معافیتهای مالیاتی یکی از روشهای موردپسند یا مرسوم برای حمایت از بخشهای موردنظر حاکمیت در دهههای گذشته در ایران بوده است. بهطوریکه این معافیتها تقریبا در همه دولتهای گذشته مورداستفاده قرار گرفتهاند و کمتر دستخوش تغییر شدهاند. با اینکه غالب این مشوقها با این هدف وضع شدهاند که زماندار باشند و برای حمایت از سرمایهگذاری و راهاندازی اجرا شوند، اما ادامهدار و حتی دائمی شدند. این روش که با اصول رقابت در تضاد است و موجب تنبل شدن بنگاههای اقتصادی میشود، لزوما بهترین نوع حمایت از فعالیتهای اقتصادی نیازمند کمک نیست.
به نظر میرسد بیشتر به دلیل راحتی اجرا، یکی از اولین روشهای حمایتی موردنظر هر دولتی که بر سر کار میآید، استفاده از معافیتهای مالیاتی باشد. در بسته جدید دولت برای خروج از رکود نیز استفاده از معافیت مالیاتی را در بخشهای مختلف مشاهده میکنیم. نکته مهمی که در این خصوص توجه به آن اهمیت دارد، ارائه راهحل دقیق و روش حمایت کاملا هدفمند برای حل مشکلات واحدهای تولیدی است. چرا نباید این حمایتها بسیار متنوع و متناسب با مشکلات واحدهای تولیدی باشد؟ آیا سختتر بودن روش اجرا، لزوما به معنای نارکارآمدی است؟ چهبسا با هزینه بسیار کمتر برای دولت بتوان حمایتهای معنادار بیشتری در جهت افزایش تولید و خروج از رکود انجام داد.
وقتی قصد حمایت از فعالان بخشی از اقتصاد را داریم، ابتدا ضروری است مشکل دقیق آنها را بررسی و متناسب با آن راهحلهای تشویقی ارائه کنیم. برای مثال یک واحد تولیدی فعال که به دلیل رکود در بازار زیانده است با یک واحد تولیدی که زیانده نیست ولی برای خرید مواداولیه نیاز به نقدینگی دارد، کاملا متفاوت است.
نتیجه ممکن است در هر دو حالت این باشد که دو بنگاه سطح تولیدشان را کاهش دهند ولی به دو علت متفاوت. بنابراین تزریق پول به بنگاه اول یا بخشودگی مالیاتی و غیره، لزوما منجر به افزایش تولید بنگاه نمیشود. چرا که تولید وی در انبار خواهد ماند و احتمالا هزینه انبارداری را هم به وی تحمیل خواهد کرد چراکه در بازار تقاضایی برای کالای وی ایجاد نشده است. در مورد بنگاه هم اما ارائه تسهیلات با نرخ مناسب و سریع میتواند گرهگشا باشد. در نظر گرفتن معافیت مالیاتی برای وی امری بیمورد است، چون مشکل بنگاه فقط کمبود نقدینگی است، نه پایین بدون حاشیه سود.
بنابراین بهطورکلی شناخت دقیق مشکلات هر بخش اهمیت حیاتی دارد. این بخشها هرچقدر جزییتر باشند، کارآمدی طرحهای تشویقی دوچندان خواهد بود. این جزیینگری تا جایی میتواند پیش رود که حتی چند واحد صنعتی بزرگ در یک شهرک صنعتی خاص را دربر بگیرد. ممکن است سطح تولید چند واحد صنعتی در یک منطقه خاص به یک دلیل ویژه کاهش یافته باشد که با حمایت خاص دولت بهطورکلی مرتفع شود، ولی هر نوع مشوق کلی دیگر منجر به حل این مشکل و افزایش تولید این واحدها نشود. حال تصور کنید که حل مشکلات مختلف مجموعهای از این واحدها در کنار هم چه میزان ممکن است سطح تولید کشور را افزایش دهد.
ممکن است برخی از کارشناسان این راه را طولانی و سخت بشمارند، اما واقعا اگر ارادهای برای این منظور وجود داشته باشد، ایجاد یک سیستم کارآمد برای حل این مشکلات و حمایتهای کاملا هدفمند دور از ذهن نیست. این روش را میتوان از شهرکهای صنعتی که تمرکز بیشتر در آنها وجود دارد آغاز کرد. مطمئن باشید اگر دولت با این روش گام اول را بردارد صاحبان صنایع خودشان چند قدم برخواهند داشت و کار با سرعتی بسیار بیشتر از آنکه تصور میشود حل خواهد شود و غول رکود از کشور کوچ خواهد کرد.