکپارچگی و سردرگمی سازمانی در سازمانهای کشورهای آفریقایی دیده شود.
- عدم شرکت مدیران آفریقایی در پروژههای مدیریت دانش از یکسو و ضعف در بخش تکنولوژی و انتقال اطلاعات از سوی دیگر، باعث کاهش دسترسی سازمانها، به متدهای جدید و کاربردی شده است.
- فقدان چرخه ارتباطی صحیح بین کارمندان و رؤسا، مانع دیگری است که نیاز به بازنگری دارد. عدم وجود سلسلهمراتب صحیح در سازمان و انتقاد همه کارکنان به یک مدیر ارشد، ازجمله همین زیرساختهای غلط است.
- فقدان انگیزه و عدم شفافیت سازمانی که اغلب به سبب ساختار بیمار و غیرسالم سازمانهاست، انگیزههای موجود برای مدیریت دانش را سرکوب میکنند.
- بودجه نامناسب، یکی از معضلات سازمانها محسوب میشود، اتلاف سرمایه سازمان در چرخههای از پیش محکوم به شکست و عدم اختصاص بودجه مناسب به پروژههای مدیریت دانش، اغلب مسیری جز شکست ندارند.
- برنامهریزیهای نامناسب که از دو بخش، اطلاعات ناکافی و تقلید کورکورانه از روشهای نامتجانس، حاصل میشود، از دیگر عوامل شکست در سازمانها است.