احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده. به جلسه میروید و میبینید که مدیر ارشد طرف اینجایی زبان خارجی بلد نیست و مترجم همراهش آورده. اگر هم در جلسات ندیده باشید، در خبرهای تلویزیونی که دیدهاید. اینجور مواقع همیشه برایم سوال میشود که آن مدیر ارشد یا مقام بالای سیاسی نباید برود کمی به خودش زحمت بدهد و زبان یاد بگیرد؟ حالا اینکه یک مقام سیاسی در سخنرانیهای خارجی خود به زبان خودمان حرف بزند به هوای حفظ منزلت و شأن زبانمان، یک حرفی. مدیری که برای چانهزنیهای سطح بالا با مقامات خارجی وارد جلسه میشود چه؟ گذشته از وقت اضافهای که ترجمه همزمان، آن هم از این برای آن و از آن برای این میگیرد، موارد از دست رفته در ترجمه و دخیل شدن نوع نگاه شخص مترجم در ماجرا هم خودمیتواند تاثیر بدی در روند مذاکرات بگذارد. خب پس چرا زبان یاد نمیگیرند؟شاید البته خیلی هم تقصیر و تصمیم خودشان نباشد طفلکیها. به تجربه دریافتهام که آموختن یک زبان بیگانه آن هم در سطح صحبت کردن و چانهزنی و مذاکره، یک استعداد خاص میخواهد.
بعضی اشخاص که ممکن است در کل ضریب هوشی و حافظه چندان درخشانی هم نداشته باشند در یادگیری یک، دو یا حتی چند زبان بیگانه استعدادی حیرتانگیز از خود بروز میدهند. دیگرانی هم هستند که با حافظههای اعجابانگیز و سطح هوش خیلی بالا در مورد زباندانی کارشان لنگ است و در جلسات صمٌبکم فقط هی از اینطرف به آن طرف گردن میکشند و حداکثر با بله و خیر و یس و نو و نعم و لا و زبان صورت و بدن سعی میکنند منظور خود را برسانند.خدا به سر مدیر نامسلمان نیاورد که زبان نداند و مترجم درست و درمان قابل اطمینان هم نداشته باشد که در ظرف یک جلسه کاری هم عرض خود میبرد و هم اعتبار و منافع شرکت میدهد و هم زحمت آنها میدارد. از قضای روزگار این یک قلم سر این حقیر نیامده و گوش شیطان کر همواره توانسته است با همین خردک دانستههای زبان آنجایی و با زبان الکن لنگان خرک خویش به مقصد برساند. هرچند حتما لحظات سرد و دردناک اشتباه و آبروریزی بوده که جملهای در باب جریمه تأخیر تبدیل شده به اظهارنظر در مورد جداییطلبان باسک یا تهدید و ارعاب طرف مقابل جهت انجام تعهداتش به شکل دعوت به یک فنجان چای درآمده، اما به هرحال هنوز که نفسی میآید.
و اما توصیه اخلاقی که میتوان به مدیران ارشد و عزیز زبانندان ارائه داد چیست؟ البته این سروران خودشان استاد هستند، اما معالاسف باید به اطلاع رساند که این امر (ندانستن زبان) ضربه مستقیم قدرتمندی به حیثیت و اعتبار مدیریتی این عزیزان وارد میآورد. به عنوان کارمندی که زیردست چنین مدیری کار کردهام عرض میکنم، این ماجرا بسیار راه میدهد به مضحکه و دست انداختن و زیرسوال بردن قدرت فنی، تکنیکی و مدیریت آن مدیر محترم. و اینجاست که روش مایه گذاشتن از جاهای دیگر به کار میآید. چنین مدیری باید در امور فنی و اجرایی و مدیریتی تلاش دوچندان کرده و به جایگاهی برسد که در اظهارنظرهای فنی و مدیریتی عملا طرف مقابل را (چه اینجایی و چه آنجایی) منکوب و مرعوب سازد. خودم به عینه شاهد بودهام که مدیری که حتی اوکی گفتن هم بلد نبوده در جلسه به کمک تسلط بر سایر مسائل مطروحه و اعمال قدرت شخصیتی سربلند درآمده است که هیچ، احترام مضاعفی در دل و دیده مخاطبان برای خود به وجود آورده. پس نباید هراسید، زبانآموزی سخت نیست ولی اگر هیچجور نشد، مترجم هست.
کارشناس مدیریت