وقتی قصه بیسر و سامان لبنیات را مرور میکنم یاد سوژههای کلیشهای میافتم که پایانش با مرگ نقش اصلی داستان به سرانجام میرسید و همگان از دست او یک نفس راحت میکشیدند! گویا باید در صنعت لبنیات همچنین اتفاقی بیفتد تا حاشیهها از بین برود. البته این داستان، سه نقش اصلی دارد؛ دامداران، صنایع لبنی و مردم.
آنطور که هماکنون از وضعیت نابسامان بازار محصولات لبنی به نظر میرسد، هر سه گروه در لبه تیغی حرکت میکنند که هرگونه فشار از هر طرفی، آنها را به عمق دره پرتاب میکند. دولت در این میان جانب هر گروهی را بگیرد، بر دو گروه دیگر اجحاف خواهد شد؛ مگر اینکه ورق را به سمت مراحل پیش تولید برگرداند و برنامهای برای کاهش هزینههای تولید یعنی خوراک دام بریزد. اما این موضوع با توجه به شرایطی که در کشور وجود دارد، در حال حاضر شدنی نیست و علوفه تولیدی همچنان با قیمتی به دست دامدار میرسد که او چارهای جز فروش شیر با حداقل قیمت یعنی 1440تومان ندارد.
از طرف دیگر کارخانهها هم با توجه به افزایش هزینههای تولید از کارگر گرفته تا حاملهای انرژی، در صورت خرید شیرخام با قیمت 1440تومان، باید 16درصد به قیمت نهایی محصولات لبنی بیفزایند. اما مشکل اینجاست که اولا اکنون که در ماه مبارک رمضان به سر میبریم، اجازه افزایش قیمتها صادر نشده و دوما دولت تنها با افزایش 10درصدی موافقت کرده که 6درصد کمتر از خواست صنایع لبنی است. البته همین 10درصد هم با اما و اگرهای فراوانی همراه است که دلایل را باید در میزان کشش بازار و توان اقتصادی مردم جستوجو کرد.
نکتهای که در این میان باید توجه کرد، نوع برخورد و اظهارنظر نمایندگان دامداران و صنایع لبنی است. بعضاً در برخی برنامهها دیده یا شنیده میشود که مثلاً نماینده دامداران سعی در بیاهمیت جلوه دادن نقش صنایع لبنی داشته و تأکید کرده که فعالان این صنعت سود موردنظر را از بازار میبرند. بنابراین آنها مشکلی ندارند و دولت تنها باید به مسائل دامداران رسیدگی کند. البته این پاسکاریها تنها مربوط به دامداران نیست و صنایع لبنی نیز گاهی توپ را به زمین حریف میاندازند.
اگر از بالا به موضوع نگاه کنیم، متوجه میشویم که بقای هیچکدام از این دو گروه، بدون دیگری تداوم نداشته زیرا این دو صنعت، مانند یک حلقه زنجیر به هم وصلند. درست مانند صنعت تولید فولاد که بدون تهیه ماده اولیه سنگ آهن، به زانو در خواهد آمد. بنابراین برای پایداری هر کسبوکاری، اتصال درست این حلقهها لازم و ضروری است. اشتراک منافع، از همینجا آغاز میشود؛ فرهنگی که شاید در کشور ما هنوز بهطور کامل نهادینه نشده و صنایع بالادستی و پایین دستی، با شایستگی از آن استفاده نمیکنند. انداختن تقصیرها از صنایع لبنی به گردن دامداران یا شیفت مشکلات از دامداران به صنایع لبنی، هر دو نیروی منفی در کل زنجیره ایجاد میکند که برآیند تولید را به مرور زمان به صفر میرساند. ژاپن کشوری است که در نهادینه کردن این فرهنگ در بین حلقههای زنجیره یک کسبوکار بزرگ، موفق بوده است. فعالان بخشخصوصی در این کشور، به جای تضاد منافع، به فکر اشتراک منافع هستند و همیشه اهداف بلندمدت را مدنظر دارند. بنابراین با چنین استراتژی، رقبای خارجی را از میدان به در میکنند؛ نه حلقهای از زنجیرهای که خود جزوی از آنند.
همانطور که اشتراک منافع به خصوص در بخش کشاورزی، میتواند ضامن تولید پایدار و افزایش گردش مالی در صنف مربوط شود، در صورت عدم رعایت آن، کل زنجیره از بین میرود و ریشه درخت کشتوکار را خشک میکند. اگر صنایع لبنی بر این عقیده باشند که مشکلات دامداران به آنها ربطی ندارد یا دامداران بگویند که معضل فروش شیر در بازار، مشکل آنها نیست، چیزی جز تفرقه و بازشدن حلقههای زنجیره را در پی نخواهد داشت. امروز رعایت این فرهنگ نهتنها بین این دو بخش، بلکه در تمامی رشتههای کشاورزی بهشدت احساس میشود. به نظر میرسد یکی از فرصتهایی که جولان دلالان سودجو را در بازار محصولات کشاورزی فراهم میکند، نادیده گرفتن فرهنگ اشتراک منافع است.