به مناسبت انتشار یکصدمین شماره روزنامه «فرصت امروز» که رویکرد اقتصادی - مدیریتی دارد، قرار شد یادداشتی بنویسم. ضمن تبریک انتشار یکصد شماره ترجیح دادم همین رویکرد مدیریتی را عنوان یادداشت خود قرار دهم. خوشحالم که اکنون قرار است سازمان برنامه تجدید حیات یابد. از دید من این تجدید حیات به معنی بازگشت هزینه کردن عاقلانه و کارشناسانه و اولویتبندیشده ثروت نفتی برای تبدیل به ثروتهای دیگر است. نه اینکه مانند عهد صفوی و ساسانی آن درآمد از کیسه خزانه تلقی شود و با حاتمبخشی، تابع امیال خصوصی قرار گیرد! اما بهزعم برخی، از این سیاست برنامهای بوی اقتصاد ارشادی به مشام میرسد.
ممکن است گفته شود سیاستهای اقتصادی ارشادی یا حمایتی دولتها در زمانهای بحرانی کارایی دارد و مانند دارو برای درمان بیماری است، اما سیاستها و اهرمهایی مانند تعیین نرخ بهره پول و کم و زیاد کردن حجم اعتبارات توسط بانک مرکزی، تبدیل به امری روزمره شده است و خصوصا باید به نقش بهداشتی سیاستهای ارشادی برای جلوگیری از سقوط به ورطه رکود و تورم توجه داشت. در مورد کشوری مانند ایران این نقش اهمیت بیشتری هم پیدا میکند زیرا اولا ما هماکنون دچار بحران و رکود تورمی هستیم! ثانیا کشور پیشرفتهای نیستیم و سیاستهای اولویت دادن به توسعه فرهنگی و زیرساختها و ایجاد قطبهای توسعه در ایران اهمیتی ویژه پیدا میکند. سوم اینکه کشور ایران دارای منابع سرمایهای بسیار مهم نفت و گاز است که متاسفانه تاکنون بخش مهمی از آن به مصرف یارانههای نان و سوخت و خورد و خوراک مردم رسیده و در دورانی هم کلا به تجملاتی مانند تامین انگور و آناناس شب عید «مردم» با واردات از شیلی و نیوزیلند، تخصیص یافته یا نفله شده است.
درآمدهای نفت و گاز که ایران از آن برخوردار است سرمایهای است که دولت امانتدار آن است و باید تبدیل به سرمایهگذاریهای بادوام و فزاینده دیگری شود که درآمدزا باشد و مردم را به جای تکدی گری و چشم به دست دولت داشتن، به کار و اشتغال و زندگی شرافتمندانه و محترمانه به اعتبار عملکرد شخصی و با استفاده از منابع جمعی عادت دهد. دولت نروژ که شاید با توجه به منابع نفتی دریایی و توسعه صنعتی و اجتماعی خود ثروتمندترین کشور جهان باشد، با وسواس بسیار درآمدهای نفتی خود را صرف سرمایهگذاریهایی میکند که نسلهای آینده نیز از منافع نفت استخراجی امروز بهرهمند شوند! در واقع هر نسلی در به مصرف رساندن منابع مالی خودش، یعنی منابع حاصل از مالیاتهای خود، آزادی عمل بیشتری دارد، اما در نقش امانتدار نسلهای آینده در اداره منابع حاصل از فروش سرمایههای کاهنده طبیعی آنان باید وسواس و توجهی دوچندان مبذول دارد.
برخلاف نظر کسانی که وجود سازمان برنامه را یادآور نظام برنامهای کمونیستی میدانند باید گفت که آن نظامهای بازنده کل اقتصادشان برپایه برنامهریزی بود. در حالی که در ایران مردم در عملکرد اقتصادی تابع کارشناسی و تصمیم خودشان هستند. در واقع سازمان برنامه باید اولویت برنامهریزی سرمایهگذاریهای اصلی را از محل درآمد نفت تعیین کند که تولیدات لازم برای صنایع اشتغالآفرین و زیردستی را فراهم سازد و حتی بکوشد از برنامهای شدن اقتصاد کشور به مفهوم کمونیستی آن جلوگیری شود! نباید فراموش کرد که نفت و گاز مزیتهای نسبی برجسته ایران هستند. برای حفظ این مزیتها باید حتما گاز و نفت و تولیدات شرکتهای پتروشیمی ارزانتر از قیمتهای صادراتی بینالمللی به دست تولیدکنندگان ایرانی برسد تا از مزیت رقابتی بیشتری برخوردار باشند. نه اینکه این مزیت به زیان تولید ایرانی در اختیار همسایگان قرار گیرد.
آمارهای ابراز شده توسط آمارتیا سن، استاد اقتصاد هاروارد و رییس پیشین مدرسه اقتصاد دانشگاه کمبریج و برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب «هویت و خشونت» آموزش و فرهنگ را بزرگترین و پربازدهترین سرمایهگذاری بشر میشناسد. آمارتیا سن میگوید توسعه اقتصادی ژاپن را فقط برپایه کارگر ارزان در دوران آغازین آن توسعه نباید جست، بلکه باید برمبنای آمار سواد و توسعه فرهنگی آن دید که نه اکنون، بلکه در آغاز قرن بیستم از انگلستان و فرانسه و آلمان آن روزگار جلوتر بوده است! در واقع آمار چند میلیونی روزنامه آساهی و تیراژهای چندصد هزاری فروش کتاب و ارتباطات شبکه اینترنتی آن ملاک و همچنین موجب توسعه اقتصادی است. آمارهای کشور امریکا نیز نشان میدهد در سطح انفرادی، سطح درآمد افراد رابطه مستقیم با میزان تحصیلات و آموزش آنان دارد که آن نیز تابعی از ظرفیت ذهنی و هوشمندی است. بزرگترین مزیت کشوری مانند امریکا در این زمینه این است که به جای گریزاندن مغزها کانون جذب مغزهای جهانی شده است.
در واقع سرمایه اصلی هر کشور را نه منابع مادی و نفت و مالیات که مغزهای آن تشکیل میدهد! مغزهای انسانها مساوی نیست، اما حقوق انسانی آنها برابر است. هرم هوشی جوامع حکایت از درصدهایی دارد که هرچه به سمت بالا میرود کاهندهتر میشود. بیماری بزرگ جامعه ما گریزاندن و گریزپا شدن همین تشکیلدهندگان سطوح بالای این هرم است که به جایگاههای بالا در هرم هوشی جوامع دیگر منتقل میشوند. کاهش این لایهها که من آن را خونریزی مغزی مینامم، میتواند آثار ژنتیک بلندمدت و زیانباری دربرداشته و موجب کاهش ارتفاع هرم هوشمندی جامعه و پهنای میانه و توسعه میانمایگی در اجتماع شود! این خونریزی مغزی خود به خود خونریزی ارزی ناشی از مهاجرت و عدمالنفعی غیرقابل احتساب را دربردارد. وظیفه دولت برخورد منطقی و شناسایی دلایل گریز کسانی است که به دلیل قرار گرفتن در آن سطوح اندیشه، گریزشان دلیل مادی ندارد و ناشی از بیکاری نیست.
اینان خواهان زندگی مستقل و رها از دخالتهای ناروا در زندگی و رفتارهای خصوصی، در محیط اجتماعی سالم و بدون نگرانی، با بهرهمندی از حقوق سیاسی و مدنی هستند و خلاصه آنکه در شرایطی که در محیطهای بیگانه خودی و محترم و شهروندان درجه یک تلقی میشوند، در جامعه و میهن خودشان غیرخودی و درجه دوم و تحتفشار و عاری از حرمت و شخصیت انسانی تلقی نشوند و مورد تحقیر قرار نگیرند.
نکته بسیار مهم دیگر درباره نقش دولت، رعایت مصلحتاندیشیهای زیستمحیطی است که آثار اقتصادی شگرفی برجای میگذارد. در ایران دولت ناچار است در آینده بنزین و گازوییل را به بهای واقعی و حتی به علاوه مبالغی مالیات به مصرفکنندگان بفروشد که فراموش نکنند اتومبیل وسیلهای تجملی و برای میهمانی رفتن و سفرهای لوکس و تفریحی است! وظیفه دولت توسعه دائمی امکانات ریلی و عمومی و به حداکثر رساندن دستیابیها به وسایل نقلیه عمومی شهری است! در همین بخش میتوان به نقش غیرقابل رقابت دولت در تامین و بازیافت مکرر آب در سرزمینی خشک مانند ایران اشاره کرد.
شامل استفاده بهینه و اقتصادی از آبهای موجود، بازیافت آبهای مصرفشده شهری برای مصارف صنعتی و کشاورزی کنترلشده (در گلخانه)، تصفیه و بازیافت آبهای آلودهای که به دریا میریزند؛ هم برای سالم ماندن دریا و آبزیان و هم برای تامین آب تصفیه شده که در هر حال از هرگونه شیرینسازی آب شور ارزانتر تمام میشود و نیز تامین آب شیرین با روشهای امروزی آفتابی و طبیعی از انواع آب شور سرزمینی و دریایی و مصرف کنترل شده آن. اینها اموری است که جز از دولت برنمیآید.
باید توجه داشت که ذکر فهرستوار چند نکته نمونه و مهم از اولویتهای سرمایهگذاری، مستلزم متعارف بودن شرایط اقتصادی و سیاسی است. یعنی اینگونه امور در محیطی آرام و متعارف قابل پیشبینی و اجراست، با بحرانآفرینی و ستیز دائمی نمیتوان به جایی رسید. درحالحاضر تحریم اقتصادی ایران مانع اصلی بر سر راه توسعه و حیات اقتصادی کشور است و حل آن از اولویت برخوردار است و لابد درمان آن مستلزم شرایط و تجربهای پرهزینه است.