اصولا پس از روی کار آمدن حسن روحانی، یکی یکی تمام درهایی که دولت قبلی ز حکمت (!) به روی مردم بسته بود، توسط دولت جدید ز رحمت گشوده میشود. اصولا هرکسی به شیوه خودش به مردم خدمت میکند. دولت قبلی هم خدمت میکرد، این دولت هم خدمت میکند، همه کلا به یکدیگر خدمت میکنند. حالا این وسط ممکن است برخی خدمتها کمی درد داشته باشد، ولی چیزی نیست، همچون آمپول است، دردش چند ثانیه بیشتر نیست. اما به هر حال از دوره حکمت (!) به دوره رحمت رسیدهایم. البته در چند روز گذشته همانطور که شاهد بودید درها چهارطاق باز شده و هرکسی از راه میرسد میگوید ما میخواهیم برویم ایران. همینطور پیش برود و ترافیک سفر به ایران داشته باشیم، احتمالا دولت برای مهمانانش مشکل جای خواب پیدا میکند و امروز و فردا است که در خانه یکی از ما را بزنند و وقتی میرویم جلوی در ببینیم آقای تخت روانچی میگوید: «آقا ببخشید، ما همه اتاقامون پره، یه اتاق داشتیم که فدریکا موگرینی اونجاست، خوبیت نداره لوران رو بفرستیم اونجا، اگه ممکنه دو شب این لوران فابیوس ما رو بهش جا بدید، فدریکا که رفت میام لوران رو میبرم.»
خلاصه ازدحام و تردد مقامهای خارجی این روزها ما مردم مهماننواز ایران را هم کلافه کرده است. والا... همش مهمون مهمون... همش بشور و بساب! دولت هم اینقدر رفیقباز؟ هر روز یا پای تلفن با نخستوزیر انگلیس حرف میزنند، یا آلمانیها با فک و فامیل میآیند، یا فابیوس و موگرینی و فلان و بهمان میآیند... این دولت، دولت زندگی نیست! دولت باید مثل دولت قبلی اهل زندگی باشد. درهای خانه را ببندد، به خانوادهاش برسد. منتها دولت قبلی هم کمی در رسیدن به خانواده تکبعدی عمل میکرد، چون شما بهتر از بنده میدانید که معنای رسیدن فقط توجه و مهرورزی به خانواده که نیست، خانواده آب و دانه هم میخواهد که زنده بماند. حالا بگذریم...
به هر حال، هر چه که هست، گوش شیطان کر، ز رحمت، ز تدبیر، ز تقدیر، ز هر چیزی که هست، درهای کشور کمی گشوده شده و بوی بهبود ز اوضاع جهان (غیر از یونان، عراق، سوریه، یمن، ترکیه، فلسطین مظلوم و چند جای دیگر) میشنویم. مثلا حتما شما هم خبردار شدهاید که هیاتی آلمانی به ایران آمدند؟ همه هم غول! مرسدس، فولکس، زیمنس، دایملر، پرویز، اقدس و دیگران. راجع به این ماجرا که هفته قبل با هم صحبت کردیم. حتما خبردار شدهاید که شرکت منحوس و التقاطی «مکدونالد» هم فرم درخواست نمایندگی برای ایران را روی سایتش باز کرده؟ احتمالا همین روزهاست که تابلوی «اغذیهفروشی مکدونالد نازیآباد، شعبه دیگری ندارد» را در خیابانهای تهران ببینیم.
یک کشتی ایرانی با 2 میلیون بشکه نفت هم که به سمت شرق جهان حرکت کرد الان احتمالا به مقصد رسیده و دارند سوشی میخورند. خبر هیجانانگیز بعدی هم این است که امکان تاسیس شعب بانکهای خارجی در ایران و بانکهای ایرانی در خارج فراهم شده است. در روزهای آتی در این باره بیشتر صحبت خواهیم کرد و مفصل به برخی از این موارد میپردازیم. فعلا خواستیم عرض کنیم که تا در «ز رحمت» دولت باز است، شما هم فیض ببرید. فعلا خدانگهدار.
* طنزنویس