زمانی در انگلیس دانشجو بودم و از نزدیک شاهد زندگی افرادی در شهرهایی بودم که از منابع طبیعی مناسبی از جمله معادن بهرهمند بودند اما وقتی که کار در معدن به پایان میرسید یا پروژه حفاری و کشف تمام شده بود، تعداد زیادی از کارگران همین معادن از کار بیکار شده بودند. در این همین زمان گروهی از سرمایهداران به همین مناطق آمدند و با توجه به حضور چنین نیروی انسانی، صنایع جدید را احداث و ایجاد کردند.
همین امر باعث شد آن دسته از کارگران معدن بیکار، با گذراندن دورههای آموزشی، با ورود به یک حوزه از صنعت مشغول کار شوند. آنها هم آموزش فنی و حرفهای دیده و هم مشغول به شغل خود شده بودند. در بیشتر مدارس و مراکز آموزشی در اروپا، دانشآموزان را در حین آموزش، به موسسات و کارخانهها و... میبرند تا از نزدیک با مشاغل مختلف آشنا شوند. این آموزش تئوریک و درعینحال عملگرایانه یک نکته دارد و آن هم این است که فرد تصمیم خواهد گرفت در آینده چه شغلی را انتخاب کند.
میخواهم بعد از این مقدمه، این پیشنهاد را به مسئولان وزارت کار بدهم که برای اینکه سطح تحصیلات حرفهای بالاتر رود، با همراهی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت آموزش و پرورش، دورههای آموزشی فنی و حرفهای را با توجه به مقاطع مختلف تحصیلی برگزار کنند تا دانشآموزان و دانشجویان با دید بازتری شغل آینده خود را انتخاب کنند. این پیشنهاد یک حسن دیگر هم دارد و آن این است که در اشتغالزایی برای خانمها نیز میتواند موثر باشد اما راهکار دیگری که به نظر میرسد و میتوان آن را عملیاتی کرد این است که با توجه به بحران کمآبی، به جای آبیاری برخی فضاهای سبز راکد که به نوعی تبدیل به مأمن معتادان و فروشندگان موادمخدر و کارتنخوابها شده است، این اراضی به دست جوانهای دوستدار کشاورزی سپرده شود تا در آنها کاشت و برداشت شود. این پیشنهاد شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد اما بد نیست بدانید این ایده در اروپا و شهرهای بزرگ آن اجرایی شده و منجر به درآمدزایی جوانان و اشتغال آنها شده است.
* جامعه شناس شهری