مواد اولیه یا خام، معمولا به موادی اطلاق میشود که بهعنوان پایه و اساس تولید کالاهای فرآوری شده استفاده میشود. ارزش و اهمیت مواد خام را میتوان از زمان رواج استعمار در دنیا متوجه شد. یکی از اصلیترین انگیزههایی که کشورهای پیشرفته را به استعمار ترغیب میکرد، بهرهبرداری از معادن و مواهب طبیعی کشورهای تحت استعمار بود. در دوران معاصر، کالاهایی که از ترکیب این مواد اولیه و غالبا ارزشمند با دیگر مواد تولید میشوند، در بازارهای جهانی، به فروش میرسند. عمده مواد خام که مورد توجه هستند: نفت، انواع فلزات، مواد معدنی و چوب هستند. در دو سوی تجارت مواد خام دو گروه قرار دارند. کشورهای صادرکننده، کشورهای وارد کننده.
شاید در نگاه اول کشورهای صادرکننده، به سبب داشتن منابع طبیعی اولیه و ارزشمند، خوش اقبالتر به نظر برسند، اما نکته اینجاست که، در واقع اینچنین نیست. بسیاری از کشورهای صادرکننده در عین حال که سود سرشاری از صادرات میبرند، ضررهای قابل توجهی را، متحمل میشوند و برخی کشورهای واردکننده در سایه تولید و فناوری پیشرفته، برندههای اصلی این نوع مبادلات محسوب میشوند.
چگونه کشورهای ثروتمند، ثروتمندتر میشوند؟!
«اریک رینرت»، کارشناس اقتصادی، این روزها با کتابی که بهتازگی منتشر کرده، موجی از تحسینها و نقدهای مثبت را با خود همراه کرده است. این کتاب که با نام «چگونه کشورهای ثروتمند، ثروتمندتر میشوند و کشورهای فقیر، فقیر میمانند؟!» به بررسی همه جانبه چندین کشور در حال توسعه، توسعهیافته و توسعهیافته پرداخته. در بخشی از این کتاب، که به طور اخص به پدیده خامفروشی و صادرات و واردات پرداخته میشود، نکاتی جالب به مخاطب ارائه میشود:
کشورهای جهان سوم همواره فقیر میمانند، چون صرفا تامینکننده هستند؛ آنها مواد اولیه و خام را برای بلند پروازیهای کشورهای جهان اول در بخش تولید فراهم میکنند. هزینههای رکود یا اشباع در بازار را متقبل میشوند و در نهایت سود چندانی از این صادرات بیضابطه نمیبرند، از سوی دیگر، کشورهای جهان اولی، نه تنها با وارد کردن مواد اولیه، هزاران شغل، درآمد، پتانسیل تولیدی و... فراهم میکنند. بلکه با صادرات همین کالاهای تولید شده از مواد اولیه وارداتی، سودی چند برابر هزینههای اولیه به دست میآورند و جالب آنکه مقصد بسیاری از این صادرات، همان کشورهای جهان سومی هستند.
مثال این اتفاق یک روستاست که هزاران درخت دارد، یک دلال شروع به خرید درختهای منطقه میکند، با شیوع خبر، روستاهای کمدرآمد اطراف هم به دلال درخت میفروشند و در نهایت به دلیل زیاد شدن فروشندهها، قیمت هم سقوط میکند. مدتی بعد، دلال با تعداد زیادی اقلام چوبی، همچون کمد و صندلی باز میگردد و آنها را با قیمت چندین برابر مواد اولیه، به روستاییان میفروشد. چارهای جز تاسیس نجاری در روستا و کاهش وابستگی به دلال وجود ندارد. مسئله به همین روشنی است!
آفریقا و بهشتی از مواد خام
قاره آفریقا، بهعنوان یکی از بزرگترین صاحبان منابع مواد خام و معدنی در دنیا، چهرهای شناخته شده دارد. این قاره بیش از 60درصد از مواد معدنی و فلزات جهان را در خود جای داده است. اما مسئله تعجببرانگیز، پایین بودن سطح صادرات و عدم تعادل در واردات این قاره است. دلایل بیشماری برای این عدم توفیق وجود دارد. اما شاید مهمترین دلایل، به تمایل اغلب کشورهای اروپایی به همکاری با کشورهایی مثل چین از یک سو و پایین بودن ظرفیتهای استخراج، بهرهبرداری و صادرات در کشورهای این حوزه از سوی دیگر باشد.
درواقع به جز چند کشور محدود، مثل آفریقای جنوبی و کنگو، سایر کشورهای این منطقه، صادراتی محدود و غیرکاربردی دارند. ایزابل رامودو، مدیر موسسه اروپایی مدیریت توسعه در آفریقا، معتقد است، عملکرد ضعیف کشورهای آفریقایی در بخش مواد خام باعث فلج اقتصادی این کشورهاست. بهزعم او، حتی کشورهایی که بیش از سایرین صادرات دارند، به سبب عدم سرمایهگذاری در بخش تولید و اتکا به بخش صادرات، ضعفهای آشکاری دارند.
چین و هوشمندی دوجانبه
بنا بر گزارش نشریه گاردین، چین یکی از بزرگترین واردکنندههای سویا، مس و نفتخام در جهان است. از سوی دیگر، این کشور، یکی از بزرگترین صادرکنندگان فولاد در جهان است و در لیست پنج کشور اول در این زمینه قرار میگیرد. به عبارت دیگر، گرچه چین در برخی زمینهها واردکننده و محتاج به دیگر کشورهاست، اما تلاش کرده با تولید و صادرات انبوه و بهرهگیری از پتانسیلهای بخش تولید، ضعف وارداتی را جبران کند. این مسئله با نگاهی به وضعیت اقتصادی چین، کاملا مشهود است. تنها در سال 2009، چین با تامین 60درصد از نیاز جهانی به فولاد موفق شد رکورد صادرات فولاد در جهان را به دست آورد. و همین امر کمک کرد تا اقتصاد چین در سال بعد، یعنی سال 2010 رقم 9.5درصد رشد اقتصادی را تجربه کند.